اخبار مهم

وسوسه های شیطانی پسر ۱۹ ساله با آزار زنان خانه دار مشهدی+جزئیات

کد خبر : 36711

از ۳ ماه قبل که مصرف شیشه را شروع کردم، پولی برای تامین هزینه های مواد مخدر نداشتم و به همین خاطر تصمیم گرفتم به سرقت طلاهای زنان خانه دار بپردازم، اما در برخی سرقت هایی که با چاقو انجام می دادم، دچار وسوسه های شیطانی می شدم تا این که …
به گزارش صبح مشهد به نقل از شهدای ایران جوان ۱۹ ساله معروف به «عقرب سیاه» که به اتهام سرقت های به عنف و آزار برخی زنان خانه دار دستگیر شده است در حاشیه اولین جلسه بازجویی های قضایی گفت: ۲ سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. این گونه بود که من به همراه خواهر و برادر بزرگ ترم نزد مادرم رفتیم و پدرم با زن دیگری ازدواج کرد. من تا کلاس دوم ابتدایی درس خواندم اما در همان روزها با برخی دوستانم که کلاس پنجم بودند به طور پنهانی سیگار می کشیدم پس از آن هم ترک تحصیل کردم و از همان دوران خردسالی به جمع آوری ضایعات مشغول شدم. مادرم با کارگری هزینه های ما را تامین می کرد و من هم در حالی که دیگر نوجوانی شده بودم اوقاتم را با دوستانم سپری می کردم.
بیشتر بخوانید:

حادثه هولناک برای سرآشپز معروف مشهد + عکس تلخ

یکی از آن ها دزد بود و چون من به دوچرخه علاقه داشتم دوچرخه دزدی را از او می گرفتم و پس از چند روز باز می گرداندم. ۱۶ ساله بودم که برای اولین بار و به خاطر سرقت گوسفند روانه کانون اصلاح و تربیت شدم. پس از آزادی دوباره نزد دوستانم بازگشتم و مدتی بعد باز هم به خاطر جرم دیگری دستگیر شدم.

بازیگری که به حرمسرای ناصرالدین شاه رفت!+ عکس

حدود ۶ ماه قبل وقتی برای آخرین بار از زندان آزاد شدم با دوستانم در یک باغ شیشه مصرف کردم، اما چون پولی برای تامین هزینه هایم نداشتم به سرقت طلاهای زنان روی آوردم و با فروش اولین طلاها یک دستگاه موتورسیکلت خریدم. مادرم ۴ سال قبل با مرد دیگری ازدواج کرد.

اما من ارتباط خوبی با او نداشتم و هیچ وقت نتوانستم او را به عنوان پدرم قبول کنم مادرم خیلی مرا نصیحت می کرد که دنبال کارهای خلاف نروم اما من هیچ وقت به نصیحت های او توجه نکردم او نمی دانست که من مخارجم را از راه دزدی تامین می کنم با پول هایی که از این راه به دست می آوردم دوستانم را به مصرف شیشه دعوت کرده و بقیه را هم صرف خوش‌گذرانی با همان دوستانم می کردم اگرچه برخی از دوستانم مانند من دزد بودند

خانمم رو اعصاب و به من شک دارد/ کمکم کنید لطفا!

یک زندگی عاشقـانه چطور حفظ شود؟

اما ای کاش هیچ وقت شیشه نمی کشیدم تا به این روز دچار نشوم وقتی در سرقت ها چاقو را زیر گلوی زن ها می گذاشتم و آن ها از ترس به خود می لرزیدند بیشتر به خودم مغرور می شدم تا هرچه دارند سرقت کنم اگرچه خودم هم از دستگیر شدن توسط پلیس می ترسیدم و در برخی سرقت ها صورتم را با شال می پوشاندم اما باز هم وسوسه می شدم تا سرقت دیگری برای به دست آوردن طلای بیشتر انجام بدهم حالا هم می گویم هر کس به دنبال مواد مخدر برود بدبخت می شود…

ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

15 − 12 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن