اخبار مهم

عکس نامادری در قتلگاه عسل دختر ۱۰ ساله مشهدی / آخرین التماس های عسل قبل از مرگ

کد خبر : 29714

من «عسل» را با قاشق یا سیخ داغ نکردم! نمی دانم آثار این سوختگی ها چگونه در نقاط حساس یا پشت پیکر «عسل» باقی مانده است!! ولی او هیچ وقت به حرف من گوش نمی کرد به همین خاطر هم آن روز وقتی عصبانی شدم زانویم را روی مهره های کمرش گذاشتم و …
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان این ها بخشی از اظهارات زن ۲۷ ساله ای است که جنایت وحشتناک او، جنجالی در مشهد به پا کرد و دل های بسیاری را آتش زد.
به گزارش اختصاصی خراسان، صبح پنج‌شنبه هفته گذشته، خودروهای پلیس آگاهی در یکی از خیابان های حاشیه بزرگراه شهید بابانظر مشهد توقف کردند. قرار بود «نامادری سنگدل» صحنه جنایت هولناک خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد بازسازی کند. اهالی محل با دیدن خودروهای پلیس به تکاپو افتادند و هرکسی درباره «عسل کوچولو» خاطره ای بازگو می کرد اما در این میان اظهارات صاحبخانه «محمد» (پدر عسل) بسیار تکان دهنده بود. او می گفت: بارها عسل را در سرمای سوزناک زمستان در حال تمیزکردن موزائیک های حیاط دیده است که فقط لباس زیر کودکانه به تن داشت . او که مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود، ادامه داد: روزی به پدر عسل اعتراض کردم که نگذارد این طفل معصوم با این حال و در سرمای سحرگاهی به داخل حیاط بیاید! به او گفتم: من خودم حاضرم هر روز حیاط منزل را جارو کنم! اما نمی توانم این کودک بی گناه را در این شرایط نظاره گر باشم!… ولی پدر او گفت: «عسل» به تمیزکاری علاقه زیادی دارد! به همین خاطر هم دوست دارد حیاط را تمیز کند!
یکی دیگر از اهالی منزلی که «عسل» در آن به قتل رسیده بود، با چشمانی اشکبار ادامه داد: ما نمی دانستیم زن ۲۷ ساله، نامادری «عسل» است ولی از دیدن اوضاع موجود زجر می کشیدیم!

آن زن حتی در گرم ترین روزهای فصل بهار و تابستان هم ژاکت های ضخیمی تن «عسل» می کرد به گونه ای که روز مرگش هم ژاکت قرمز رنگ کاموایی به تن داشت. ما از این که آن دختر کوچک کتک می خورد ناراحت بودیم وقتی به طور پنهانی با بهزیستی تماس گرفتیم، آن ها گفتند باید خود دختر اعتراف کند! اما «عسل» خیلی از نامادری اش وحشت داشت وحاضر نبود درباره زخم های وحشتناک روی پیکرش به کسی چیزی بگوید! یک بار که من از او درباره آثار یک زخم پرسیدم گفت: «زنبور نیش زده است!»
بنابر گزارش خراسان، دقایقی بعد از اظهارات اهالی محل و به دستور قاضی علی اکبر احمدی‌نژاد، زن جوان با تفهیم اتهام قتل عمدی مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت تا جزئیات این جنایت وحشتناک را بازگو کند.
در همین حال، کارآگاه عظیمی مقدم (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات پرونده جنایی پرداخت و توضیحاتی درباره اظهارات متهم در بازجویی های تخصصی ارائه داد.
سپس «منیره- ن» با بیان این که از پنج سال قبل بیماری عصبی دارد درباره قصه تلخ «عسل» گفت: پدرم اهل کرکوک عراق است که با زنی از اهالی خراسان شمالی ازدواج کرد. من هم زمانی که ۱۴ سال بیشتر نداشتم با یکی از بستگان مادرم ازدواج کردم اما او مردی معتاد بود و به من سوءظن داشت. کتکم می زد و هیچ مسئولیتی را در قبال خانواده اش احساس نمی‌کرد. بالاخره بعد از هفت سال زندگی و در حالی که فرزندی نیز داشتم طلاق گرفتم تا به دنبال سرنوشت خودم بروم اما این سرنوشت به گونه دیگری رقم خورد زمانی که در کشاکش طلاق به دادگاه رفت و آمد داشتم با «محمد» (همسر فعلی ام) آشنا شدم او نیز با همسرش اختلاف داشت و در حال جداشدن از یکدیگر بودند. در این شرایط من و «محمد» با هم آشنا شدیم و چند ماه بعد درحالی ازدواج کردیم که او نیز دختری به نام «عسل» داشت . اگرچه من نگهداری و مراقبت از «عسل» را نیز پذیرفتم ولی او هیچ وقت به حرف من گوش نمی کرد!
گزارش خراسان حاکی است، در این لحظه قاضی احمدی نژاد پرسید مثلا در چه امور مهمی به حرف هایت توجهی نمی کرد؟ که متهم به قتل پاسخ داد: همین طوری گوش نمی‌کرد وقتی می گفتم: برو داخل اتاق! نمی‌رفت! … تا این که روز حادثه نیز همین اتفاق افتاد. روز جمعه بود که من و فرزندانم منزل مادرم در شهرک شهید باهنر مهمان بودیم. عصر حدود ساعت ۶ بعدازظهر وقتی به منزل بازگشتم به «عسل» گفتم تو به داخل اتاق خواب برو! یک لحظه نگاه کردم دیدم هنوز درون پذیرایی است! دیگر عصبانی شدم. چون باشگاه می‌روم و ورزش می کنم از چارچوب در اتاق گرفتم و با کف پا لگد محکمی به شکم «عسل» کوبیدم طوری که روی تختخواب داخل اتاق افتاد! ولی بلند شد و در حالی که گریه می‌کرد قصد داشت از چنگم فرار کند دوباره لگد دیگری به او زدم که این بار از زیردستم گریخت و به داخل اتاق دیگر فرار کرد. دنبالش رفتم و با مشت و لگد ضربات دیگری زدم! التماس می کرد که رهایش کنم ولی من خیلی عصبانی بودم او روی دو زانویش بلند شد و درحالی که با چشمانی اشک آلود و ملتمسانه نگاهم می کرد، اشک ریزان گفت: مادر؛ مرا ببخش!
این آخرین جمله ای بود که از زبان عسل شنیدم چرا که بعد در پشت سرش قرار گرفتم و زانویم را به کمرش تکیه دادم. سپس سرش را محکم به عقب کشیدم طوری که صدای شکستن چیزی را حس کردم وقتی دستم را از روی سرو گردن عسل برداشتم، سرش با صدای مهیبی به موکت‌های کف اتاق خورد به گونه ای که با خودم گفتم «او ضربه مغزی شد!» می دانستم مرده است! ترسیدم، وسایلم را جمع کردم که فرار کنم ولی باز با مادرم تماس گرفتم و او به سرعت خودش را به منزلم رساند و گفت: او هنوز زنده است! گوشم را روی قلبش گذاشتم و صدای ضربان قلب او را شنیدم به همین دلیل هم با اورژانس تماس گرفتیم اما وقتی او را به بیمارستان ۲۲بهمن رساندند که چند صدمتر بیشتر با منزل ما فاصله ندارد دیگر جانی در بدن نداشت. بعد هم فهمیدم که پزشکان گفته‌اند، مهره های کمر «عسل» شکسته است!
بنابر گزارش اختصاصی خراسان، در ادامه بازسازی صحنه جنایت، دکتر مقیمان (پزشک قانونی خراسان رضوی) سوالات تخصصی ویژه ای را از زن جوان در مقابل دوربین قوه قضاییه پرسید. دکتر مقیمان که لحظه به لحظه چگونگی وقوع این جنایت را موشکافی می کرد سوالاتی را از وارد آوردن ضربات وحشتناک بر پیکر نحیف عسل کوچولو می پرسید که زن جوان در مخمصه تناقض گویی هایش دست و پا می زد و هر بار مجبور می شد دروغی را اصلاح کند! دکتر مقیمان که به جای «عسل» مقابل زن جوان ایستاده بود، تاکید داشت همان گونه ضربه ای را که بر پیکر عسل زده است به طور نمایشی در حضور قاضی ویژه قتل عمد تکرار کند! تجربیات ارزنده این پزشک،یاد دکتر ناصر غروبی (پزشک باتجربه قانونی) را در صحنه های جنایی گذشته، یادآوری می کرد که ریزبینی‌هایش در صحنه قتل های پیچیده، گره‌گشای معماهای جنایی بود.
بنابراین گزارش، در نهایت نیز دکتر مقیمان با تاکید بر این که نوعا عمل و ضربات متهم کشنده است! به بازسازی صحنه این جنایت فجیع پایان داد و بدین ترتیب به دستور قاضی احمدی‌نژاد، نامادری قاتل روانه زندان شد تا این پرونده جنایی نیز دیگر مراحل دادرسی را طی کند.

سابقه خبر
شب بیست و سوم خرداد، کارکنان بیمارستان ۲۲ بهمن مشهد در تماس با پلیس ۱۱۰، از مرگ دلخراش کودک ۱۰ساله ای خبر دادند که آثار کودک آزاری هولناکی روی پیکرش نمایان بود. دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد و عوامل بررسی صحنه جرم در مرکز درمانی، تحقیقات گسترده ای آغاز و مشخص شد که دختر بچه ۱۰ ساله بر اثر شکستگی مهره های کمر و خون ریزی داخلی به قتل رسیده است. به همین دلیل، قاضی علی اکبر احمدی نژاد، دستور بازداشت «منیره» (نامادری عسل) را صادر کرد. به گزارش خراسان، بازجویی از نامادری در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ علی بهرامزاده (رئیس دایره قتل عمد) در حالی ادامه یافت که وی دقایقی بعد به قتل دختر شوهرش اعتراف کرد و گفت: از پنج سال قبل تحت نظر پزشک بودم اما از حدود ۱۵ روز گذشته دیگر داروهایم را مصرف نکردم که این ماجرا رخ داد. در همین حال ،قاضی احمدی نژاد از متهم پرسید، اگر به خاطر مصرف نکردن دارو این حادثه رخ داد پس چرا هیچ گاه به دختر خودت آسیب نرساندی؟ و تنها «عسل» قربانی کودک آزاری هایت بود؟ ولی زن جوان فقط با سکوتی مرموز که هیچ احساس نگرانی نیز در چهره اش دیده نمی‌شد به سوال قاضی پاسخ می داد.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۳۸ نظرها

    1. زن و مرد فرقی ندارن ، وقتی انسان در مقام ایفای نقش ناپدری و یا نامادری یارایی و توان پذیرش مسوولیت و یا قبول زحمت نرمش در برابر فرزند دیگری که تعلق بوجود خودش نداره قبول می‌کنه حداقل میتونه با دیدگاه انسانی باهاش برخورد کنه نه تحت عنوان پدر یا مادر، بنده هم هفت ساله همسرم رو از دست دادم لیکن عاشقانه و تنها دارم بچه ها رو بزرگ میکنم.

    2. نمیشه که برن بمیرن مردی که از زنش طلاق گرفته یا زنی که از شوهرش طلاق گرفته طبیعتا نباید به خاطر زندگی قبلیش ایندکس ازبین بره که اتفاقا اگه زن یا مرد سیاست درست و انتخاب بجایی داشته باشن و بتونن زندگی رو با استفاده از تجربه زندگی قبلیشون مدیریت کنن این اتفاقها هیچوقت رخ نمیدن

      1. پدربزرگم همیشه ۵ شنبه ها اولین یاسین برای نامادریش میخوند بعدا برای مادرش.
        ناپدری یا نامادری مفهومی نداره وقتی انسانیت باشه. این زن یه حیوون هست که دنیا باید از شرش خلاص بشه.

    1. من خودم دختر نه ساله دارم از وقتی به دنیا اومده همش به فکر اینم که بعد مرگم چه اتفاقی براش میرفته خیلی میترسم خدا برای هیچ کی پیش نیاره

  1. سلام ، بعد فوت مادرم ۳ ساله بودم پدرم ازدواج کرد ۴ برادر متولد شدند یکی بهتر از اون یکی نامادریم از همه بهتر در سن ۱۸ سالگیم پدرم فوت کرد ولی نامادریم و برادرانم همیشه هوای من را داشتند . الان ۶۰ ساله هستم و اینقدر که برادرهام برام فدا کاری و پوشش میدهند شوهرم هم نکرده . خدا رحمت کنه نامادری خوبم را… عزیزم داستان کوچک زندگیم را نوشتم که بدانی پدر بعد مرگ مادر میتونه زن بگیره اما با تحقیق و اطمینان.ممنون

  2. ای خدا جیگرم اتیش گرف خدا برات نسازه زن اون طفل معصوم چقدر ترسیده بوده وچقدر درد کشیده خدامیدونه اعدام خیلی کمه

  3. چقدر حالم بد شد و بغض گلوم رو فشرد منم دختر دارم و همش حس میکردم دختر خودمه اینجوری میشه وقتی بازن اولت وبا شوهر اولت نتونستی کنار بیای با هیچکس دیگه نمیتونی کنار بیای

    1. با کمال احترام آخر حرف شما یاوه ای بیش نیست.
      فرض بفرمایید زن اول این آقا این کار رو می‌کرد.
      این آقا باید کنار میومد؟
      یا فکر کنید زنی دارید که کفر میگه.
      به خدا و پیغمبر ((اعوذ بالله)) فحاشی میکنه. شما کنار میای؟
      فکر کن همسر آقای x بهش خیانت کنه.
      شما باشی ناموسا کنار میای؟
      اول فکر کن دوست عزیز بعنوان نظر بده.
      خیلی هم نبوغ نمیخواد به این نتیجه رسیدن.
      فکر نکن الان من ۶۱ سالمه دارم این حرف رو میزنم.
      من خودم هنوز ازدواج نکردم خیلی سن پایین تر از من هم با کمی تعلل به این نتایج به راحتی رسیدند.
      انسان زمانی خوشبخت میشه که دست از مسخره کردن خودش برداره و فکر کنه

    2. من ذره ذره دردی که عسل کشیده حس میکنم همش رو با تمام وجودم منم نامادری داشتم خیلی عذاب کشیدم وختی یه بار به خاطر خفکی بیهوش شدم پس میفهمم اون طفل معصوم چی کشیده الان مادر دوتا بچم و همه میگن مهربون ترین مادر هستم اما خواهش میکنم اگه حرف منو درک کردید نذارید خون اون طفل معصوم پای مال بشه مرگ فقط حق این جور ادماس

  4. اگر بهزیستی با اطلاعات مردمی وارد میشد ومسئولیت خودشو به بعد از اعتراف دختربچه ۱۰ ساله موکول نمی کرد این بچه به وضع نمی افتاد وکشته نمی شد الانم حتما پدر بی مسئولیت که در راهروهای طلاق همسر اول ،زن دوم خودشو پیدا کرده ولی دم شناخته میشه و رضایت میده و قضیه به سادگی تموم میشه فقط جسم رنج کشیده و شکسته کودکی در زیر خروارها خاک باقی میمونه تا دوباره ما فقط بخوانیم ((بای ذنب قتلت))

    1. خدا لعنت کنه ادمای سنگدل و بی رحمو، مگه یه دختر بچه ده ساله چن گناه و اشتباهی میتونه مرتکب شده باشه که قابل بخشش نباشه، بر فرضم که شده باشه ، بزرگا مگه اشتباه نمیکن، اعدام کمه برا این افراد

  5. دقت کردید توی این یک ماهه…
    این دختر خوندشو می کشه.
    اون دخترشو می کشه.
    اون باباشو میکشه.
    اون زنشو میکشه.
    اون……
    والا ما هم تو همین جامعه زندگی می‌کنیم.
    اگر آدم با منطق زندگی کنه هیچ وقت به سطحی از جنون نمی رسه که چنین جنایاتی بکنه.
    خداوند عاقبت همه ما رو به خیر کنه. ((۳ بار بگو الله اکبر و به معنیش فکر کن))

  6. من و همسرم چندین ساله که در حسرت داشتن یک فرزندیم ولی بعضیها چطور میتونن اینقدر ……که با یه دختر بچه اینطوری رفتار کنن.
    جگرم پاره پاره شد.
    واقعا : بای ذنب قتلت؟؟؟؟

  7. مردی که نتونه حمایت بچشو درمقابل نامادری نگهداره واینقدرزن ذلیل باشه بایدهرروزاعدام بشه
    خانم قاتل هم که باافتخارمیگه ورزشکاربودم وچنین وچنان زدم
    البته همه نامادریها اینطورنیستن بعضی ها بهترازمادرهم نباشن کمترهم نیستن ولی نباید تااین حدباشه که دست به قتل بچه بزته
    نمیدونم اینا اصلا فکرفرداشون روهم نمیکنن که اعدام بشن
    دستگاه بهزیستی ماهم خیلی بهش ایراد واردهست چراباید دست رودست بذاره وبگه که بچه باید اعتراف کنه بچه ای که اجازه نشت وبرخاست توخونه هم نداره چطورمیتونم بره بهزیستی یا گزارش بده
    ماهمه دراین قضایا مسءولیم چراکه هیچ اعتراضی به دولت وبهزیستی نمیشه
    وای به ما….

  8. چند وقته خیلی خبرها از انواع قتلها درخانواده شنیدم و خوندم
    ولی این یکی ازهمه بدتر و……… بود
    نه اینکه بگم اون ها اهمیتی نداشتن ولی واقعا این طفل معصوم بی گناه… خدایا ما چه مون شده…
    حیوون هم هنچین کاری نمیکه با یه طفل معصوم اخه این دیگه چه جونوریه

  9. قانون نباید به بهانه بیماری روان پریشی از مجازات این زن بگذرد.. ای کاش این زن پست فطرت و پدر نامرد و بی غیرتش به دست من می‌افتادند تا…. جگرم برای این طفل معصوم کباب شد.. خدا لعنت کنه امثال این آدم های وحشی صفت رو

    1. چقدر آدم باید….. باشه که بتونه چنین بلایی سر این دختر بیگناه بیاره. الهی روزی هزار بار عذاب الهی رو بچشی تو و امثال تو

    2. اون پدر بی غیرت بی رگ این طفل معصوم نباید این گل پر پر شده رو به دست این …. میسپرد

  10. سلام اینجورمادرای دل سنگ بی رحم باید نباشند… حیف اسم مادربرای اینجورادما مادربودن لیاقت میخواد که اینجورادما ندارن

  11. یعنی … ب همچین پدری ک این اشغال ب زندگیش وارد کرده… ب اون دلی ک گریه دختری ضعیف ببینه بازم زجرش بده اعدام براش کمه باید زره زره زجر بکشه

  12. خ ایا.. خدایا.. خدایا… بای ذنب قتلت.. خیلی خیلی خیلی آتیش گرفتم
    خدااز سر پدر و نامادری این طفل معصوم نگذره
    پدر بی مسؤلیت و… سنگدل به نام نامادری
    خیلی سخته خوندن اینجور اخبار.. من که اشکم بند نمیاد
    هیچ قانونی برای حمایت درست از اطفال معصوم در خانواده های از هم گسیخته و طلاق گرفته نداریم….قوه قضاییه و دادگاه محترم.. اعدام برای این جنایت هولنک کمه.. باید سالها روزی هزاران مرتبه زجرش بدن..

  13. پدر این دختر هم شریک در قتله… مگه میشه از همه این قضایا بی خبر باشه؟ وقتی همسایه ها خبر دارن پدر دختر بی خبره؟
    همینه ک میگن هیچکی دلسوز تر از مادر براب بچه نیست. این دختر باید تحت حضانت مادرش میبود.
    یا حداقل پیش پدر و مادر بزرگش میذاشت

  14. چقدر قلبم به درد اومد
    به نظرم مادر کودک هم مقصر هست
    مادر کودک با اینکه حضانت باهاش نبوده ولی باید مراقبت میکرد و مرتب از حالش با خبر میشد میتونست گاهی اوقات ببرش پیش خودش و از احوالش جویا میشد
    کافی بود یک میبردش حمام تا ببینه چه بلایی سر دختر نازنینش اومده
    من نمیدونم شرایط مادرش چی بوده ولی مادری که بچه اش رو میذاره میره هم بی عاطفه است

  15. نامادری میگه من ناراحتی اعصاب داشتم بچه های خودش رو ببرن پزشکی قانونی ببینن آیا اونا رو هم زده یا فقط برای این طفل معصوم روانی بوده

  16. وای به حال همچین زنی وجنایتش ذره ذره دردی که بچه کشیده خداازجونت درمیاره. بچه بیچاره رومیدادی به مادرش به مادربزرگ پدربزرگ تااینقدرزجرکشش نکنی. جیگرم سوخت ازدیدن این خبرسرم درد گرفت.دنیادار مکافاته. کم کم تقاص پس میدی خودتم بچه داشتی لعنت بهت. هزاران هزارلعنت به پدربچه

  17. فقط خدا لعنشون کنه که اینطوری دل مارو اتیش زدن کثافتا…
    ان شاء ا… به زودی خبر اعدامشو بشنوم …
    اینا ادم نیستن حیوونن که بچه رو ازار میدن!

  18. الله اکبر ،منم بچه دارم عصبانی هم میشم اما میترسم از این اتفاقا ت خدایا پناه بر تو ،مامانا خواهشن فکر کنین که از بچتون عصبانی شدین مثلا اسباب بازیش بهش ندین یا از چیز مورد علاقش منعش کنید دیگه تهش زورتون نرسید بی خیال شید من دیگه خیلی کم میارم مقابل بچه ی الله اکبر بلند میگم هم بچه میترسه هم خشم من کمتر میشه تورو خدا عصبانی میشید اصلا تنبیه بدنی نکنید چون ادم تو حالت عصبانیت نمیتونه خشمش کنترل کنه خدایا لعنت بر شیطان

  19. خدا لعنت کنه اون حیوان کثیفو.البته که حیوانات بعضی وقتا شعوری بالاتر از آدم دارن.اون از حیوانم پست تر بوده.کاش میشد تو قانون ما همینجوری که با افتخار میگفت ورزشکار بودم و زدم.برای قصاص یکی همین مدلی جونشو میگرفت تا با زجر بمیره. خدا کمک کنه تا قصاص بشه انشالا.

    1. این جنس لطیف وقتی پاش بیفته تبدیل میشه به یک موجود خیلی خشن خدا نیاره

  20. فکر اینکه چجوری مهره های کمربچه رو شکونده آدمو عذاب میده چه برسه به اینکه یکی بخواد واقعا اینکاررو کرده باشه
    صد رحمت به رفتار تناردیه ها با کوزت این دیگه چه جورشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 × سه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن