اجتماعی

«مهشید» خودش را فدای مردم کرد/ او هفت ماهه باردار بود!

کد خبر : 38689

۳ نفر از همکاران پرستار بارداری که پسرش را ندید و شهیده مدافع سلامت شد از خصوصیات اخلاقی و خاطرات‌شان از او می‌گویند.

نویسنده : مجید حسین‌زاده | روزنامه‌نگار

صبح مشهد– اوایل همین هفته بود که مراسم تشییع پیکر مهشید گودرز، شهیده مدافع سلامت که پرستار باردار مرکز پزشکی، آموزشی و درمانی لقمان تهران بود، برگزار شد. این پرستار باردار که بر اثر ابتلا به کرونا دار فانی را وداع گفت، از پرستارانی بود که با حدود ۱۱ سال سابقه در بخش‌های مهمی از این مرکز درمانی حضور داشت. خانم گودرز هنگام فوت هفت ماهه باردار بود اما پزشکان موفق شدند نوزاد او را به دنیا بیاورند. تصویر منتشر شده از این نوزاد و ماجرای فوت مادرش در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی چند روز اخیر بازتاب زیادی داشت. به همین بهانه و در پرونده امروز زندگی‌سلام با سه نفر از همکاران این پرستار درباره خاطرات‌شان از این شهیده و خصوصیات اخلاقی و کاری‌اش گفت‌و‌گو کردیم. در این بین از «میثم جدیدی»، مسئول روابط‌عمومی این واحد درمانی سپاس‌گزاریم که هماهنگی‌های لازم برای انجام این گفت‌و‌گوها را پیگیری کرد.

لحظه‌شماری می‌کرد که پسرش به دنیا بیاید
سودابه بدیهی، پرستار ۳۰ ساله بیمارستان لقمان در ابتدای صحبت‌هایش درباره شهیده گودرز می‌گوید: «تقریبا از ابتدای بارداری‌اش یعنی هفت ماه پیش بود که به قسمتی که من در آن مشغول کار هستم یعنی بخش مراقبت‌های ویژه جنرال و مسمومین منتقل شد. اصلا در این مدت اهل مرخصی گرفتن نبود. البته قرار بود ۲ ماه قبل از زایمان به مرخصی برود که این اتفاق تلخ افتاد.»

بچه‌اش همچنان در بخش مراقبت‌‌های ویژه نوزادان نارس است
خانم بدیهی درباره آخرین وضعیت سلامتی بچه خانم گودرز می‌گوید: «تا جایی که من شنیدم و خبر دارم، بچه‌شان هنوز در بیمارستان است و ظاهرا وضعیتش بد نیست، تغذیه‌اش شروع شده و نیاز به اکسیژن هم ندارد.»

آخرین بار گفت که زود برمی‌گردد سر کار
ناراحتی از صدای این پرستار به راحتی درک می‌شود و او چندین بار به این نکته اشاره می‌کند که ببخشید چون خیلی ناراحتم، توان صحبت ندارم. او درباره نحوه اطلاعش از ابتلای خانم گودرز به کرونا می‌گوید: «من چندین بار با او بعد از ابتلایش به کرونا تماس گرفتم اما این اواخر تلفنش را جواب نمی‌داد و بعدش به من پیامک می زد. ظاهرا سرفه زیاد داشته و چون نمی‌خواسته همکارانش نگران شوند، کمتر تلفنش را جواب می‌داده است و بعدش پیامک می‌داد که توکل بر خدا بهترم و ان‌شاءا… زودتر برمی‌گردم سر کار. بنابراین من تا چند روز قبل از شهادتش، نمی دانستم که حالش خیلی وخیم است. مهشیدجان واقعا لیاقت شهید شدن را داشت. او به شدت دختری مسئولیت‌پذیر و وظیفه‌شناس بود.»

صداقت و مهربانی، بارزترین ویژگی‌های خانم گودرز
از خانم بدیهی درباره بارزترین ویژگی‌های شخصیتی شهیده گودرز می‌پرسم که می‌گوید: «صداقت و مهربانی، شاخص‌ترین ویژگی‌های اخلاقی خانم گودرز بود. من در این مدت که با او همکار بودم، حتی یک مورد هم ندیدم و نشنیدم که به دیگران دروغ گفته باشد یا با بیمار یا همکاری، تند برخورد کرده باشد. مهشیدجان به صبوری هم معروف بود، به حدی که بعضی اوقات باعث تعجب بقیه همکاران می شد که این‌قدر صبرش از کجا می‌آید! شوخ طبع بود. از هر لحاظ که شما بگویید، نمره او ۲۰ بود.»

آرزوهای زیادی برای پسرش داشت
این پرستار درباره آخرین روزهایی که خانم گودرز سر کار حاضر شده هم می‌گوید: «این اواخر لحظه‌شماری می‌کرد که پسرش به دنیا بیاید. تمام وسایل سیسمونی را خریده بود، اتاق کودک را چیده و فیلم گرفته بود و فیلمش را آورد توی بخش و به ما نشان ‌داد. ذوق و شوق عجیبی داشت و می‌گفت که آرزوهای زیادی برای پسرم دارم.»

این روزها مهربانی‌هایش مدام جلوی چشم‌هایم می‌آید
مهناز دهدستی، ۳۷ ساله که سابقه چندین سال آشنایی با شهیده گودرز در محیط بیمارستان را دارد، می‌گوید: «خانم گودرز تا قبل از بارداری‌اش به صورت داوطلبانه در بخش کرونا خدمت می‌کرد اما روزی که تست بارداری‌اش مثبت شد، موضوع را به دفتر پرستاری اعلام کرد و به بخش مراقبت‌های ویژه مسمومین منتقل شد.»

عاشق کارش بود، عاشق
خانم دهدستی درباره شهیده گودرز می‌گوید: «او همه شیفت‌هایش را مرتب و منظم می‌آمد. امسال برای پرستاران شرایط واقعا سخت و طاقت‌فرسا شده است و بعضی‌ها تحمل این شرایط را ندارند و مدام گلایه می‌کنند اما او اصلا این‌طور نبود. عاشق کارش بود، عاشق. آخرین شیفتش را ۶ بهمن آمد، حالش خیلی خوب بود و هیچ علایمی نداشت. قبل از شیفت بعدی‌اش بود که با سرپرستار تماس گرفت و گفت من یک مقداری علایم سرماخوردگی دارم و به او گفتند که لازم نیست بیاید و استراحت کند. قرار شد برود دکتر تا تست کرونا بدهد و به او دلداری دادیم که نگران نباشد.»

در دوران بارداری یک بار هم استعلاجی نگرفت
«همکارهایی که باردار می‌شوند، معمولا به خصوص ماه‌های وسط بارداری چند باری مرخصی استعلاجی می‌گیرند و … اما او در این مدت، اصلا دنبال این ماجرا نرفت و مرخصی نگرفت»، این پرستار با این مقدمه ادامه می‌دهد: «همیشه نیم ساعت قبل از شروع شیفت در بخش بود و اول به بیمارها سر می‌زد و خیلی دلسوزشان بود. حال تک‌تک‌شان را می‌پرسید. مهشیدجان واقعا حیف شد که رفت. همنشینی با او خیلی دلنشین بود.»

تکیه کلامش این بود: «الهی دورتون بگردم»
خانم دهدستی درباره این‌که آیا کرونا باعث نشد که خانم گودرز که باردار هم بود، تصمیم بگیرد در خانه بماند، می‌گوید: «یک بار هم از او نشنیدم که وای، شرایط کرونایی است و من نمی‌آیم و … . این روزها مهربانی‌هایش مدام جلوی چشم‌هایم می‌آید. خیلی به فکر مردم بود. آدمی بود که به نظرم به محض به دنیا آمدن بچه‌اش، دوباره برمی‌گشت به بخش کرونا تا به مردم خدمت کند. تکیه کلامش این بود که الهی دورتون بگردم و این اواخر همه به او می‌گفتند که تو داری مادر می شی و باید دور بچه‌ات بگردی و می خندید.»

همیشه در خط مقدم بیمارستان بود
خیرا… اکبری، ۴۴ ساله، سرپرستار اورژانس بیمارستان لقمان که از سال ۹۳ با شهیده گودرز همکار شده، درباره او می‌گوید: «ایشان به صورت داوطلبانه تا قبل بارداری در بخش کرونا مشغول خدمت بود. آدم خیلی مسئولیت‌پذیری بود. همیشه در خط مقدم بود و در سخت‌ترین قسمت‌های اورژانس کار می‌کرد. تنها هدفش نجات جان انسان‌ها بود و با حساسیت زیاد و با تمام وجود پیگیر مراحل درمان هر بیماری می شد.»

حتی یک بیمار هم از او شکایت نکرد
از اکبری درباره رفتار شهیده گودرز با بیماران می‌پرسم که می گوید: «رفتارش با بیماران بسیار خوب بود و در این سال‌ها، حتی یک مورد هم نداشتیم که بیمار یا همراه بیمار از او شاکی و انتقادی داشته باشد که با آن‌ها برخورد بدی شده است. برعکسش بود که به ما مراجعه می‌کردند و می‌گفتند که از ایشان تقدیر کنید و … .»

شب بعد از شهادتش تا صبح خواب‌مان نبرد
«خونگرمی او بی‌نظیر بود. هم با همکاران و هم با بیماران و خانواده‌های آن ها، همه از او راضی بودند. شهادتش تلخ‌ترین اتفاقی بود که در بیمارستان ما افتاد. در روز اعلام شهادت او، نه تنها همکاران بخش ما که همه قسمت‌ها، شوکه شده بودند. همان‌طور که گفتم، واقعا خونگرم بود و به همین دلیل تقریبا همه نیروهای بیمارستان او را می‌شناختند. به شخصه زمانی که خبر شهادتش را شنیدم، تا صبح خوابم نبرد و خیلی ناراحت شدم. همه بچه‌های اورژانس، همین‌طور بودند. او از پرستاران مجرب ما محسوب می شد و یادش همیشه در خاطرمان خواهد ماند.»

منبع: سلام زندگی- خراسان

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک نظر

  1. روحش شاد و نامش همیشه جاودان…خدا به خانواده ش صبربده و خدادند نگهدار بچه ی نازش باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × دو =

دکمه بازگشت به بالا
بستن