اخبار مهم

سرانجام رابطه پنهانی دختر ۱۸ ساله مشهدی با پسر خواستگارنما/از من خواست پولی به حسابش واریز کنم تا عکس هایم را منتشر نکند

کد خبر : 34885

آقای قاضی! اگر امکان دارد دستور بدهید سرگذشت تلخ من در ستون ماجرای واقعی (در امتداد تاریکی) روزنامه چاپ شود تا جوانان بدانند آشنایی های ناآگاهانه در شبکه های اجتماعی نه تنها به ازدواج منجر نمی شود بلکه تیره روزی و سیاه بختی و آبروریزی هایی را به همراه دارد .
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان دختران جوان حتی اگر بتوانند با پنهان نگاه داشتن ماجرای دوستی خود در شبکه های اجتماعی با فرد دیگری ازدواج کنند، هیچ گاه رنگ خوشبختی و سعادت را نخواهند دید چرا که همواره با ترس و نگرانی از این که مبادا همسرشان در جریان ماجرای دوستی قبلی شان قرار گیرد یا تصاویر و عکس های آن ها در فضای مجازی منتشر شود، زندگی خواهند کرد که آن هم عاقبتی جز سوءظن و بی اعتمادی در پی نخواهد داشت..

دختر ۱۸ ساله در حالی که عنوان می کرد دیگر آبرویی در بین خانواده و بستگان برایم باقی نمانده است و آنان دیگر هیچ اعتمادی به من ندارند، پس از آن که به سوالات قاضی پاسخ داد، به بیان ماجرای دوستی خود با جوانی حیله گر و شیاد در شبکه اجتماعی تلگرام پرداخت و گفت: حدود ۴ ماه قبل وقتی در گروه های شبکه اجتماعی تلگرام عضو شدم با جوانی به نام «مرتضی» آشنا شدم و بدین ترتیب ارتباط ما از طریق ارسال پیامک های مختلف آغاز شد. من او را ندیده بودم و تنها تصویرش را در شبکه اجتماعی مشاهده می کردم. ابراز علاقه و ارسال پیامک های عاشقانه به آن جا کشید که قرار گذاشتیم با یکدیگر ازدواج کنیم. مرتضی در همین مدت اعتماد مرا به خود جلب کرده بود و مدام از من می خواست برای آشنایی بیشتر در مکانی خلوت با یکدیگر قرار بگذاریم.

من هم که حرف های او را باور کرده بودم، به درخواستش پاسخ مثبت دادم اما برادرم که به رفتار و حرکات من مشکوک شده بود، گوشی تلفن همراهم را گرفت و من نتوانستم سر قرار بروم. این در حالی بود که من با اصرارهای زیاد مرتضی تصاویر زننده و خصوصی خودم را برای او ارسال کرده بودم. مدتی بعد وقتی دوباره با او تماس گرفتم عنوان کرد که حتماً رابطه ام با دوست پسر دیگرم به هم خورده است که دوباره به سوی او بازگشته ام. او حرف های مرا باور نکرد که خانواده ام به من سوءظن پیدا کرده اند. او همواره سعی می کرد شماره تلفن مرا در اختیار دیگر دوستانش قرار بدهد وقتی فهمیدم او قصد دیگری از دوستی با من دارد به این ارتباط پایان دادم ولی دست بردار نبود و مدام با توهین و فحاشی مرا تهدید به انتشار عکس هایم می کرد. او حتی از من خواست پولی به حسابش واریز کنم تا عکس هایم را منتشر نکند. در شرایط روحی بدی قرار گرفته بودم که پدر و مادرم متوجه موضوع شدند و من از او شکایت کردم. وقتی به دادسرا آمدم و دخترانی را دیدم که چگونه در پی همین ارتباطات شبکه ای زندگی خود را از دست داده اند از قاضی پرونده ام خواستم تا درباره این دوستی های دروغین که عاقبتی جز بدبختی و آبروریزی ندارد در روزنامه خراسان اطلاع رسانی کنند تا افراد دیگری مانند من قربانی نشوند…

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × چهار =

دکمه بازگشت به بالا
بستن