نویسنده: رامین قانع
بالاخره با پایان یافتن کارزار انتخاباتی ایالات متحده امریکا،چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا مشخص شد. دونالد جان ترامپ هفتاد ساله با اصالت اسکاتلندی_آمریکایی به عنوان نماینده ی حزب جمهوری خواه وارد کاخ سفید می شود تا به وعده های انتخاباتی خود جامه ی عمل بپوشاند.
اما براستی ترامپ آمریکا را به کدام سو خواهد برد؟
سابقه نشان می دهد که وی تعلق فکری به حزب و گروه سیاسی خاصی ندارد و هیچگاه خط ثابتی را در سیاست دنبال نکرده است،چرا که بارها خود را با احزاب مختلف مانند حزب دموکرات، حزب استقلال و جمهوری خواهان نزدیک کرده و در سال ۲۰۰۰میلادی نیز به عنوان نماینده حزب ریفورم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد، با این اوصاف نمی توان وی را به حزب یا گروه سیاسی خاصی نسبت داد، و شاید بتوان گفت که وی اصلا فردی سیاسی نیست.
با توجه به اظهار نظرات و سخنرانی های ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی ،شاید بتوان دیدگاه و ایدئولوژی وی در مورد سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را مخلوط و آمیزه ای از مکاتب هامیلسونیسم و ویلسونیسم دانست.
اظهارات جنجال برانگیز ترامپ در مورد منع آزادی و جلوگیری از ورود مسلمانان به امریکا ، نشان از نوعی هیجان زدگی توأم با تعصب غیر منطقی شخصیت او دارد.
ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی خود بارها به سیاست درونگرایی بعد از ریاست جمهوری خود اشاره کرد، و بعضی از متحدان امروز آمریکا بالاخص عربستان سعودی را به دلیل حمایت از تروریسم به قطع ارتباط تهدید نمود.
پیروزی دونالد ترامپ در ظاهر بعضی از معادلات سیاسی جهان را بهم ریخت و بیش از همه متحدان اروپایی،امریکا از این انتخاب شگفت زده شدند و دوران ریاست جمهوری ترامپ را پایان ماه عسل روابط اروپا و آمریکا اعلام کردند. تا جایی که در همین فرصت کوتاه بعد از اعلام پیروزی ترامپ، بعضی از شخصیت های سیاسی اتحادیه اروپا ،طرح جایگزینی ارتش اروپایی بجای ناتو را مطرح ساختند.
اما نقطه ی حائز اهمیت در سیاست خارجی اعلامی ترامپ را می توان علاقه و تمایل وی به روسیه دانست و این می تواند فصل جدیدی از روابط دوستانه و متحدانه ایالات متحده امریکا با فدراسیون روسیه را رغم بزند و معادلات جهانی را تغییر دهد. که این موضوع زنگ خطر را برای غرب و سیاستمداران و برنامه ریزان آمریکایی به صدا در آورده و باعث شده که ریاست جمهوری ترامپ را از لحاظ سیستمیک در سیاست خارجی یک اشتباه بزرگ و جبران ناپذیر بدانند. این گرایش ترامپ به روسیه با استقبال مقامات کرملین نیز همراه شد به نحوی که پوتین نیز از فرصت نزدیکی و عمیق شدن روابط با امریکا استقبال کرد و جز اولین رؤسای جمهوری بود که پیروزی ترامپ را به وی تبریک گفت.
شاید بتوان اتحاد آمریکا و روسیه را در صورت تحقق ،از چند منظر کلی مورد تحلیل قرار داد؛نخست آنکه با نزدیک شدن دو ابر قدرت شرق و غرب و تمایل نسبی ترامپ به روسیه، وضعیت کشورهای حامی تروریست در منطقه ی خاورمیانه به شدت متزلزل و شکننده شود و مقدمات سرنگونی رژیم های سفاک و دیکتاتور فراهم گردد و فصل نوینی از تغییرات بین المللی سیاسی اتفاق افتد. و مبارزه با تروریسم با جدیت بیشتری دنبال شود.
همچنین این موضوع می تواند موجبات تضعیف اروپا را فراهم نماید و این اتحادیه را به انزوای سیاسی و اقتصادی در عرصه داخلی و بین المللی بکشاند. با اوضاع شکننده فعلی اقتصاد اروپا، وارد آمدن چنین شکی می تواند حتی منجر به ورشکستگی بعضی از کشورهای اروپایی شود و این خطری بزرگ و حیاتی برای سیاستمداران اروپایی به حساب می آید.
از منظری دیگر،اظهارات ضد ایرانی دونالد ترامپ مشخصا در خصوص برنامه موشکی و توافق هسته ای شاید به واسطه برقراری ارتباط نزدیک روسیه و امریکا ،تعدیل و حتی تبدیل به فرصت گردد. اما عده ای از کارشناسان بین الملل بر این باور هستند که سیاست ایجاد رابطه دوستانه بین امریکا و روسیه یک استراتژی تعریف شده و هدفمند آمریکایی_صهیونیستی است برای منزوی و محدود کردن و وارد آوردن فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران و عملا حذف حامیان سیاسی ایران در عرصه بین المللی.
اما آنچه پر واضح است اینکه با توجه به شخصیت فردی ترامپ ،تا زمان آغاز بکار رسمی به عنوان رییس جمهور جدید آمریکا، و اتخاذ تصمیمات و اقدامات عملی در عرصه بین المللی ،هیچ چیز مشخص نیست و نمی توان تحلیلی مشخص در این باره ارائه داد.