اخبار مهم

سرقت و ارتباط نامشروع پسر ۱۷ ساله خلافکار دردسر ساز شد/ زن ۴۸ ساله خون گریه می کرد!

کد خبر : 34021

زمانی که دست به دامان قانون شدم تا از همسر معتادم طلاق بگیرم، هیچ گاه به عواقب و آسیب های بعد از طلاق نمی اندیشیدم چرا که آن قدر از رفتارها و کتک های وحشتناک شوهر کریستالی ام خسته شده بودم که فقط زندگی بدون او مرا خوشحال و راضی می کرد و …
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان، زن ۴۸ ساله ای که گریه کنان به شاکی پرونده پسر ۲۱ ساله اش التماس می کرد تا از گناه فرزند معتادش به خاطر سرقت موتورسیکلت گذشت کند. درباره زندگی اسفبار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: وارد بیست و سومین بهار زندگی ام شده بودم که پای سفره عقد نشستم و با شادمانی به خواستگاری پاسخ مثبت دادم. آن روزها عاشقانه همسرم را دوست داشتم و برای رسیدن به خوشبختی سر از پا نمی شناختم اما طولی نکشید که مواد افیونی بر تار و پود بدبختی هایم گره های کوری زد. گره هایی که حتی با دندان هم گشوده نشد.

زمانی فهمیدم ستار در دام مواد مخدر سنتی گرفتار شده است که پسرم به دنیا آمده بود. با وجود این او کار می کرد و هزینه های زندگی را می پرداخت. من هم کاری از دستم ساخته نبود ولی مصرف مواد سنتی مشکل زیادی در ادامه این زندگی مشترک به وجود نمی آورد چرا که بسیاری از ساکنان محله ای که در آن جا زندگی می کردیم آلوده به مواد بودند اما در عین حال مخارج روزمره خود را تامین می کردند ولی زمانی زندگی ام در مسیر بدبختی و فلاکت قرار گرفت که فهمیدم همسرم به خاطر گران شدن مواد مخدر سنتی به مصرف کراک و کریستال روی آورده است در حالی که من مشغول تربیت دختر و پسرم بودم. طولی نکشید که دیگر ستار همه چیز را از دست داد و روزگار مرا با کتک هایش سیاه کرد. او حتی لوازم منزل را می فروخت و هنگامی که دچار توهم می شد دیگر رفتارهایش قابل پیش بینی نبود. خلاصه بعد از ۱۷ سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و با اثبات اعتیادش در دادگاه توانستم حضانت فرزندان ۱۳ و ۱۲ ساله ام را بگیرم. این در حالی بود که هیچ گاه به آسیب های وحشتناک بعد از طلاق فکر نمی کردم تا حداقل از مشورت مشاوران یا افراد آگاه در این زمینه استفاده کنم. خلاصه زندگی جدید من از هشت سال قبل در کنار دو فرزندم آغاز شد و من برای سعادت و آینده آن ها ازدواج نکردم. هنوز چند ماه از ماجرای طلاقم نگذشته بود که برای یافتن شغلی از شهرستان به مشهد مهاجرت کردم و در یکی از شرکت های خدماتی و نظافتی مشغول کار شدم ولی روزی که دخترم به تنهایی از منزل بیرون رفته بود بر اثر سانحه تصادف زیبایی چهره اش را از دست داد، به طوری که این حادثه روح و روان مرا نابود کرد و دخترم نیز به خاطر خجالت از همکلاسی هایش ترک تحصیل کرد. پسرم را هم از همان سن ۱۳ سالگی تشویق به کار کردم تا این که در یک تعمیرگاه خودرو مشغول کار شد و او هم درس و مدرسه را کنار گذاشت. هنوز سه ماه از این ماجرا نگذشته بود که یکی از انگشتان پسرم در تعمیرگاه قطع شد ولی پزشکان با تلاش زیاد انگشت او را پیوند زدند، با وجود این انگشت اش کج ماند و دیگر نتوانست در تعمیرگاه کار کند. به همین دلیل در مزارع کشاورزی به نگهبانی پرداخت و با توصیه دوستان نابابش به بهانه تسکین درد انگشت به مصرف مواد مخدر روی آورد و معتاد شد. او در سن ۱۷ سالگی با دختر ۱۵ ساله ای آشنا شده و با او ارتباط برقرار کرده بود. من هم که درگیر مشکلات زندگی بودم، هنگامی این موضوع را فهمیدم که آن دختر باردار شده بود و خانواده اش از پسرم شکایت کرده بودند. خلاصه پسر ۱۷ ساله ام در حالی مجبور به ازدواج شد که آرام آرام به مصرف کریستال روی آورده بود و من به ناچار باید زندگی او را نیز با پول هایی تامین می کردم که از نهادهای امدادی می گرفتم. حالا هم به جرم سرقت دستگیر شده است و … شایان ذکر است، به دستور سرهنگ حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه) پرونده سرقت این جوان ۲۱ ساله به مراجع قضایی ارسال شد. –

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هجده − پانزده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن