زندگی

عشق دوباره !

کد خبر : 49790

یک بار عاشقش شدم و حالا بعد از دوسال و نیم احساس می کنم دوباره عاشقش شده ام و از صمیم قلبم دوستش دارم

صبح مشهد– کم رو و خجالتی بود ، در جلسه خواستگاری سرش را هم بالا نیاورد. من مجذوب همین شرم و حیا و وقارش شدم. با مشورت با بزرگترها و تحقیقات لازم سرسفره عقد نشستم و به او بله گفتم. چند ماهی دوران عقد ما طول کشید و با برگزاری یک جشن ساده و خودمانی پا به خانه بخت گذاشتیم.

روزهای اول زندگی شیرین بود ؛ هر چه می گذشت به هم وابسته تر می شدیم. افسوس که طعم این شیرینی خیلی زود تلخ شد. هنوز ۲ سال نگذشته بود که کارمان به جر و بحث های تکراری و الکی کشید.

سر کوچک ترین مشکلی اعصاب مان خط خطی می شد و داد و فریادراه می انداختیم. شوهرم می گفت چه موقعیت هایی برای ازدواج داشته و چه اشتباهی کرده است.

با شنیدن این حرف انگار پتکی بر فرق سرم می کوبیدند و برای به این که کم نیاورم در جوابش می گفتم من هم حیف شدم و با تویی که آه در بساط نداشتی ازدواج کردم.

این جر و بحث های بی خود و یک من دو غاز ما را از همدیگر دور می کرد و فقط در صدد بودیم با توهین و تحقیر و دهن کجی کاری کنیم که حرص هم را در بیاوریم.
البته از این شرایط راضی نبودیم و من هر موقع تنها می شدم می نشستم و با خودم می گفتم چرا این طوری شد.

کم کم این فکر مثل موریانه ذهنم را درگیر خودش کرد؛ نکند اسم زن دیگری وسط باشد. از این موضوع خیلی عذاب می کشیدم و نمی دانستم چه کار کنم.

از طرفی همکلاسی ام با حرف هایی که درباره مردها می زد و می گفت ساده نباش و زیاد اعتماد نکن شک و تردیدم را بیشتر می کرد؛ فکر احمقانه ای به سرم رسید و از او خواستم به طور ناشناس برای شوهرم در فضای مجازی پیام های عاشقانه بفرستد.

اصرار داشتیم جواب بدهد؛ ولی محکم تر از آن چیزی بود که فکرش را کرده بودم. کم محلی می کرد و جواب نمی داد .

یک روز در پاسخ به شعر عاشقانه ای که برایش فرستادیم گفت خواهش می کنم دیگر پیام ندهید چون من متاهل هستم و یک تار موی همسرم را هم با دنیا عوض نمی کنم.

شوهرم حتی سیم کارتش را هم عوض کرد. با این رفتار او همکلاسی ام دیگر حرفی برای گفتن نداشت.

یکی دو هفته ازاین ماجرا گذشت ، فقط نگاهش می کردم و هرچی می گفت لبخند می زدم و از جان و دل چشم می گفتم.

تعجب کرده بود. ولی به روی خودش نمی آورد. از این خونسردی اش هم حوصله ام سر رفته بود. یک روز بعدازظهر سر صحبت را باز کردم و گفتم نمی خواهی بپرسی چرا این قدر مهربان شده ام و دوستت دارم.

با لبخندی سرش را تکان داد و گفت: شوهر به این خوبی داری باید هم قدرش را بدانی و دوستش داشته باشی.

در حالی که لحن کلام ما خیلی دوستانه و گرم بود برایش گفتم چه طور با کمک همکلاسی ام امتحانش کرده ام.

با این حرف انگار آتش به جانش انداختم. غوغایی به پا شدکه نگو و نپرس. از کوره در رفته بود و می گفت تو حق نداشتی چنین کاری بکنی و از کجا معلوم برای مردهای دیگر هم از این پیام های عاشقانه نفرستاده باشید.

دعوای مان آن روز بالا گرفت ؛ لباس هایش را پوشید و خانه مادرش رفت.

بعد هم مادر شوهرم موضوع را به مادر من اطلاع داد و چه جر و بحثی که به پا نشد.

بعد از قهر یک هفته‌ای به پیشنهاد یکی از دوستان به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی مراجعه کردیم. جلسه مشاوره مثل آبی بود بر آتش و ما فهمیدیم که راز و رمز و مهارت های زندگی زناشویی چیزهای دیگری هستند که زیاد مورد توجه ما نبوده اند.

با تمام این حرف ها و شناختی که از همسرم پیدا کرده ام فقط می توانم بگویم انگار دوباره عاشقش شده ام و از صمیم قلبم دوستش دارم.

گفتگو با کارشناس:
درباره این ماجرا نظر یکی از مدرسان مجرب مهارت های زندگی را جویا شدیم. “فرزانه پیرو احمدی ” گفت: پایه های زندگی مشترک بر مبنای اعتماد و اطمینان زن و شوهر به یکدیگر استوار است و یکی از مسائل مهمی که باعث به وجود آمدن این اعتماد می شود راز داری و صحبت به موقع درزندگی مشترک است.

چه چیزهایی را بگوئیم و چه چیزهایی را نگوئیم؟؟
این مشاور خانواده گفت: در زندگی مشترک چه مسائل و رازهایی را باید با همسرمان در میان بگذاریم و چه چیزهایی را از او پنهان کنیم .تا جایی که می‌توان بیشتر مسائل مهمی را که برای شما پیش می آید یا به آن فکر می‌کنید را بازگو کنید .مثلا مسائل مربوط به فرزندان یا مسائل کاری و… . ولی اگر مثلا دوستی رازی را به شما گفته و از شما خواسته تا آن را به کسی بازگو نکنید دلیلی برای گفتن این حرف نیست.

همچنین درباره مسائل مربوط به زندگی خانواده پدری را نیز بی مورد مطرح کنیم باعث بهم ریزی ذهنیت فرد مقابل و اختلاف می شوید.

موارد لازم برای کمک به راز دار بودن همسر:
با او حرف بزنید . نیاز صحبت کردن و دردو دل کردن یک نیاز طبیعی است . برقراری یک رابطه صحیح و صمیمی ، که اگر نباشد این صحبت‌ها و دردودل ها شاید یک سری ناگفته ها به خارج از حریم خانه و خانواده کشیده شود.

انتقاد پذیر باشید :

خودخواهانه و مغرورانه برخورد نکنید :
نکته مهم در رازداری صحبت با خانواده و دوستان است. یکی از مشکلاتی که سد راه رازداری زناشویی و باعث مشکل می شود این است که هنوز زن و و شوهر خود را در دایره خانوادگی پدری خود می‌دانند.و خانواده ها هم انتظار دارند مثل گذشته همه رازها برملا شود،که این بزرگترین مشکل است .

پرهیز از پرحرفی و خود افشایی..
واما چطور اعتماد در زندگی را بوجود آوریم تا خانه و کاشانه گرم و پایداری داشته باشیم .
۳ راهکار برای ایجاد اعتماد بین دو طرف وجود دارد.

راهکاراول:
پایبندی به ارزش‌های مشترک
۱:وفادار باشید
۲:شریک زندگی تان را آزاد بگذارید و در مهربانی پیش قدم باشید
۳:همسرتان را بدون انگیزه های ثانوی دوست داشته باشید
۴:رابطه تان را در اولویت قرار دهید .
۵:وفادار بمانید

راهکار دوم:
۱:روال معمول را حفظ کنید
۲:قابل اتکا باشید
۳:به آنچه می‌گویید باور داشته باشید
۴:واقعیت را بگویید
۵:احساس واقعی‌تان را در میان بگذارید
۶:گاهی جواب منفی بدهید
۷:توانایی های همسرتان را باور کنید
۸: با تمام مواردی که گفتیم و اعتماد سازی برای همسرتان به او اعتماد کنید و کاری که این خانم جوان با کمک همکلاسی اش انجام داد ضربه سنگین و جبران ناپذیری بر بی اعتمادی این زوج می توانست داشته باشد.

و کلام آخر هر کاری که همسرتان انجام می دهد را کنترل نکنید. این کار باعث می‌شود فرد احساس زندانی بودن و تهدید شدن داشته باشد .

بنابراین اعتماد یعنی باور داشتن و اجازه دادن به طرف مقابل که آزادانه و البته در حد و مرزهای تعریف شده زندگی کند .

زمانی که به طرف مقابل اعتماد دارید یعنی به خودتان نیز اعتماد دارید که باعث ایجاد روابطی سالم تر در طولانی مدت می شود.

نویسنده: غلامرضا تدینی راد – خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده − هفت =

دکمه بازگشت به بالا
بستن