با این همه گرفتاری ها و سختی ها و بدبختی هایی که داشتم اکنون مهر قاتل نیز بر پیشانی ام خودنمایی می کند به طوری که دیگر هیچ آرامش روحی ندارم و کابوس های وحشتناک خواب را از چشمانم ربوده است. اگر چه من تقاص کارهای اشتباه خودم را پس می دهم اما کاش می شد زمان به عقب بازگردد و…
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا جوان ۲۵ ساله ای که به اتهام قتل جوان لکسوس سوار توسط کارآگاهان اداره جنایی آگاهی دستگیر شده است، پس از آن که حقیقت ماجرا را مقابل کارآگاه حقانی فر (افسر پرونده) افشا کرد به تشریح ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و در حالی که عنوان می کرد با یک لحظه عصبانیت آن هم تنها به خاطر ارتباط با یک دختر، زندگی و آینده خودم را نابود کردم، گفت: من در خرم آباد متولد شدم. آن زمان در کنار پدر و مادرم زندگی خوب و آرامی داشتیم تا این که بنا به شرایط و وضعیت خانوادگی مجبور شدیم به مشهد مهاجرت کنیم. آن زمان من کودکی بیش نبودم و در کنار خواهر و برادرم به تحصیل ادامه دادم. اگر چه به دلیل اعتیاد پدرم زندگی سختی داشتیم اما مادرم اجازه نمی داد هیچ کدام از ما ترک تحصیل کند.
در کلاس چهارم ابتدایی درس می خواندم که مادرم دیگر نتوانست زندگی با پدر معتادم را تحمل کند و به ناچار از او طلاق گرفت. من در آن زمان از عاقبت این جدایی و سختی هایی که در آینده با آن رو به رو خواهیم شد هیچ گونه آگاهی نداشتم. از آن روز به بعد پدرم به یک معتاد خیابانی تبدیل شد و ما به زندگی در کنار مادرمان ادامه دادیم تا این که اسفند سال ۱۳۸۹ فاجعه دیگری در زندگی مان رخ داد و برادرم در یک حادثه رانندگی دچار ضربه مغزی شد به طوری که دیگر قادر نبود حتی امورات کوچک شخصی خود را نیز انجام بدهد.
بازیگری که به حرمسرای ناصرالدین شاه رفت!+ عکس
در این شرایط من تقریباً وظیفه نگهداری از او را به عهده داشتم چرا که برادرم به تنهایی نمی توانست به زندگی ادامه بدهد. در همین وضعیت تا پایان مقطع متوسطه تحصیل کردم و دیپلم خودم را گرفتم اما در شرایطی قرار داشتم که هیچ کس نظارتی بر کارها و رفت و آمد من نداشت. به همین خاطر هم با افرادی دوست شدم که مرا به سوی کارهای ناشایست مانند صرف مشروبات الکلی و روابط نامشروع سوق دادند.
زمانی من غرق در خلافکاری هایم شدم که خواهرم با جوان پولداری ازدواج کرد و شرایط در منزل برای ادامه خلافکاری هایم بیشتر فراهم شد. این در حالی بود که من از خدمت سربازی معاف شده بودم و مخارج زندگی ما را شوهر خواهرم تأمین می کرد. خواهرم دانشجو بود و همسرش در آمریکا تجارت می کرد. تا این که آخر اسفند گذشته خواهرم به همراه مادرم برای انجام امورات شخصی عازم تهران شدند. من هم از این شرایط استفاده کردم و با آن که گواهینامه نداشتم، خودروی لیفان خواهرم را از پارکینگ بیرون آوردم و به دور دور شبانه پرداختم.
حادثه هولناک برای سرآشپز معروف مشهد + عکس تلخ
آن شب در حالی که در خیابان های خلوت منطقه هاشمیه ویراژ می دادم، ناگهان چشمم به دختران پژو سواری افتاد که آن ها نیز در آن وقت شب برای دور زدن آمده بودند. اما وقتی قصد داشتم شماره تلفنم را به آن ها بدهم با جوانی لکسوس سوار درگیر شدم. آن لحظه به قدری عصبانی بودم که حال خودم را نمی فهمیدم. در یک آن عقلم را از دست دادم و با خودرو به جوان لکسوس سوار کوبیدم. اکنون آن قدر پشیمانم که اگر زمان به عقب بازگردد دیگر غلط می کنم به دنبال این کارها بروم و این گونه زندگی خود و دیگران را نابود کنم. کاش می شد…
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی