اخبار مهم

تجاوز به دختر بی پناه در کوچه بن بست/او با آبمیوه مرا بیهوش کرد و…

کد خبر : 35416

آن روز هم مثل بیشتر روزهایی که دیر از دانشگاه بر می گشتم با مادرم بحثم شد.

به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان همین که پایم را به خانه گذاشتم صدایش بلند شد که این چه وقت آمدن است و تا حالا کجا بودی. دیگر عادت کرده بودم، به حرف هایش توجهی نکردم و کوله ام را گوشه اتاق پرت کردم و رفتم تا آبی به دست و صورتم بزنم. اما انگار داد و فریادهای مادرم قرار نبود تمام شود. پدرم چند سال قبل فوت شده بود و او هم خودش را مادرم می دانست و هم پدرم. در حالی که از شدت عصبانیت صورتش سرخ شده بود گفت از دست تو چه کار کنم. می ترسم آخر آبرویم را ببری. اصلا تا حالا کجا بودی.
حرف هایش که به این جا رسید دیگر طاقت نیاوردم. بدون این که حرفی بزنم کوله ام را برداشتم و از خانه بیرون زدم. تا چند دقیقه عصبانیت اجازه فکر کردن به من نمی داد. اما وقتی به خودم آمدم دیدم جایی برای رفتن ندارم. با خودم گفتم یکی دو ساعتی را در پارک نزدیک خانه چرخ می زنم و دوباره به خانه بر می گردم.

روی یکی از نیمکت های پارک نشستم. مشکلات زندگی ذهنم را درگیر خود کرده بود. این که چرا باید در ۷سالگی پدرم را از دست بدهم و هزار سوال بی پاسخ دیگر. خودم را از همیشه تنهاتر حس می کردم. غرق در افکارم بودم که سایه ای را کنارم حس کردم. دیدم پسر جوانی کنارم نشسته است. هوا هم دیگر تاریک شده بود. او خیلی زود سر صحبت را با من باز و برایم شروع به درد دل کرد. گفت با این که وضعیت مالی خوبی دارد احساس تنهایی می کند و به دنبال کسی است تا مونس اش باشد.
با شنیدن حرف هایش کمی آرام شدم و مشکلات خودم را فراموش کردم. چند دقیقه ای از آشنایی ام با پسر جوان نمی گذشت که او آبمیوه ای را به من تعارف کرد و من هم که تشنه بودم دستش را رد نکردم. نصف آبمیوه را نوشیده بودم که سرم سنگین شد. همه چیز را دو تا می دیدم اما بعد از آن دیگر چیزی ندیدم.
هوا سرد بود. وقتی چشمم را باز کردم متوجه شدم ته یک کوچه بن بست روی زمین افتاده ام. سرم درد می کرد. هنوز نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است. وقتی به خودم آمدم فهمیدم لباس زیادی تنم نیست. آن اتفاقی که می ترسیدم افتاده بود. پسر جوان با خوراندن آبمیوه مسموم من را بیهوش و در جایی که هنوز نمی دانم کجاست مرا مورد آزار قرار داده بود.
پای برگشتن به خانه را نداشتم. از طرفی با آن وضعیت نمی دانستم باید کجا بروم. به همین دلیل خودم را به کلانتری نزدیک خانه رساندم و همه چیز را تعریف کردم. حالا چند ماه از آن شب شوم می گذرد و با این که پرونده شکایتم در مجتمع قضایی بعثت در دست اقدام است اما هنوز خبری از پسر متجاوز نیست. ای کاش با مادرم تندی نمی کردم. عاقبت قهر کردن و فرار از خانه همین است.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۱۹ نظرها

  1. باز هم اشتباه یکی از والدین و ندانم کاری دختر! شاید اگر مادر غرولند نمیکرد دختر از خونه نمیرفت و این بلا سرش نمیامد و اگر دخترک اعتماد نمیکرد و آب میوه مسموم رو نمیخورد شاید بی ابرو نمیشد! والدین فکر میکنند با داد و فریاد و دعوا میتونن فرزندشونو کنترل کنن اما دریغ ک هیچ چیز ب اندازه دوست بودن نمیتونه ب فرزند کمک کنه! مادران گرامی اگر فرزندتون سعی میکنه بیشتر وقتش رو بیرون بگذرونه دنبال علتش باشید! یه چیزی داره عذابش میده اون علت رو پیدا کنید کی میخواین یاد بگیرید؟ پدر مادرهای عزیزی ک نه … پدر و مادر شدن مسیولیت سنگینی داره … نمیتونید تربیت کنید؟ نمیتونید خرج بدید؟ حداقل یه بدبخت ب بدبخت های دنیا اضافه نکنید اینو ک دیگه میتونید؟

    1. خداوندبه انسان عقل داده که درسختیها وناآرامیهای زندگی خودتونشون بدی نه بی فکرباشی مادرکه بد بجه رونمیخواد!

    2. خانم محترم سلام،خواهشا یکم خونسردیتون رو حفظ کنین،در ضمن یکم مواظب حرف زدنتون باشید،پدر و مادر مقدسن،حالا با هر سواد و دیدگاه و توان مالی و…

      1. عزیزم اولا کی گفته پدر و مادر تقدس دارن؟ قدسی بودن رو کی بهشون عطا کرده؟ اگه اینجوریه پس هر کس ک پدر و مادر شد در صورت تخلف قانون نباید مجازاتی برای اونا در نظر بگیره؟ پدر و مادر مقدس نیستند فقط احترامشون واجبه! تقوا و انسانیته ک ب انسان برتری میبخشه! دوما من از قبل از پدرمادر شدن صحبت کردم نه از بعد از پدرمادر شدن! پس توهینی ب ساحت والدین نکردم! حرف اینه ک زوج های ک خودتون میدونید ک نه دانش و مهارت فرزند تربیت کردن رو دارید و نه بضاعتش رو قبل از اینکه با بچه آوردن مقدس بشید بچه نیارید ک عاقبتش بشه عاقبت یزید! همین! بد گفتم؟

  2. درسته مادر خوب کسی هست که میتونه با تربیت درست وبصورت عملی فرزندش رو درست تربیت کنه نه با پرخاش وداد وفریاد

  3. مادرت خوب حدس زده بود. دختری که گوش نده عاقبتش همینه. تو این رفتارها دختر آسیب می بیند

    1. اقای نویسنده یه بار خودت داستانت رو بخون ببین خندت نمیگیره؟! چطور یه آدم بیهوش رو از روی نیمکت پارک بردن کوچه بن بست لخت کردن و بهش تجاوز کردن اونوقت هیچکی هم متوجه نشده. یکم در داستان سرایی وقت بزارین. خیلی زشته که به شعور خواننده توهین میکنید و تجاوز رو یه کار ساده جلوه میدین

      1. با شما موافقم
        واقعا توهین به شعور ادمه این داستان سرایی ها راجع به ابمیوه مسموم قدیمی شده

      2. ??راست میگه یکم خبر مشکوک میزنه ولی ما اینقد اطرافمون ازین خبرا شنیدیم که نگو هیچ وقت باور نمیکنید ولی راسته مثلا یه قاتلی یه خانمیو کشته بود بعد رفته بود با تلفنش به دیگران زنگ زده بود انتظارم داشت دستگیر نشه همین جا از دزدا و خلاف کارای محترم خواهش میکنم اکه میخواید خلافی بکنید درست بکنید آبروی هرچی دزد و خلافکار باشخصیت رو نبرید

      3. عجب داستانی بود مگه میشه دختر تو کوچه بن بست بهش تجاوز کنن.. عجب..

  4. سلام تو این دنیاهرچی بکاری درو میکنی تمام. اگر در جوانی پدر مادر هر کاری کرده باشن باید سرشون بیاد دنبال ناموس کسی بری دنبال ناموست میان چه بخای چه نخای حالا هرجور بخای بافرزندت رفتار کن

    1. دقیقا این قانون طبیعت و زندگی خیلی بی رحمانست آخه به بچه خوب بودن یا بد بودن مادرپدرش چه ربطی داره

  5. من خودم یک مادرم من هم موندم با دختر دم بختیم چگونه رفتار کنم اخلاق بچه ها بد شده وقتی به دخترم میگم کجایی میگه تو چرا منو سین جیم میکنی مگه من بچه ام ؟جای بدی میرم ؟ حالا که تو به من اعتماد نداری از این به بعد هر کاری دلم بخواد میکنم. خوب من دگه چی حرفی دارم بزنم .دگه با وسایل که امروز دارند انترنت …. دگه به نصیحت پدر مادر نیاز ندارند یا از اتفاقات وحوادث روزگار ابرت میگیرن یا اینکه خودشون دچار اتفاقات بد خدایی نکه میشن با دعواو قهر کاری درست نمیشه

    1. نمیشه قضاوت کرد مادرا باید یه کم یادبگیرن یک دختر یا حتی یک پسر جایی به غیر از خونه ندارن برای آرامش پس حتی اگه بچه آرامش آدمو میگیره حداقل باهاش بحث کمتر کنن اون دختر هم بنظرم کار اشتباهی نکرد از خونه رفت بیرون.. ولی واقعا متعجبم چطور ممکنه از یک فردی که نمیشناسه آب میوه بگیره این نشون دهنده ی کمبود عاطفی ای هست که داره و تقصیر خودشم نیست کاشکی مادر بجای اینکه بخواد جای پدررو با بحث کردن واسه دخترش پرکنه کمی نازشو می کشید تا دختر دچار کمبود عاطفی نشه

    2. همه ی اینا به خاطر ضعف فرهنگی هست چرا یه بچه باید به حرف دوستاش بیشتر از مادرپدرش اعتماد کنه قبول دارم بعضی از دوست ها خیلی خوبن ولی در کل انگار جوونای ما یادنگرفتن معتدل باشن یا به قول معروف خیلی ریلکسن و رفتار اروپایی دارن خداوکیلی توی این دوره زمونه مادر پدر یا فرزندی بااعتدال رفتاری طلایه

  6. دقیقا من بعضیارو میشناسم بچه بدنیا میارن حتی حاضر نیستن بهش حرف زدن یا ره رفتن یاد بدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

16 − دوازده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن