اجتماعی

یادداشت های یک پدر 

آخر پاییز!

کد خبر : 47988

نویسنده: محمدعلی تدینی راد

صبح مشهد-  با این جوان ها که صحبت می کنی امید کمی به آینده دارند. خواسته های زیادی می خواهند( دارند )و حاضر نیستند برای ساختن آینده و زندگی شان آن طور که باید زحمت بکشند. بعضی ها انگار فکرشان کار نمی کند. اگر ۱۰۰ تومان درآمد داشتی باید ۸۰ تومان را خرج کنند و پس اندازی هم داشته باشد. ذره ذره که جمع شود خدا هم برکت می دهد و می توانی زندگی خود را شروع کنی.

این که موهایت را شانه کنید و یک لباس شیک بپوشی و عطر و ادکلن بزنی و راه بروی تمام زندگی نیست.

آخر پاییز جوجه ها را می شمارند. وقتی ما جوان بودیم همین حرف ها و مشکلات بود. تازه آن موقع خیلی مشکلات بیشتر بود. اما از همان دوران نوجوانی به حرف های بزرگتر های مان گوش می دادیم و سر به راه بودیم.

من هم درس می خواندم و هم با برادر بزرگم مرحوم عباس آقا در کار توزیع خواربار بودیم و تجارت می کردیم .خیلی هم به حلال و حرام اعتقاد داشتیم و این طور نبود که دنبال زیاده‌خواهی باشیم. به سود کم قانع بودیم و خدا هم به مال ما برکت می داد. بالاخره راه مان را پیدا کردیم و زندگی مان را خیلی ساده شروع کردیم. هیچ وقت ناشکری نمی کردیم که مثل جوان های این دوره زمانه بگوییم ما در برابر فلانی چیزی نداریم و چرا وضع مالی مان طوری نیست که هرچه خواستیم برای خودمان فراهم کنیم.

در شکرگزاری خدا هم بی نهایت تشکر می کردیم. بعضی ها می گویند صد هزار مرتبه شکر. من این طوری نمی گویم . مگر خدا صد هزار نعمت به ما داده که برایش اندازه تعیین کنیم .

همین گوش و چشم و راه رفتن مان و حرف زدن مان خیلی نعمت های بزرگی هستند . کاری ندارد یک روز چشم خود را ببندیم از صبح تا شب کارهای مان را انجام بدهیم ببینیم چقدر سخت است.

پس باید بگوییم اندازه تمام عالم شکر.

امید به آینده خیلی چیز خوبی است که آدم نذر هم بکند خوب باشد تا عاقبتش خوب بشود. خیلی مهم است من وقتی که مداحی می کنم یا اذان می دهم در دل از خدا می‌خواهم عاقبت بخیر شوم .

انشالله همه عاقبت بخیر باشند و آخر پاییز همه قشنگ بشود.

این یادداشت در شهریور ۱۴۰۰ پس از درگذشت مرحوم “محمد علی تدینی راد ‘برداشت شده است.

روحش شاد

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

19 − چهارده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن