اخبار مهم

تبرئه مرد بانکی در اتهام قتل پدرزنش!

کد خبر : 28786

یک مرد بانکی که در اتفاقات عجیبی در برابر اتهام قتل قرار گرفت خیلی زود بیگناه شناخته شد.
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا ساعت ۱۱ شامگاه ۱۶ آذر سال گذشته بود که بازپرس جنایی در جریان مرگ یک مرد در بیمارستان قرار گرفت و در حالی که این مرد دچار ایست قلبی شده بود خانواده اش ادعا کردند که دامادشان در مرگ پدرشان نقش داشته است.
ماجرای مرگ مرموز چه بود؟
با توجه به شکایت خانواده، تیمی از ماموران برای تحقیقات وارد عمل شدند و دختر خانواده به ماموران گفت: مدتی است با شوهرم اختلاف دارم و به او شک پیدا کردم که صبح امروز همراه پدرم و دو فرزندم، همسرم را تعقیب کردم و دیدم که همسرم با یک زن جوان که از همکارانش است قرار ملاقات دارد.

وی افزود: عصبانی شدم و به سمت آن ها رفتم و بین ما درگیری لفظی صورت گرفت و پدرم به سراغ ما آمد که بگو مگویی شد ناگهان حال پدرم به هم خورد و وقتی او را به بیمارستان رساندیم دچار ایست قلبی شد و حالا از شوهرم شکایت دارم چون در مرگ پدرم نقش داشته است.

داماد خانواده در برابر اتهام قتل
بدین ترتیب داماد خانواده هدف تحقیق قرار گرفت و این جوان ۲۹ ساله صبح روز بعد از این اتفاق پیش روی بازپرس پرونده گفت: در بانک کار می کنم و صاحب دو فرزند هستم ، از مدت ها قبل همسرم به دلیل سوءظن و شکاک بودنش باعث ناآرام شدن زندگی مان شده بود و بارها بر سر این موضوع با خانواده ها صحبت کردیم و همیشه پدر و مادرم برای استوار شدن زندگی مان حق را به همسرم می دادند و این در حالی بود که من هیچ خطایی نکرده بودم و همه تلاشم را می کردم تا بهترین زندگی را برای همسر و فرزندانم فراهم کنم.

وی افزود: هر چه می گذشت شکاک بودن همسرم بیشتر می شد، حتی چندی قبل متوجه شدم همسرم داخل خودروی ام یک جی پی اس و شنود صدا گذاشته و با توجه به این که هیچ اشتباهی نکرده و خیانتی نکرده بودم به همه رفتارهایم گیر می داد و وقتی می خواستم از خانه خارج شوم می گفت عطر نزن و این لباس را نپوش.

راز قرار ملاقات با زن جوان
مرد جوان ادامه داد: با همه این اتفاقات به دلیل این که زندگی ام را دوست داشتم سکوت کردم تا این که چندی قبل یکی از همکارانم که یک خانم است پول می خواست که به او قرض دادم، رسید بانکی داخل جیبم بود که همسرم در بازرسی لباس هایم این رسید را دید و شروع به بهانه گیری کرد.

وی گفت: همسرم به محل کارم آمد و با داد و فریاد باعث آبروریزی شد تا جایی که همکارم نیز دیگر نمی توانست سرش را پیش همکاران بالا آورد.

پس از این اتفاقات بود که دیگر تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم ، اما او حاضر به جدایی نبود.

روز حادثه
پسر جوان در خصوص روز حادثه گفت: پس از مدتی با همکار خانمی که برای این سوء تفاهم ها واقعا شرمنده اش بودم قرار ملاقات داشتم و قصد داشتم او را در پارک ببینم، وقتی به محل قرار رفتم ناگهان همسرم همراه دو فرزندم و پدرش به محل قرار آمدند.

وی افزود: همسرم به سمت همکارم حمله کرد که آن ها را از هم جدا کردم و از پدرزنم خواستم همسرم را سوار بر خودروی اش کند و از آن جا بروند که این اتفاق افتاد پدر زنم در سلامت سوار ماشین شد و من در حالی که فریادهای زنم در داخل خودروی ام را می شنیدم از محل دور شدم.

۱۵ دقیقه بعد
مرد جوان گفت: ۱۵ دقیقه از ماجرا گذشته بود که در تماسی تلفنی متوجه شدم بعد از ترک آن ها توسط من حال پدر زنم بد شده است واقعا ناراحت شدم این پیرمرد هیچ گناهی نداشت همه مان قربانی بدبینی همسرم شده بودیم سریع خودم را به آدرسی که اعلام کرد رساندم. مردم دور پدرزنم جمع شده بودند و یک نفر کار تنفس مصنوعی و احیا را انجام می داد که اورژانس در محل حاضر شد و او را به بیمارستان منتقل کردند بعد من همراه همسر و فرزندانم به بیمارستان رفتیم و چون بچه ها نمی توانستند داخل بیمارستان شوند آن ها را به خانه بردم.

این جوان ادامه داد: پس از درگذشت پدرزنم، همسرم ادعا کرد که من با پدرش درگیر شده ام در صورتی که من هیچ برخوردی با پدرزنم نداشتم و در صحنه درگیری همسرم و همکارم از پدرزنم خواستم دخترش را سوار بر خودرو کند، اگر من با پدرزنم برخورد می کردم در همان صحنه یک حادثه رخ می داد نه این که پس از ۱۵ دقیقه به من زنگ بزنند و بگویند حال پدرزنم بد شده است. پدرزنم دچار ایست قلبی شده است شاید بعد از رفتن من از صحنه درگیری همسرم رفتاری کرده که به پدرزنم فشار عصبی آمده است چرا که من به پدرزنم خیلی احترام می گذاشتم و هیچ ناراحتی بین ما نبود.

بی گناهی داماد
بنابراین گزارش؛ پس از ۵ ماه بازپرس پرونده با توجه به تحقیقات تکمیلی و نظریه پزشکی قانونی با تاکید بر اینکه در زمان مرگ متوفی دامادش اصلا حضور نداشت پسر جوان را در ماجرای مرگ پدرزنش بیگناه شناخت و درباره این اتهام قرار منع تعقیب صادر کرد.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده − یک =

دکمه بازگشت به بالا
بستن