زندگی

من بخت برگشته!

کد خبر : 64725

اشک امانش نمی‌دهد، سرش را پایین انداخته و می‌گوید حاضر نیستم دیگر توی چشم‌هایت نگاه کنم.

به گزارش صبح مشهد، زن جوان به پلیس آگاهی خراسان رضوی آمده است. شوهرش را به اتهام سرقت دستگیر کرده اند.

می‌گوید هیچکس باورش نمی‌شود شوهر من چنین کاری کرده باشد، مغازه دارد، اسم و رسمی دارد و درآمدش هم خوب است

زن جوان نفس عمیقی می‌کشد و ادامه می‌دهد: شوهرم می‌گوید توضیح می‌دهم.
می‌دانم هرچی می‌خواهد بگوید توجیه است و هیچ توضیحی برایم قابل قبول نیست مگر اینکه اینجا بگویند اشتباهی دستگیرش کرده اند.

مرد جوان چند بار اسم همسرش را صدا می‌زند، از او می‌خواهد نگاهش کند.
زن می‌گوید تو لیاقت زندگی مشترک نداری، برو و در حسرت نگاهم بمان.

زوج جوان عاشق و معشوق بودند و برای رسیدن به هم احترام پدر و مادر و بزرگترهایی که مخالف این ازدواج بودند را زیر پا گذاشته‌اند.

زن با صدای بغض گرفته می‌گوید مرده شور این فضای مجازی را ببرند که جوان‌ها را چشم بسته، وابسته و مجنون هم می‌کند.

مرد جوان می‌گوید: من آدم سر به راهی بودم، بزرگترین خلافم بوق ناهنجار موتور سیکلت و اعصاب خردکنی رهگذران بود.

با حمایت پدرم مغازه‌ای زدم. درآمدم خیلی خوب بود. رفیق ناباب زیر پایم نشست. چون عشق موتور سیکلت داشتم از من خواست تفریحی همراهش بروم. قرار نبود سرقت کنیم. گفت سرکاری گوشی، قاپ می‌زنیم.  بعد از اولین سرقت فرار کرد و دچار عذاب وجدان شدم چون گوشی را به مالکش تحویل نداد. پولی کف دستم گذاشت و گفت برو حرف نزن.
چند بار دیگر هم این کارانجام دادیم.
خسته شده بودم گفتم دیگر همراهت نمی‌آیم.
می‌گفت اگر دستگیر شوم تو را هم لو می‌دهم.
گفتم خودم می‌روم و تو را لو می‌دهم. کاش این کار راکرده بودم. لااقل الان حرفی برای گفتن داشتم.
انگ دزدی بهم خورد، در صورتی که اصلاً نیازی به این پول‌ها نداشتم.
باید خیلی خودمانی بگویم، لقمه حلال و حرام مراقبت نمی‌کردم، چوبش را هم این جوری خوردم.
من برای ازدواج با همسرم خیلی دوندگی کردم و حالا هم با اشتباهم، او را از دست دادم.

غلامرضا تدینی راد

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده − یک =

دکمه بازگشت به بالا
بستن