*الهام پارسایی
رشد و بالندگی کودکان از دوران طفولیت بنا نهاده شده است و به همین دلیل تعلیم و تربیت در این دوره، نقش بیبدیلی در شکلگیری شخصیت کودکان دارد.
خانواده به عنوان نخستین مکان پرورش کودکان، بیش از هر مکان دیگر در فرایند تعلیم و تربیت مدرسه نقش ایفا میکند و کودک پس از ورود به مدرسه، بهسختی قادر است که آموزههای بد یا خوب خانواده را کنار بگذارد. در این میان خانوادهها از نظر چگونگی تعلیم و تربیت کودکان به گروههای مختلفی تقسیم میشوند و هرکدام از آنها روش ها و شیوههای مختلفی در این زمینه بکار میگیرند. ناهمگونی این شیوههای تعلیمی و تربیتی خانوادهها در برخی مواقع به حدی میرسد که دقیقا برخلاف عرف و سنت جامعه بروز میکند.
کودک قبل از ورود به مدرسه، شش سال در کنار خانواده است و تنها والدین و اطرافیان را در کنار خود میبیند و رفتار و سلوک آنها را فرامیگیرد. کودک پس از ورود به مدرسه، به یکباره با شیوه جدیدی از تعلیم وتربیت مواجه میشود و تعارض نوع تعلیم و تربیت بین خانه و مدرسه باعث سردرگمی شخصیتی در کودک میشود. در این فضا، مدرسه و معلم روش تعلیم و تربیت خود را بهترین میداند و حاضر نیست انعطافی از خود نشان دهد و خانواده نیز بر روش قبلی خود پای میفشارد. کودک در این فضا بیشترین ناملایمات را تحمل میکند و از هر دو سو مورد سرزنش قرار میگیرد.
تفاوت تربیتی خانوادهها به دلیل گستردگی آن¬ها، یک امر طبیعی است و مدرسه به عنوان مکان تعلیم و تربیت رسمی، باید رفتارها و کردارهای درست را به کودکان بیاموزد. مدرسه پس از کانون خانواده، دومین مکان تعلیم و تربیت کودکان محسوب میشود و نقش مدرسه از این نظر ممتاز است که تمام آموختههای کودک در خانه، به شکل درستی در محیط آموزشگاه به سامان میرسد. اما مدرسه درصورتی میتواند از عهده این وظیفه برآیدکه تمام دستاندرکاران مدرسه به ویژه معلم، از آگاهیهای لازم تربیتی و آموزشی برخوردار باشند.
دانشآموزان اگرچه در طول سال تحصیلی بیش از دو سوم از وقت خود را در خانه سپری میکنند اما انتظار والدین از مدرسه فراتر از نقش خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان آنها است. بسیاری از خانوادهها، تعلیم و تربیت دانشآموزان را از جمله کارکردهای اصلی مدرسه میدانند و با فراموش کردن بخش مهمی از وظایف خود در قبال فرزندان، مدارس را مسئول تعلیم و تربیت آنها میدانند. در چنین شرایطی اگر هم مدرسه وظایف خود را به درستی انجام دهد، باز تضاد تعلیم و تربیت بین خانه و مدرسه، پرورش یافتگان نظام آموزش و پرورش را به بیراهه خواهد برد.
فرآیند آموزش و پرورش دانشآموزان در زمانی آیندهسازان را به سمت صحیح هدایت خواهد کرد که تعلیم و تربیت خانه و مدرسه تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته باشد و گرنه حاصل همه تلاش¬ها بیثمر خواهد بود. یکی از راه¬های رسیدن به این مقصود، تدوین کتابی برای خانوادهها در مورد چگونگی تعلیم و تربیت است. این کتاب میتواند با جمعآوری نظرات کارشناسان و خانوادهها تدوین و به هر خانوادهای ارایه شود تا روش¬های تعلیم و تربیت کودکان یکسان شود. در نظام تربیت و آموزش کودکان و نوجوانان، نه مدرسه میتواند خود را جدا از خانواده در نظر بگیرد و نه خانواده میتواند چنین تصوری از خود داشته باشد. بااین حال ماحصل کار زمانی رضایت بخش است که فرایند آموزشی و تربیتی در خانه و مدرسه حداقل نزدیک به هم باشد و گرنه تضاد آموزشی، دانشآموزان رابه ناکجاآباد خواهد برد. برای رسیدن به این مقصود، مدرسه باید خود را به خانواده نزدیک کند و با روش¬های شایسته و درخور، خانوادهها را گردهم جمع کند و از نظرات آنها به خوبی بهرهگیری کند. در گردهمایی خانوادهها در مدرسه باید از افکار و اعتقادات منسوخ شده گذشته پرهیز کرد زیرا نمیتوان همچنان بر تفکر آموزش و پرورش سده گذشته که معلم را دانای کل و شاگرد را نادان مطلق میدانست، ایستاد. در این نظام، فراگیر در عین دانایی، نادان محسوب میشد و معلم کماطلاع، دانای کل. در چنین شرایطی هیچ پیشرفت و ابتکاری از سوی دانشآموز بروز پیدا نمیکرد.
دستاندرکاران مدرسه شامل معلم و مدیر از میان افراد جامعه به مکان تعلیم و تربیت راه یافتهاند و هرگز نمیتوانند خود را جدا از جامعه و خانوادهها بدانند. نظرات و پیشنهادهای خانوادههای دانشآموزان در بسیاری از موارد برطرف کننده بسیاری از مشکلات مدرسه و آموزش و پرورش است و هر مدرسهای که از این ابزار به خوبی بهره گیرد در رفع مشکلات خود موفق عمل کرده است. حضور والدین در انجمن اولیا و مربیان که یکی از تشکیلات مدرسه محسوب میشود، بیش از سایر ارکان مدرسه به چشم میخورد.
انجمن اولیا و مربیان با اینکه در حدود ۱۰۰ هزار مدرسه از ۱۳۵ هزار مدرسه کشور فعالیت دارد، اما هنوز نقش زیادی در تصمیمگیری¬های مدرسه ندارد. این درحالی است که حضور والدین دانشآموزان در شوراهای مدرسه و شورای معلمان که از قدرت بیشتری در مدرسه برخوردارند، دیده نمیشود.
نقش انجمن اولیا و مربیان در برخی مدارس نیز درحد زمینه چینی برای جمع¬آوری کمکهای مالی محدود شده است و این امر با رسالت آموزش و پرورش فاصله دارد. به نظر میرسد برای نزدیک کردن نقش خانوادهها و مدارس در فرایند تعلیم و تربیت دانش آموزان، این دو کانون آموزشی نیازمند تعامل و همکاری بیش از گذشته هستند که انجمن اولیا و مربیان در این خصوص از جایگاه ویژهای برخوردار است.
*کارشناس امور تربیتی