زندگی

یک روانشناس بالینی مطرح کرد:

غربت؛ غم فراگیر دوران دانشجویی

کد خبر : 48973

یک روانشناس بالینی گفت: همه فرزندانی که از خانه فاصله می گیرند خصوصا سنین بین ۱۹ تا ۲۴ سال به نوعی دچار غم غربت می‌شوند اما اواخر ترم یک، خوب می‌شوند اما فردی که شخصیت خودشیفته و وابسته دارد این احساس بیشتر و بیشتر تشدید می‌شود و نمی‌تواند با این موضوع به راحتی کنار بیاید.

صبح مشهد- رضا زیبایی در گفت‌وگو با خبرنگار ما افزود: یکی از فراگیرترین مشکلات دوران دانشجویی را غم غربت دانست و ابراز کرد: در این ۱۸ سالی که کار درمانی انجام می‌دهم مراجعین بسیاری داشتم که احساس غربت یا غم زدگی یا دوری از خانه را تجربه کردند، چه دانشجویانی که از شهرهای دیگر برای تحصیل به مشهد می‌آمدند چه دانشجویانی که در کشورهای دیگر مشغول به تحصیل هستند. البته این حس در کسانی که خارج از کشور تحصیل می‌کنند و آنهایی که در داخل کشور ولی در شهر دیگری مشغول به تحصیل هستند متفاوت است. همینطور این حس نسل به نسل نیز تغییر می‌کند. مثلاً در دوره‌های قبل احساس غربت نوع دیگری بود و علایمی داشت و در نسل کنونی علائم و یک سری چالش‌های دیگر دارد که به دلیل تغییرات مدرنیته و تغییرات شخصیتی افراد رخ می‌دهد.

این روانشناس بالینی ادامه داد: در روانشناسی پدیده ای به نام اختلال شخصیت داریم، نقصان شخصیت یا رشد نیافتگی شخصیت که به طور مثال ۵۵ درصد دلایل طلاق در ایران و اختلافات زناشویی به همین اختلالات شخصیت به خصوص شخصیت وابسته و شخصیت خودشیفته برمی‌گردد. چیزی که در احساس غم غربت خیلی نقش بازی می‌کند شخصیت وابسته است، یعنی دانشجویی که از دوره کودکی به قول روانکاوها دوره پنج سالگی به اشکال مختلف، والدین این وابستگی را در آنها تقویت کردند این فرد وقتی وارد فضای مستقل تحصیل دور از خانه یا ازدواج دور از خانه می‌شود این شخصیت وابسته علائم غربت را تشدید می‌کند.

وی افزود: البته متغیرهای دیگری نیز هست که علائم غربت را تشدید می‌کند اما انواع شخصیت وابسته از همه جدی‌تر است. همه فرزندانی که از خانه فاصله می گیرند خصوصا سنین بین ۱۹ تا ۲۴ سال به نوعی دچار غم غربت می شوند اما اواخر ترم یک، خوب می‌شوند ولی در فردی که شخصیت خودشیفته و وابسته دارد این احساس بیشتر و بیشتر تشدید می‌شود و نمی‌تواند با این موضوع به راحتی کنار بیاید.

علایم ابتلا و درگیر شدن به غم غربت

زیبایی در خصوص علایم درگیر شدن به غم غربت، بیان کرد: احساس گم‌گشتگی و سردرگمی، کاهش تمرکز، بی‌اشتهایی، بی‌خوابی، زودرنجی، حساس شدن به خصوص به هم اتاقی و گفتن حرفهایی مثل اینکه چرا ظرفها را آنجا گذاشتی؟ چرا اتاق را تمیز نکردی؟ چیزهایی که ما روانشناس‌ها در اتاق درمان خیلی با آن روبرو می‌شویم مثلا بر سر تمیز کاری اتاق خیلی با هم درگیری دارند. به عنوان مثال من مراجعی دارم که در آمریکا تحصیل می‌کند. او با اینکه دانشجوی دکترا است ولی درگیری دائمی با هم اتاقی‌ ایرانی‌اش در خصوص شرح وظایف در منزل دارد و این دعواها آنقدر شدت گرفته است که او می‌خواهد خانه را ترک کند. وی حتی ایران هم که بود شخصیت کاملاً وابسته‌ای داشت یعنی مثلا وقتی می‌خواست به بازار برود باید تاکسی او را از خانه تا بازار مستقیم می‌برد و من در عجبم که این شخص چگونه توانسته برای تحصیل به کشور دیگر برود. تا این وابستگی و نقصان شخصیتی حل نشود این مشکل همیشگی خواهد بود.

این روانشناس بالینی افت تحصیلی را از دیگر علائم دچار شدن به غم غربت ذکر کرد و گفت: از علائم دیگر این غم زدگی و غربت و غم دوری از خانه که خیلی آزار دهنده است افت تحصیلی است؛ چون این فرد به قصد تحصیل آمده است. چنین فردی کاهش تمرکز دارد و متغیرهای محیطی که در آن زندگی می‌کند و انرژی ذهنی وی را می‌گیرند. سرکلاس هست ولی نیست! نمی‌تواند یادداشت برداری کند. گیج و سردرگم است حتی فکر می‌کند که رشته‌اش را دوست ندارد. فکر می‌کند اشتباه انتخاب کرده است؛ مثلاً متغیری در ازدواج داریم که فرد می‌گوید من همسرم را دوست ندارم می‌خواهم جدا شوم بعد بررسی می‌کنیم می‌بینیم افسردگی دارد و این مساله ربطی به همسرش ندارد. افسردگی باعث کاهش لذت می‌شود و فرد از هیچ چیز لذت نمی‌برد، از جمله از بودن با همسرش. تا افسردگی را درمان نکنیم نمی‌توانیم درمورد چیز دیگر تصمیم بگیریم. در واقع یک متغیر پنهان می‌آید و باعث می‌شود شما نتوانید آن‌ها را به هم ربط دهید.

انطباق نخستین واکنش افراد در محیط جدید

وی تفاوت فرهنگی بین محل زندگی و تحصیل را موضوعی بسیار با اهمیت برشمرد و ابراز کرد: مثلاً یکی از چیزهایی که خیلی ممکن است دانشجو را اذیت کند، فاصله فرهنگی بین فرد و شهری است که در آن قبول شده؛ لهجه، سنت، لباس‌ها، فرم چهره‌ها، مثلاً یک ایلامی سنتهای بسیار متفاوتی با یک مشهدی دارد. یا مثلاً فرض کنید دختری سیستانی برای تحصیل به مشهد بیاید از فرم لباس‌ها و یا چهره‌اش مشخص می‌شود و مدام مورد توجه قرار می‌گیرد. او این میزان توجه را در شهر خودش تجربه نکرده است حالا فردی در آن سن و سال شاید از این مقدار توجه خوشش نیاید پس شروع می‌کند به انطباق با محیط.چالشی که پیش می آید این است که گاهی نمی‌دانند که چه کار کنند که با محیط منطبق شوند و گاهی تصمیمات اشتباه می گیرند که می‌تواند آسیب زننده باشد. انطباق لباس ایرادی ندارد اما انطباق رفتاری ممکن است آسیب جدی تولید کند. مثلاً فردی که در شهری بزرگ رشد کرده به معادلاتی که بر سر راهش قرار می‌گیرد آگاه‌تر است از کسی که برای اولین بار با بعضی چیزها مانند میهمانی مختلط یا مواد مخدر روبرو می‌شود و نمی‌داند آن‌ها را چگونه حل کند؛ اینگونه است که گاهی دچار خطا می‌شود.

زیبایی ادامه داد: ولی فردی که در محیطی زندگی کرده که به این مشکلاتش آگاهی کافی دارد و والدین آگاهی کافی به او داده‌اند. آن فرد حل مسئله‌اش با فرد ناآگاه متفاوت است. مهاجرت خارج از کشور نیز همین گونه است. معادلاتی که در آنجاست با معادلات اینجا متفاوت است، خصوصا معادلاتی که در حوزه عواطف است.

این روانشناس بالینی نژاد را نیز در این امر تاثیر گذار دانست و افزود: وقتی فردی از شمال به مشهد می‌آید یا از مشهد به شمال می‌آید احساس غربتش فرق می‌کند و یا اینکه وقتی فردی از شهری بزرگ به شهر کوچک می‌رود با احساس فردی که از شهر کوچک به شهر بزرگ می‌رود متفاوت است. فردی که از شهر بزرگ به شهر کوچک می‌آید احساس برتری و کسی که از شهر کوچک‌تر به شهر بزرگ‌تر می‌رود احساس کهتری دارد.

والدین وابسته و خود شیفته، فرزندان وابسته و خودشیفته بار می آورند

وی ابراز کرد: پایه و اساس شخصیت افراد را خانواده شکل می‌دهد. والدین خودشیفته و وابسته، فرزندان وابسته و خودشیفته بار می‌آورند. شخصیت وابسته نیاز به حمایت اجتماعی، فامیلی، دوستی، قوم و خویشی زیادی دارد. در مقابل شخصیت خودشیفته نیاز به تایید دارد. یعنی می‌گوید همه چیز باید باب میل من باشد و حساس به عدم تایید است در حالیکه دنیا مخلوطی از تایید و عدم تایید است. او می‌گوید که همه چیز باید مرا خرسند نگه دارد این باور دائمی فرد خود شیفته است. این احساس را خانواده و معمولاً مادر به فرد می‌دهد.

زیبایی ادامه داد: از دیده روانکاوها مادر اینجا خیلی نقش دارد پس فردی که با این ذهنیت می‌آید که دنیا فراز و نشیب زیاد دارد و باید با دنیا کنار آمد، ذهنیتش زمین تا آسمان با کسی که همیشه می‌گوید دنیا باید باب میل من باشد میزان حس غربت‌شان و همچنین حل مسئله‌شان فرق می‌کند.

این روانشناس بالینی با اشاره به چند علامت دیگر در رخ دادن غم غربت بیان کرد: یکی میزان رجوع این افراد به خانه است، زیاد به خانه برمی‌گردد، زیاد تماس می‌گیرد، زیاد احساس پشیمانی می‌کند که نمی‌خواهم درس بخوانم، حتی ممکن است برخی والدین را مجبور کنند که به شهری که تحصیل می‌کنند نقل مکان کنند. علامت دیگر که گاهی در این سن و در این حس غربت دیده می‌شود همین وسواس است. وسواس یکی از بیماری‌های چسبنده دوران نوجوانی و جوانی است. وقتی وارد محیطی جدید می‌شوید که فشار روانی بیشتری دارد آزردگی‌های قبلی که در وجود شما بود که به آن متغیرهای شتاب دهنده می‌گویند شتاب می‌گیرند. وسواس را با آن شدت نداشتید ولی دچار وسواس شده‌اید، حال چه وسواس شستشو یا هر وسواس دیگر مانند وسواس سوء ظنی یا وسواس قرینگی که هر چیزی باید سر جای خودش باشد یا وسواس‌های مذهبی؛ انواع حساسیت‌ها به محیط ممکن است رخ دهد.

وی ادامه داد: مورد دیگری که ممکن است در بحث غم غربت رخ دهد اصطلاحاً اضطراب منتشر می‌گویند. یک احساس دائمی تنش درونی، اضطراب، نگرانی با این محتوا که چه موقع برمی‌گردم. برخی از مراجعین من که به خارج از کشور رفتند می‌گویند ما تا مدت‌ها چمدان‌مان را باز نمی‌کنیم و تصور می‌کنیم که می‌خواهیم برگردیم و این حس بدی است. او قرار است چند سال برای تحصیل در آن مکان بماند و درس بخواند اما هر روز که از خواب بلند می‌شود این حس که چه زمانی برمی‌گردد را دارد. آن‌هایی که حال‌شان خوب است تا آخر ترم اول این غم غربت تمام می‌شود اما آنهایی که خودشیفتگی و احساس وابستگی دارند این غم ادامه‌دار است.

جایگزینی محیط ثانویه به عنوان وطن اصلی، یکی از اتفاقات تجربه دوری از خانه است

این روانشناس بالینی افزود: اتفاق خوبی که در بحث نقل مکان می‌افتد خصوصاً رشته‌هایی که مدت تحصیل طولانی‌تری دارند مانند فوق لیسانس و دکتری، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد دیگر به محل اصلی برنمی‌گردند. علت این است که با این سیستم خو می‌گیرند. شرایط و امکانات نسبت به شهرستان محل اقامت برتری دارد، ممکن است ازدواج کرده باشند و شاغل باشند. در مجموع این تجربه دوری از خانه باعث شد که این فرد محیط ثانویه را مانند وطن اصلی خود بپذیرد. در جنگ جهانی دوم تعدادی از اروپایی‌ها از جنوب کشور وارد ایران شدند و بعد از جنگ نیز آن‌جا ماندگار شدند، ازدواج کردند و کیفیت زندگی این جا را ترجیح دادند.

وی تغییرات دیگری در شدت گرفتن غم غربت ذکر کرد و افزود: متغیرهای قدیمی در شدت گیری این حس غم غربت نقش دارند، به عنوان مثال خانمی که متارکه کرده است یا یکی از والدین‌ خود را از دست داده است و یا هر علت دیگری که می‌تواند داشته باشد. متغیرهای قبلی بسته به اینکه چه بوده روانشناس باید روی آن کار کند و در نتیجه می‌بیند همه‌اش غم غربت نیست بلکه موارد دیگری وجود دارد که او را می‌آزارد. بدین معنا که بعد از غم سنگین قبلی مانند طلاق والدین یا از دست دادن عزیزی، غم غربت سنگین‌تری را تحمل می‌کند و این حس تشدید می‌شود.

زیبایی وجود اختلافات زناشویی یا وجود شخصیت خودشیفته در والدین را در شدت گیری حس غم غربت دارای اهمیت برشمرد و گفت: مادر مدام تماس می‌گیرد که چه می‌خوری؟ چه می‌کنی؟ چرا مرا تنها گذاشتی؟ این دانشجو مدام احساس گناه می‌کند که چرا باعث عذاب والدین شده است. از این والدین زیاد داریم که مدام احساس گناه و عذاب وجدان به فرزندشان می‌دهند، اینها والدین خودشیفته و به شدت وابسته هستند. مثلاً فرد ۵۰ ساله‌ای که جرات ندارد برای منزلش مبل بخرد می‌گوید مادرم مدام می‌گوید چرا پولت را دور ریختی یا مسافرت که می‌رویم نمی‌توانیم به او بگوییم زیرا می‌گوید چرا مرا همراه خود نبردی.

اگر غربت را فرصتی برای شناخت و اکتشاف بدانیم دچار غم غربت نمی‌شویم

این روانشناس بالینی در مورد راهکارها برای رهایی از این غم غربت اظهار کرد: در مورد کسانی که وارد محیط‌های جدید در فضای تحصیل می‌شوند راهکار من به آنان اینست که نگرش باید نسبت به مکان جدید و غربت تغییر یابد. به عنوان مثال افرادی که شروع می‌کنند به کشف کردن، کشف غذاها، لباس‌ها، فرهنگ‌ها لهجه‌ها، انگار دانشجویی قوم‌شناسی است. او اصلاً چیزی به نام غربت را تجربه نمی‌کند، غربت برایش فرصت است و این فرد هر جایی برود می‌ماند. در فرایند روان درمانی نیز ما تمام تلاش‌مان این است که نگرش فردی را که دچار غم غربت شده است را نسبت به غربت تغییر دهیم. مثلاً غذاهای مشهد را خورده‌ای؟ مکان‌های تفریحی را دیده‌ای؟ این فرد آرام آرام با شیرینی‌های غربت آشنا می‌شود و متوجه می‌شود که چیزهای زیادی برای کشف شهود یافت می‌شود. حتی کشف شهود به معنای عارفانه نیز وجود دارد و تنهای‌اش را با هنر، موسیقی، کوهنوردی، میراث فرهنگی و چیزهای دیگر پر می‌کند. بنابراین تغییر نگرش قوی‌ترین، اصلی‌ترین و ماندگارترین تاثیر را روی احساس غم غربت دارد.وی ادامه داد: گاهی من به مراجعین می‌گویم بعد از کشف موارد جدید حتی از فرهنگ خود نیز به بقیه منتقل کنید. همچنین به مراجعینی که مهاجرت کرده‌اند می‌گویم تو بسیار فرهنگ و سنت داری آن‌ها را منتقل کن. این تغییر نگرش در روانشناسی مهاجرت، بسیار کاربرد دارد. اگر نگرش خود را نسبت به محیط جدید عوض نکند انگار یک چمدان بزرگ است که باز نمی‌کند و انرژی را متمرکز خودش می‌کند.

زیبایی افزود: شاخه‌ای از روانشناسی به نام «روانشناسی شناختی» که معتقد است هر طور که فکر می‌کنیم همان طور رفتار می‌کنیم. اگر می‌خواهید رفتار کسی را تصحیح کنید فکر کردنش را تصحیح کنید، نگرش و نگاهش در مورد پدیده‌ها را تحلیل کنید. در روانشناسی رفتاری می‌گویند ما به فکرش کار نداریم ما فقط رفتارش را می‌خواهیم عوض کنیم. شما هر کنشی انجام می‌دهید بی‌تردید یک نگرش پشت آن نهفته است.

هر چقدر خود واقعی را پنهان نکنیم سالم‌تر هستیم

این روانشناس بالینی یکی از شاخص‌های سلامت روان را خود بودن عنوان کرد و گفت: هرچه فرد خود خودش باشد و خود واقعی‌اش را پنهان نکند سالم‌تر است، مانند ازدواج که هرچه زوجین فکر کنند خودشان هستند ارتباط سالم‌تری دارند. حال در نقل مکان، فرد از جایی که برچسب دارد به جایی که برچسب ندارد می‌رود. طبیعی است میزان خود بودنش بالا می‌رود. دانشجویی که حالا هیچ برچسبی ندارد یا فرد مهاجری که برچسبی از محیط زندگی‌اش ندارد بی‌تردید استعدادهایش بیشتر شکوفا می‌شود چون خود خودش می‌شود. برچسب‌ها و قضاوت‌ها مدام مانع می‌شدند که بتواند خود واقعی‌اش را نشان دهد در واقع محیط دوم این اجازه را به او می‌دهد که بیشتر خودش باشد. یکی از مزایای غربت این است که فرد در محیط جدید دیگر برچسب ندارد.

منبع: ایسنا خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ده − 2 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن