بی بندو باری، بی شرمی، بی حیایی و فراموش کردن اعتقادات دینی چهره زندگی سراسر گناه من و خانواده ام است. اگرچه پدر و مادرم پس از ۲ بار طلاق قصد داشتند به بهانه فرزندانشان برای بار دیگر با هم ازدواج کنند اما یقین دارم که این ازدواج نیز یک ماه بیشتر دوام نخواهد آورد چرا که ..
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا .دختر ۲۲ساله ای که هنگام ملاقات با جوانی نامحرم توسط ماموران انتظامی دستگیر شده بود درحالی که عنوان می کرد «امروز فهمیدم تنها یک بازیچه برای فردی بوده ام که ادعای عاشقی و ازدواج داشت» به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید آستانه پرست مشهد گفت: از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم مدام با هم درگیری داشتند به طوری که دیگر به این وضعیت عادت داشتیم آن ها ۲ بار از یکدیگر طلاق گرفتند اما هیچ گاه نتوانستند حتی چند روز زندگی آرام و بی دغدغه ای را تجربه کنند این بار نیز قصد دارند به بهانه ازدواج من و خواهرانم با هم آشتی کنند ولی این کار امکان پذیر نیست و نتیجه ای جز جنگ اعصاب و جیغ های دلخراش ندارد.
پدرم مدام در سفرهای کاری طولانی مدت بود و با زنان غریبه و نامحرم روابط بسیاری داشت مادرم نیز برای انتقام از پدر به تلافی کارهای زشت او با دوستان و همکاران پدرم روابط صمیمانه ای برقرار کرده بود به طوری که بیشتر اوقاتش را با افراد نامحرم و غریبه می گذراند در همین اثنا پدرم به خاطر ولخرجی های زیاد ورشکست شد و از ترس طلبکارانش به شهر دیگری نقل مکان کرد این ماجرا موجب شد تا مادرم برای دست یافتن به آزادی های بیشتر، به صورت توافقی از پدرم جدا شود من و خواهرانم نیز به اجبار نزد مادرمان ماندیم اما طولی نکشید که پای نامحرمان به منزل ما باز شد و شرم و حیا و حجاب از زندگی ما رخت بربست تا این که این وضعیت نامناسب تربیتی، ما را نیز به سوی بی بندوباری های اجتماعی کشاند به گونه ای که زشتی دوستی های خیابانی را هم فراموش کردیم هم اکنون که ترم آخر مقطع کاردانی را می گذرانم با چند تن از همکلاسی هایم که به بهانه ازدواج و خواستگاری به من نزدیک شده بودند ارتباط خیابانی برقرار کردم در این میان یکی از آن ها که آرمین نام دارد نسبت به من ابراز علاقه بیشتری می کرد و مدعی بود که به زودی به خواستگاری ام می آید تا این که چند روز قبل یکی از دوستانم ماجرایی را فاش کرد که آسمان دور سرم چرخید. او گفت آرمین که با تو رابطه دوستی دارد از من نیز خواستگاری کرده است. او هر پیامک عاشقانه ای را به طور هم زمان برای هر دو نفر ما ارسال می کرد با دیدن آن پیامک ها در گوشی مهشید ناراحت شدم و با آرمین در خیابان قرار گذاشتم اما ناگهان ماموران رسیدند و آرمین پا به فرار گذاشت حالا اگرچه ریشه این گونه بی بندوباری ها را در فراموش کردن اعتقادات دینی می دانم اما با خود می اندیشم آیا این گونه ازدواج ها عاقبتی هم خواهد داشت…؟ ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی