دوستی من و مهناز خیلی عاطفی و صمیمانه بود و ما چندین سال از دوران تحصیل با هم همکلاسی بودیم. او زودتر از من ازدواج کرد ولی پس از چند ماه شوهرش متوجه شد با پسری رابطه تلفنی دارد و به همین دلیل آن ها از هم جدا شدند. مهناز با این شکست عاطفی دچار افسردگی شدید شد و من با وجود مخالفت شدید خانواده ام، رفاقتم را با او ادامه دادم و هر روز به دیدنش می رفتم.
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۱۸ مشهد افزود:یک سال از این ماجرا گذشت و پسر یکی از اقوام به خواستگاری ام آمد. خانواده ام که نگران آینده ام بودند و می خواستند به هر ترتیب که شده مرا از مهناز دور کنند به خواستگارم جواب بله دادند و من هم به ناچار موافقت خود را با این ازدواج اعلام کردم. مدتی گذشت و برخوردهای سرد شوهرم باعث شد تا رابطه ام را با مهناز ادامه بدهم. همسرم جوانی مغرور بود و هر موقع به خانه می رسید اظهار خستگی و بی حوصلگی می کرد. او در روابط زناشویی مان نیز رفتار سرد و خودخواهانه ای داشت. در این شرایط، احساس سرخوردگی می کردم و مهناز سنگ صبورم شده بود. دوستم با باورهای نادرست معتقد بود که نباید به مردهای این دوره و زمانه اعتماد کرد و…
زن جوان افزود: من به مهناز وابسته شده بودم و همسرم که از بابت رفت و آمدهایم با دوستم اظهار نگرانی می کرد خیلی جدی گفت: این خانم از نظر وضعیت ظاهری و اخلاقی آدم درستی به نظر نمی رسد و باید هر چه سریع تر با او قطع ارتباط کنی.رضا به مهناز نیز زنگ زد و با لحنی توهین آمیز از او خواست دست از سرم بردارد و پای خودش را از زندگیمان بیرون بکشد. شوهرم با این سختگیری ها لج مرا درآورده بود و بدون توجه به خواسته هایش همچنان رابطه ام را با مهناز ادامه دادم و حتی با او یک سالن آرایش و زیبایی تاسیس کردیم. این موضوع باعث جدی شدن اختلافات من و رضا شد و تحت تاثیر حرف های چرت و پرت مهناز که می گفت اگر امروز طلاق بگیری پسر جوان مجردی را برای ازدواج با تو معرفی خواهم کرد، به طور توافقی از شوهرم جدا شدم. بعد از طلاق، دوستم زمینه آشنایی من و آن جوان را که نمی دانستم فردی مجرم و دارای چند فقره سابقه کیفری است فراهم کرد. ارتباط با این پسر جوان مرا به دام فساد اخلاقی و اعتیاد کشاند و الان… زن جوان در پایان گفت: من بعد از ازدواج با رضا تشنه محبت و توجه شوهرم بودم اما راه درستی برای رفع مشکلاتم انتخاب نکردم.
