اخبار مهم

سرانجام فرار دختر نوجوان به بهانه اردو او را بی عفت کرد

کد خبر : 32952

من به بهانه شرکت در یک اردوی تفریحی که از سوی مدرسه ترتیب داده شده است به پدر و مادرم دروغ گفتم و با این حیله به همراه پسری که به تازگی با او دوست شده بودم به مشهد آمدم، اما اکنون در شرایطی قرار گرفتم که نمی دانم پاسخ پدر و مادرم را چه بدهم و با کار زشتی که مرتکب شده ام چگونه به چشمان آن ها نگاه کنم…

به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا دختر ۱۷ ساله ای که به همراه پسر جوانی در یکی از مراکز تجاری مشهد دستگیر شده بود، درحالی که نگرانی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضای مشهد گفت: تحت تأثیر دوستی های خیابانی برخی از هم کلاسی هایم قرار گرفته بودم چرا که هیچگاه نتوانستم به عاقبت این گونه دوستی ها بیندیشم و فکر نمی کردم این گونه تمام هستی و زندگی ام را نابود کنم و از همه مهم تر موجب سرشکستگی خانواده ام شوم و با آبروی آن ها بازی کنم…

دختر نوجوان در حالی که به شدت اشک می ریخت، ادامه داد، همه ماجرا از روزی شروع شد که با ملیکا رابطه صمیمانه ای برقرار کردم او هیچ وقت در نمازهای جماعت مدرسه شرکت نمی کرد و حجاب درستی هم نداشت او قبل از خروج از مدرسه با لوازمی که پنهانی در کیفش داشت آرایش می کرد و حرکات و رفتار زننده ای در خیابان داشت. او آن قدر از دوستی های خیابانی و هدیه هایی که پسران برایش می خریدند سخن می گفت که بالاخره مرا هم به سوی خودش جلب کرد. به طوری که وسوسه های شیطانی او باعث شد زشتی رابطه با پسران در افکارم از بین برود و من هم با تقلید از رفتار او با پسری در خیابان دوست شدم و برای ملاقات با کیانوش هر روز با دروغگویی به پدر و مادرم بهانه ای می تراشیدم و آن ها هم به خاطر اعتمادی که به من داشتند هیچ گاه به حرف هایم شک نمی کردند. آن ها حتی عوض شدن پوشش و خارج شدن مکرر من از خانه را ناشی از ویژگی های دوران نوجوانی می پنداشتند و اعتقاد داشتند که در این سن و سال نیاز بیشتری به همنشینی و رفت و آمد با دوستانم دارم در حالی که آن ها هیچ کدام از دوستان مرا نمی شناختند و حتی نمی دانستند در مدرسه با چه کسانی ارتباط دارم. من هم از این موضوع سوء استفاده کردم و در پی خواسته کیانوش برای رفتن به مشهد به دروغ به مادرم گفتم از سوی مدرسه اردوی تفریحی برای سفر به مشهد ترتیب داده شده است و با این بهانه با اتوبوس از شهرستان به مشهد آمدیم. در پایانه مسافری، راننده ای ما را به یک منزل اجاره ای برد که در آن جا… روز بعد وقتی به همراه کیانوش به مرکز خرید رفتیم پلیس ما را دستگیر کرد. حالا فهمیدم که کیانوش تنها قصد سوء استفاده از مرا داشته است و حالا نمی دانم…

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوزده − نوزده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن