اخبار مهم

تهمت شرم آور: این بچه شبیه من نیست!

کد خبر : 53438

همسرم مدام با این بهانه که دخترم شبیه او نیست و اطرافیان شباهت دخترم را بیشتر به من نسبت می‌دهند، بسیار عصبانی است و به همین دلیل مرا کتک می‌زند و به ارتباط‌های غیراخلاقی با دیگران متهم می‌کند به گونه‌ای که…

روزنامه خراسان نوشت، زن ۲۲ ساله‌ای که مدعی بود شوهرش او را با تهمت‌های ناروا از خانه بیرون انداخته است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: دختر خردسالی بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. پدرم مردی معتاد و بیکار بود و طبق گفته‌های مادرم هیچ مسئولیتی را در زندگی احساس نمی‌کرد و از روزی که به موادمخدر آلوده شد دیگر نتوانست کار کند و روزگارشان به سختی می‌گذشت تا این که بالاخره تحمل مادرم به سر رسید و طلاق گرفت.

مادرم که نمی‌توانست از فرزندانش چشم پوشی کند، سرپرستی من و دو برادرم را به عهده گرفت و با خیاطی در منزل مخارج زندگی را تامین می‌کرد. او همه سختی‌ها را به جان خرید اما نمی‌گذاشت چشمان ما اشکبار شود. بالاخره ما هم بزرگ شدیم و تحصیل کردیم. سال آخر دبیرستان بودم که یکی از آشنایان مادرم مرا برای برادرزاده اش خواستگاری کرد. «سیما» با مادرم دوست صمیمی بود ولی مادرم برادرزاده او را نمی‌شناخت و ارتباطی با خانواده آن‌ها نداشت به همین دلیل بعد از تحقیق محلی، با ازدواج من و «باقر» مخالفت کرد چرا که همسایگان آن‌ها به مادرم گفته بودند باقر جوانی قلدر است که همواره با دیگران دعوا می‌کند. حتی آن‌ها معتقد بودند مادر باقر هم به دلیل دعواها و درگیری‌های او دو بار سکته قلبی کرده و آخرین بار بعد از شنیدن ماجرای چاقوکشی‌های پسرش جان سپرده و اکنون باقر با پدرش زندگی می‌کند!

ولی سیما و دیگر اطرافیانم آن قدر به این ازدواج اصرار کردند که بالاخره من هم عاشق باقر شدم و پاسخ مثبت دادم. هنوز یک ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم نامزدم آلوده به مواد افیونی است. او نه تنها تریاک و شیره مصرف می‌کرد بلکه به قرص‌های مخدردار نیز اعتیاد داشت. به همین دلیل چند بار او را در مراکز ترک اعتیاد بستری کردیم تا شاید راه درست زندگی را پیدا کند و از مصرف موادمخدر دست بردارد! چرا که او نیز به دلیل اعتیادش، کار درست و حسابی نداشت و با کمک پدرش هزینه‌های زندگی را تامین می‌کرد. پدر باقر یک طبقه از منزل مسکونی اش را در اختیار ما گذاشت تا در کنار آن‌ها زندگی کنیم اما روزگار من هنگامی سیاه تر شد که دخترم «رومینا» به دنیا آمد. او خیلی به من و برادرانم شباهت دارد و به گفته اطرافیان، شبیه خانواده باقر نیست!

به همین دلیل باقر تهمت‌های ناروایی به من می‌زند و ادعا می‌کند که رومینا فرزند او نیست چرا که هیچ شباهتی به او و خانواده اش ندارد! در این شرایط چند روز قبل پدرشوهرم مدعی شد مردی را دیده که از خانه من بیرون آمده است! او ناگهان در کوچه محل زندگی مان سروصدا کرد و آبروریزی به راه انداخت. سپس گوشی تلفن را برداشت و با شوهرم تماس گرفت و ادعایش را تکرار کرد. با آن که باقر فقط ۳ روز بود سر کار می‌رفت، طولی نکشید که کارش را رها کرد و با سرعت خودش را به خانه رساند. او بدون این که به حرف‌ها و سوگندهای من توجه کند، مرا زیر مشت و لگد گرفت و بعد از کتک کاری‌های وحشتناک، پیکرم را از پله‌ها به پایین انداخت.

بعد هم در حالی من و دخترم را از منزل بیرون کرد که فریاد می‌زدم و قسم می‌خوردم این تهمت‌های ناروا را به من نزنید، من با هیچ کس ارتباط ندارم! و… گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، در پی اظهارات این زن جوان، بررسی‌های کارشناسی و روان شناختی این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در حالی آغاز شد که مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی از همسر و پدر این زن دعوت کردند تا در جلسات مشاوره‌ای حضور یابند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سه × 1 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن