«مرضیه نازی» که در ۶ سالگی به دلیل تصادف پایش را از دست داده در گفتوگو با ما از داستان زندگیاش می گوید
نویسنده : نسترن رضوی | خبرنگار
صبح مشهد– گاهی در زندگی ما انسانها تلنگری لازم است تا به خودمان بیاییم! تا قبول کنیم که میتوانیم باامید و اعتمادبهنفس هدفهایمان را دنبال کنیم و از شکست نترسیم. این تلنگر میتواند شنیدن یک جمله باشد، گاهی یک اتفاق و بعضی اوقات خواندن یک کتاب باشد. «خانم مرضیه نازی» دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی، عضو تیم پرتاپ دیسک خراسان رضوی، عضو هیئت ورزش بانوان معلول گلبهار، ساکن روستای پایینده(اطراف مشهد) در شش سالگی هنگام بازی با دوستانش به زیر کامیون پرت میشود و یک پای خود را از دست میدهد. نازی در زندگی خود برای رسیدن به هدفهایش تلاشهای بسیار زیادی کرده و امروز از جایگاهی که در آن قرار گرفته، خشنود است. در ادامه داستان زندگی این بانوی قهرمان را که طبق گفته خودش با خواندن یک کتاب متحول شده است دنبال کنید.
در ۲۳ سالگی تا کلاس پنجم خوانده بودم
از نازی میپرسم بعد از آن اتفاق چطور توانست بهزندگی ادامه دهد؟ « من تنها ۶ سال داشتم که پدرم تمام زندگیاش را فروخت تا از قطع شدن پای من جلوگیری کند. چند سالی با پای پیوندزده کنار آمدم اما در ۱۲ سالگی بهخاطر عفونت شدید ، پزشکان مجبور به قطع پایم شدندو از این موضوع بسیار ناراحت شدم و همهچیز را کنار گذاشتم. چندین سال بعد یکی از دوستانم کتاب «موفقیت با ذهنیت مثبت» را به من هدیه داد و خواندنش زندگیام را متحول کرد. من تا ۲۳ سالگی فقط پنج کلاس سواد داشتم! همانجا که کتاب را بستم به کمک آموزش از راه دور مدرک دیپلمم را گرفتم و پس از قبول شدن در دانشگاه با کار کردن هزینه تحصیل خود را درآوردم.»
آن تصادف مسیر زندگیام را عوض کرد
با وجود شرایط جسمی که داشتید، کار کردن، درس خواندن، ورزش کردن و … برایتان سخت نبود؟، او میگوید: «راستش بعضیها به من میگفتند که اگر ما جای تو بودیم افسردگی میگرفتیم، اما آن تصادف مسیر زندگیام را عوض کرد و باعث رشد من شد. با این که با عصا راه میرفتم اما مدتی برای خرج تحصیلم در کارخانه موزاییکسازی کار کردم. البته برخی از استادانم به من لطف داشتند و زمانی که تصمیم به درآمدزایی از طریق کارهای هنری مانند خیاطی، گل دوزی و… گرفتم، کمک زیادی کردند. باوجود همه سختیها از موقعیتی که در آن هستم خدا را شکر میکنم. همچنین بهتازگی در پویش گامهای استوار که به یاری «آقای سجاد سالاروند» و عدهای از خیران راه افتاده بود صاحب یک پروتز پای مصنوعی شدم و از این بابت بسیار خوشحالم.»
یک توصیه دوستانه به افراد معلول
نازی در پایان میگوید: «شاید من دیر هدفم را پیدا کردم و در مسیر قرار گرفتم به همین دلیل دوست ندارم دختران و بانوانی که معلویت دارند و بهویژه در روستاها زندگی میکنند، فرصت را از دست بدهند. من در حد توانم بهکمک رئیس هیئت ورزش بانوان گلبهار دورههای استعدادیابی بانوان معلول را شروع کردهایم تا بتوانیم مسیر را برای این افراد هموار کنیم. بقیه هم خودشان باید به فکر باشند».