اخبار مهم

سرانجام ازدواج خیابانی دختر و پسر/ رازی که پنهان شد!

کد خبر : 38343

۱۸بهار از عمرم نگذشته بود که نگاه های معنی دار سروش را پاسخ دادم.

به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان او در همسایگی ما زندگی می کرد و هر روز صبح که می خواستم به دبیرستان بروم سر راهم قرار می گرفت احساس کردم به او علاقه مند شده ام و به همین خاطر هم با لبخندی جواب سلامش را دادم و بدین ترتیب با اولین اشتباه دوستی خیابانی من و او آغاز شد و ما خیلی زود به عقد هم درآمدیم اما هنوز ۲سال از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم سروش معتاد است و حتی مشکلات اخلاقی فراوانی دارد بارها از عاقبت دوستی های خیابانی مطالبی را خوانده بودم اما خودم را این گونه توجیه می کردم که ما قصد ازدواج داریم و این روابط برای شناخت بهتر است. همیشه فکر می کردم دیگران خیلی ساده هستند که به راحتی فریب می خورند به همین دلیل هم هیچ وقت به حرف های دیگران که می گفتند آشنایی های خیابانی دوامی ندارد توجه نمی کردم. بالاخره اختلافات ما از همان ابتدای زندگی شروع شد و با هزار بدبختی توانستم از سروش طلاق بگیرم. مادر سروش می گفت او از ۱۶سالگی اعتیاد داشت و ما فکر می کردیم اگر ازدواج کند سر به راه می شود درحالی که آن ها با پنهان کاری زندگی مرا تباه کردند.

دیگر تصمیم گرفتم عاقلانه رفتار کنم و به نصیحت های بزرگ ترهایم گوش بدهم هنوز چند ماه از ماجرای طلاقم نگذشته بود که در شرکتی مشغول به کار شدم و چندی بعد با وساطت یکی از همکارانم با جوانی به نام جواد آشنا شدم همکارم مدعی بود که جواد قصد دارد به خواستگاری ام بیاید و از زندگی من نیز خبر دارد. این گونه بود که باز هم همان اشتباه قبلی ام را تکرار کردم و به دور از چشم اعضای خانواده ام با جواد قرار گذاشتم. می ترسیدم در این باره سخنی به پدرم بگویم چون او بعد از آن که متوجه شد من با سروش دوست بوده ام دیگر اجازه نمی داد با هیچ مرد غریبه ای صحبت کنم. هر روز که از روابط پنهانی من و جواد می گذشت بیشتر متوجه رفتارهای خشن و پرخاشگرانه اش می شدم تا این که یک روز خبر رسید جواد به خاطر کتک زدن پدر و مادرش به ۳ماه زندان محکوم شده است تازه فهمیدم که جواد هم معتاد بوده و قصد اخاذی از پدرش را داشته است. به او پیغام دادم که از ازدواج با او منصرف شده ام و به دروغ عنوان کردم که من با کس دیگری ازدواج کرده ام ولی او پس از آزادی از زندان ادعا می کرد که به خاطر جلب موافقت پدر و مادرش برای ازدواج با من آنها را کتک زده است و حالا هم مرا تهدید به اسیدپاشی می کند.او می گوید باید شناسنامه ات را ببینم دیگر درمانده ام که این اشتباه دوباره را چگونه جبران کنم… بدین ترتیب با کمک مددکار اجتماعی کلانتری فیاض بخش مشهد، رفع منطقی مشکلات دختر جوان با راهنمایی مشاوران پلیس در کنار اعضای خانواده وی آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

20 − پنج =

دکمه بازگشت به بالا
بستن