فشار عصبی زیادی را تحمل می کردم و هر روز به مجتبی زنگ می زدم و با خواهش و التماس از او درخواست کمک می کردم. ولی او که با رابطه ای مخفیانه از من سوءاستفاده کرده بود، خیلی خونسرد و بی تفاوت می گفت: هیچ مسئولیتی در قبال بارداری تو بر عهده نمی گیرم و باید این بچه نامشروع را سقط کنی
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد افزود: من خودم را لعن و نفرین می کردم که چرا بعد از یک شکست تلخ در زندگی دوباره فریب یک آدم هوسران و شیطان صفت را خوردم؟ از شما چه پنهان چند سال قبل با پسر جوانی ارتباط خیابانی برقرار کردم و او به خواستگاری ام آمد. خانواده ام به پسر مورد علاقه ام جواب منفی دادند، اما من که خیلی دوستش داشتم با او فرار کردم و به این ترتیب بود که ازدواج ما سر گرفت. هنوز سه ماه از زندگی مشترک مان نگذشته بود که شوهرم به اتهام چندین فقره سرقت های به عنف دستگیر شد و تازه متوجه شدم او با یک لانه فساد هم در ارتباط است و …
در این شرایط طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم.خانواده ام با رویی باز از من استقبال کردند و تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. ولی از نظر روحی خیلی افسرده شده بودم و متاسفانه با تصوراتی نادرست برای فرار از این وضعیت این بار فریب پسر جوانی را خوردم که در نزدیکی خانه ما مغازه خواربارفروشی دارد. او با حرف های احساسی و وعده های دروغین فریبم داد و حتی با این بهانه که باید با اخلاق و رفتار همدیگر بیشتر آشنا شویم مدتی با هم رابطه مخفیانه داشتیم.زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: درپی این ارتباط من باردار شدم و حالا پسری که با وعده های شیطانی چنین بلایی به سرم آورده می گوید باید بچه را سقط کنی چون خانواده ام به هیچ وجه راضی به این ازدواج نخواهند شد.
