از دست دادن زیبایی جمشید ادعا می کرد حاضر است جانش را برای من فدا کند. او با ابراز عشق وعلاقه به خواستگاری ام آمد و ما با هم نامزد شدیم. در دوران عقد روزهای بسیار خوشی را پشت سرگذاشتیم و زندگی شیرین خود را با برگزاری جشن باشکوهی آغاز کردیم.
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا اما افسوس که کاخ رویاهای ما فروریخت و کام زندگیمان با مشکلاتی که به وجود آمد تلخ شد.زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۴۰ مشهد افزود: شوهرم همیشه از تیپ و قیافه ام تعریف و تمجید می کرد و می گفت تنها ملاک او برای ازدواج زیبایی ظاهری بوده است. من هم سعی می کردم با ورزش تناسب اندامم را حفظ کنم ولی در دوران بارداری دچار بیماری شدم که به ناچار پس از زایمان مجبور بودم از داروهای شیمیایی استفاده کنم. متاسفانه در اثر استفاده از این داروها افزایش وزن پیدا کردم و کمی چاق شدم.
با این وضعیت رفتار و حرکات شوهرم تغییر کرد و او کم کم از من فاصله گرفت. چند ماهی این شرایط و بی مهری های همسرم را تحمل کردم ولی این همه صبوری هم فایده ای نداشت و شوهرم چند روز قبل پس از دعوای مفصلی بچه ام را برداشت و به خانه مادرش رفت. فکر می کردم بعد از چند ساعت آرام شود و به خانه برگردد اما هیچ خبری از او نشد و در تماس تلفنی که داشتم با حالتی دلسرد کننده و البته خیلی قاطعانه گفت: باید از هم جدا شویم چون تو زیبایی گذشته ات را از دست داده ای و …!تصور می کردم شوخی می کند اما حرف هایش خیلی جدی بود چون او دادخواست طلاق داده و در این مدت اجازه نداده است که بچه ام را ببینم.واقعا اگر مشکلی برای شوهرم به وجود می آمد یا خدای ناکرده در اثر حادثه ای دچار نقص بدنی می شد من هم همین برخورد را با او می کردم؟
