زندگی

ناز داماد

کد خبر : 64468

چهار سال قبل پدرم فوت کرد. چون کرونا بود مراسم خاصی نتوانستیم برای او بگیریم.

مادر زنم روز سوم مرگ پدرم سر موضوعی الکی در خانه‌ای که عزا بود دعوایی راه انداخت. شرایط را مدیریت کردم و از این موضوع رد شدم. اما مادر همسرم تمام اعضای خانواده‌اش را علیه من با دروغ پردازی و حتی این عنوان که قصد کتک زدنش را داشته‌ام، شوراند.

اعضای خانواده همسرم بین منفعت و حقیقت ماندند. منفعت برایشان می‌چربید تا به باوری غلط از حق مادرشان دفاع کنند.

من برای خانواده همسرم از تمام وجود مایه گذاشته‌ام. هر کاری از دستم برآمده که البته وظیفه بوده انجام دادم ولی این مزدم نبود.

خانواده همسرم از همان موقع با کارهایشان بین من و شریک زندگی ام فاصله عاطفی ایجاد کردند. کار جایی رسید همسرم شک کرده بود چرا نسبت به او حس و حالم سرد است و مدتی تعقیبم می‌کرد … .

نمی دانم ناز و حرمت داماد داری همین است. به خاطر ثانیه به ثانیه مشکلاتی که خانواده همسرم در زندگی ما ایجاد کرده‌اند از آنها دلگیرم و این را حق الناس بر گردنشان می‌دانم که در آن دنیا باید جوابگویم باشند و آنها را نمی‌بخشم.

فرزانه پیرو احمدی، مشاور خانواده می‌گوید: مرد میانسال در یک سوگ ناتمام قرار گرفته چون در کرونا پدرش فوت کرده و رفتار خانواده همسر هم این درد را فعال نگه داشته و هنوز بخشی ازآن سوگ درونی زنده هست و خودش را با دلتنگی و خستگی روحی نشان می‌دهد.

رفتار مادر همسر او و واکنش بقیه خانواده نیز مرزهای احترام بین خانوادگی را از بین برده و این باعث احساس  سردی نسبت به همسرش شده است. این موارد باعث ناامنی عاطفی در رابطه شده، در چنین شرایطی وظیفه بازسازی اعتماد دو طرفه هست نه اثبات بی گناهی، که مشاوره زوج می‌تواند برای رفع این سردی کمک کننده باشد.

مساله حق الناس و نبخشیدن؛ این احساس کاملا طبیعی و کسی در اوج آسیب روحی بی‌احترامی می‌بیند ذهن نمی‌تواند راحت ببخشد.‌ اگر چه نبخشیدن باعث می‌شود این زخم درونی تر باشد. این بخشش به معنای نوعی رهایی روانی است.‌

غلامرضا تدینی راد

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سه + شش =

دکمه بازگشت به بالا
بستن