یکی از عناوین و نامهایی که این روزها و همزمان با شروع فصل تابستان از آن یاد میشود، «چله تموز» یا «چله تابستان» است. چله تموز که ۴۰ روز گرم سال است، همزمان با با برداشت محصول گندم آغاز میشده و اولین روز آن بلندترین روز سال و آغاز تابستان است.
صبح مشهد– در قدیم برای چند روز آن آیین ویژهای داشتهاند؛ سنتهای اصیلی که آمیخته با فرهنگ مردم منطقه بوده و امروز بنا به دلایلی از جمله خرافی پنداشتن، بسیاری از آیین و سنتها در اکثر مناطق به فراموشی سپرده شده است اما به گفته یکی از محققان و پژوهشگران ریشه اینگونه سنتها چه آن را خرافی بدانیم و چه ندانیم، بسیار کهنتر، ریشهدارتر و گستردهتر از آنچه میپنداریم، است.
دکتر محمد عجمزاده، متولد روستای زیبَد، یکی از روستاهای تاریخی شهرستان گناباد در جنوب خراسان، است. این نویسنده، زبانشناس و پژوهشگر اولین مواجهه با فرهنگ و سنتها از جمله سنت و آیینهای مربوط به چله تموز را مربوط به دوران کودکی خود ذکر میکند. فرهنگها و سنتهای اصیلی که از باورها و اعتقادات مردمان روستا شروع شده و بعدها رد پای همین باورها و اعتقادات را در سفرهایش و در آسیای میانه مییابد.
گفتوگویی داشتیم با این نویسنده که در ادامه میخوانید.
محمد عجم در مقدمه صحبتهایش و در گفتوگو با ایسنا از اهمیت آیینها و سنتها گفت و عنوان کرد: تمدن دستکم دارای ۲۰ واقعیت یا مولفه است که مهمترین آن مذهب، سنتها و آیینهاست. بعضی سنتها خیلی با خرافات در خط موازی حرکت کرده اما بعضی از چیزهایی که امروز خرافات میدانیم، در روزگاران کهن بخشی از دین اجدادی بوده است. ما در کشوری زندگی میکنیم که سخن از هر دین و مذهب و فرهنگ و تمدن کهنی که بشود، بخشی یا همه آن به جغرافیای ما مربوط میشود.
یکی از سنتهای مرسوم در اول چله تموز اسپند دود کردن بود
وی به اولین مواجهه خود با آیینها و سنتها در دوران کودکیاش اشاره کرد و از حال و هوای آن روزها اینگونه گفت: من جزو آن نسلی هستم که شاید قبل و بعد از ما هرگز مثل ما نبودهاند؛ در دوران کودکی آیینها و سنتهایی میدیدم که فلسفه وجودی و چرایی آن همیشه برایم سوال بود؛ معمولا در آن دوره که پدرها و مادرها به سوالات و کنجکاویهای کودکان پاسخی نمیدادند یا جواب سر بالا میدادند. من عمهای داشتم که با حوصله به سوالاتم جواب می داد. او کسی است که هم با کاروان قاطر و هم با هواپیما به سفر حج و کربلا رفته بود. از او در مورد این مسائل میپرسیدم؛ مثلا چرا بر پیراهن بعضی بچهها چوب میدوزند و او پاسخ میداد که این چوب از درخت تاقوک و یا درخت سرو است و بچهها را از بیماری و چشم زخم نگهبانی میکند. یا مشاهده میکردم صبح زود(پگاه) خانمها ابتدا اسپند دود میکردند و پس از چرخاندن در اطراف خانه باقی مانده آن را در ورودی خانه میریختند. این کار به خصوص در بعضی از روزهای سال خیلی مرسوم بود. یکی از این روزها همان روزی است که عمهام میگفت اول چله تموز است و از فردا روزها کوتاه میشود.
منبع: ایسنا خراسان رضوی