اخبار مهم

درگیری هووها برای مراقبت از شوهری که خودکشی کرد!

کد خبر : 44005

وقتی به خاطر یک پیامک مشکوک با همسرم به مشاجره پرداختیم و او هم در همان حالت خشم و عصبانیت دست به خودکشی زد، ناگهان زن غریبه ای خودش را به بیمارستان رساند و مدعی شد خودش از بیمار مراقبت می کند و…

خراسان نوشت: زن ۳۹ ساله با بیان این که هیچ گاه فکر نمی کردم همسرم به طور پنهانی ازدواج کرده باشد ، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدر و مادرم حدود ۴۰ سال قبل از افغانستان به ایران مهاجرت کردند چرا که بسیاری از بستگان مان در ایران زندگی می کردند و روزگار خوشی داشتند . من هم در مشهد به دنیا آمدم و به مدرسه رفتم. پدرم کارگاه خیاطی داشت و کاپشن مردانه تولید می کرد. خلاصه خانواده ۱۰ نفره ما اوضاع خوبی داشت تا این که «نعیم» به خواستگاری ام آمد .

او پسرخاله ام بود و یک سال با من اختلاف سنی داشت . نعیم نیز مانند من در مشهد به دنیا آمده بود و پدر و مادرش او را از همان دوران کودکی رها کرده بودند . به همین دلیل در کارگاه پدرم می خوابید چون جا و مکانی نداشت و پدر و مادرش نیز هرکدام به دنبال سرنوشت خودشان رفته بودند. البته قبل از نعیم پسر عمویم خواستگارم بود که پدرم خودش به آن ها پاسخ منفی داد بدون آن که نظر مرا جویا شود. همه این ماجراها در حالی رقم می خورد که من نه تنها هیچ علاقه ای به نعیم نداشتم بلکه از او متنفر بودم چرا که او از همان دوران کودکی از مهر و محبت خانواده اش محروم بود و این موضوع در رفتار و گفتار او تاثیر زیادی داشت تا حدی که با پرخاشگری سخن می گفت و رفتاری قلدرمآبانه داشت. بالاخره پدرم برای آن که یکی از بستگان مادرم را از بی کسی و تنهایی نجات دهد مرا به عقد او درآورد. بعد از این ماجرا من و نعیم زندگی مشترک مان را در یکی از اتاق هایی آغاز کردیم که پدرم در اختیار ما گذاشته بود . در اتاق های دیگر منزل پدر ومادرم و خواهران و برادرانم و همسران شان زندگی می کردند اما مدتی بعد پدرم به دلیل بدهکاری زیاد کارگاه خیاطی را جمع کرد و نعیم به همراه برادرانم مشغول کارهای ساختمانی شد تا این که بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک خانه کوچکی در حاشیه شهر ساخت و ما به خانه جدید نقل مکان کردیم اما در این سال ها چندبار به شدت با هم اختلاف پیدا کردیم تا جایی که بعد از چندماه و با دخالت بزرگ ترها به قهر خانوادگی پایان دادم .

با این حال به دلیل این که از همان دوران کودکی علاقه ای به نعیم نداشتم خیلی به او ابراز محبت نمی کردم . در عین حال زمانی که فهمیدم معتاد شده است همه تلاشم را به کار گرفتم تا او را از این منجلاب بیرون بکشم ولی همه کارهایم بی فایده بود. از سوی دیگر نعیم به خاطر رفتارهای سرزنش آمیز من تصمیم به انتقام داشت چرا که ادعا می کرد در طول ۱۱ سال زندگی مشترک هیچ گاه به او محبت نکرده‌ام و همواره نزد خواهران و برادرانم تحقیر شده است .اگرچه چندبار به خاطر رفتارهایم از او عذرخواهی کردم اما او هم به من توجهی نمی کرد و مدام با گوشی تلفنش سرگرم بود و خیلی کم با من سخن می گفت تا این گونه مرا تحقیر کند. همسرم آشکارا می گفت که به دلیل بی توجهی و توهین های من قصد انتقام دارد اما من تصور می کردم این ماجرا خیلی زود به پایان می رسد. در همین روزها بود که پیامی مشکوک از طرف یک زن برایش ارسال شد. من که با دیدن آن پیام عصبانی شده بودم به مشاجره با همسرم پرداختم، او هم مرا به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت.

در این شرایط به خانه مادرم رفتم و پیغام دادم که قصد دارم طلاق بگیرم اما نعیم به خانه مادرم آمد و سوگند خورد با کسی ارتباط ندارد . من هم دو ماه بعد به خانه خودم بازگشتم ولی چند روز بعد نعیم در حالی که در یک مجلس عروسی مشروبات الکلی مصرف کرده بود با زن جوانی ارتباط تصویری گرفته و در میان مهمان ها فریاد زده بود که قصد ازدواج با آن زن را دارد ولی چون مست بود کسی رفتارش را جدی نگرفت، تا این که دو ماه قبل پیامکی از گوشی همان زن برای نعیم ارسال شد که از او خواسته بود برای هزینه سونوگرافی پول واریز کند. به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم و همسرم در حالت عصبانیت رگ دستش را با تیغ زد که بلافاصله با کمک خواهرشوهرم او را به بیمارستان بردم اما طولی نکشید که زن غریبه ای از راه رسید و مدعی شد با آن که باردار است ، خودش از نعیم مراقبت می کند. آن روز با آن زن جوان درگیر شدم که با وساطت خواهرشوهرم از بیمارستان رفت ولی نعیم مدعی شد به خاطر بی توجهی های من او را فقط به مدت دو ماه صیغه کرده بود.

در عین حال «مهتاب» مدام به همسرم پیام می دهد و… . شایان ذکراست پرونده این زن جوان با راهنمایی های سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شانزده − 3 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن