اخبار مهم

آتش زدن جنازه جوان خوش تیپ در بیابان کلات / عکس قاتل در صحنه قتل

کد خبر : 38641

او یک جانی بود، چطور توانست به چشمان پدر و مادرم نگاه کند، یک سال در خانه برادرم زندگی کرد، خانه کسی که به قتل رسانده بود و جسدش را با قساوت در حمام همین خانه مثله کرد. این جانی باید به سزای اعمالش برسد. این ها صحبت های جوانی است که بعد از یک سال مفقودی برادرش متوجه شد، توسط شاگردش به قتل رسیده است و جسد او به شکل دهشتناکی تکه تکه و در بیابان به آتش کشیده شد.
آشنایی قاتل و مقتول از طریق سایت دیوار
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا برادر علی اکبر یوسفی به خبرنگار رکنا گفت: شغل ما گچکاری است. یک سال پیش علی اکبر که ۲۹ سال سن داشت از طریق سایت دیوار با پسر جوانی به نام صادق آشنا شد و بعد از گرفتن مدارکش او را به عنوان کارگر استخدام کرد.

صادق در روستایی در جاده کلات زندگی می کرد و محل زندگیش از مشهد دور بود. برادرم خانه ای که خودش ساخته بود در اختیار او گذاشت تا شب ها سر پناهی داشته باشد. هر روز صبح با موتور سیکلتش از خانه پدری به دنبال شاگردش می رفت و با هم به سرکار می رفتند و شب هم اول او را می رساند و بعد به خانه می آمد.

راز گمشدن علی اکبر
۱۷ بهمن ۱۳۹۸ علی اکبر به عادت هر روز صبح به دنبال صادق رفت تا با هم به سر کار بروند. شب شد و برادرم به خانه برنگشت . هر چه با گوشی همراه او تماس می گرفتیم خاموش بود. فردای آن روز ساعت ۹ صبح به خانه ای که شاگردش در آن اقامت داشت رفتم، با خودم گمان می کردم شاید شب دیر وقت رسیده و همان جامانده باشد، هر چه در زدم کسی در را باز نکرد.

دوباره نزدیک ساعت ۱۱ صبح به آنجا رفتم، از پشت در دیدم که موتور برادرم زیر پله است. خوشحال شدم و با خودم گفتم که حتما برگشته است، زنگ زدم، در باز شد، داخل خانه که شدم شاگردش تنها بود. سراغ برادرم را گرفتم .

شاگردش گفت: دیشب موتورعلی اکبر خراب شد. موتور و کارت عابربانکش را به من داد تا به تعمیر گاه ببرم و برای خودم هم پول واریز کنم، من هم ۶۰۰ هزارتومان دستمزدم را کارت به کارت کردم. علی اکبر هم به خانه دوستش رفت.

باور این حرف ها برای برادر علی اکبر سخت بود، او برادرش را به قانونمندی و نظم می شناخت و باور نداشت که خودش کارت عابربانکش را به صادق داده باشد.

بعد از ظهر همان روز پدر و برادر علی اکبر، به همراه صادق و دوستی که شاگردش ادعا می کرد شب به خانه او رفته است به کلانتری رفتند و در نهایت با انتقال پرونده به آگاهی از این ۲ نفر شکایت شد. در پی اظهارات این خانواده، پرونده‌ای در این خصوص تشکیل شد و در دایره فقدانی‌های اداره جنایی مورد رسیدگی قرار گرفت. در این یک سال نزدیک به ۸ بار از آن ها بازجویی شد ولی هر بار اظهار بی خبری کردند.

درصورتی که هیچ گونه مدرک مستندی برای بازداشت صادق وجود نداشت، او با دستور مقام قضایی آزاد شد و تلاش پلیس برای یافتن سرنخی از مرد گچکار ادامه پیدا کرد.

اعترافات شاگرد گچکار بعد از یک سال
چند روز پیش بعد از پیگیری های پلیس بالاخره صادق اعتراف به قتل کرد و گفت که با نقشه قبلی و با انگیزه پول او را کشته است.

صادق در اعترافات خود گفت: آن روز وقتی علی اکبر وارد خانه شد، با آجر به سر او کوبیدم و گلویش را فشار دادم تا خفه شد. عابر بانک و سوئیچ موتورش را برداشتم.

جسد را به حمام بردم و آن را قطعه قطعه کردم و داخل کیسه انداخته و به بیابان های جاده کلات بردم و در آنجا آتش زدم و در آخر جسد سوخته و تکه تکه شده را زیر نخاله ها در بیابان دفن کردم و گوشی همراهش را خاموش کردم.

با کشف بقایای جسد توسط عوامل صحنه جرم و با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی پرونده، صادق برای انجام تحقیقات بیشتر و رسیدن به زوایای پنهان این جنایت هولناک در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت و بررسی‌ها در این باره ادامه دارد.

پرونده قتل در دست بررسی است
برادر علی اکبر بعد از تعریف کردن این جنایت تکاندهنده بغض کرد و گفت: چطور توانست به چشم های پدر و خانواده من نگاه کند، او نان و نمک ما را خورده بود، او فقط به خاطر ۶۰۰ هزار تومان برادر من را به شکل فجیعی کشت، او باید به جزای اعمالش برسد ، همان بلایی که به سر برادرم آورد باید سرش بیاید.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 − چهار =

دکمه بازگشت به بالا
بستن