او در حالی که کشیدن اولین نخ سیگار در سال اول دبیرستان، ترک تحصیل در ترم آخرم مقطع کاردانی رشته برق و سرگرمی های عاشقانه خیابانی را سرآغاز بدبختی هایش ذکر می کرد، درباره سرگذشت خود افزود: تک پسر خانواده هستم و تنها خواهرم نیز ازدواج کرده است. اولین بار در کلاس اول دبیرستان به همراه چند تن از هم کلاسی هایم بعد از تعطیلی مدرسه به پارک رفتیم و سیگار کشیدیم. آن روز من برای خودنمایی و برای آن که نزد دوستانم کم نیاورم سعی می کردم پک های عمیق تری به سیگار بزنم.
اگرچه در دوران دبیرستان هم با دخترانی دوست می شدم ولی این بازی سرگرم کننده زمانی با ورودم به دانشگاه شدت یافت که دیگر یک سیگاری حرفه ای نیز بودم. با دختران زیادی ارتباط برقرار می کردم ولی هیچ وقت به ازدواج با آن ها نمی اندیشیدم ولی دخترانی که طعمه من می شدند آرزوی ازدواج در سر می پروراندند.
من نام این دوستی های خیابانی را « بازی سرگرم کننده» گذاشته بودم تا این که حدود یک سال و نیم گذشته با زنی که در امور رانندگی فعالیت می کرد، آشنا شدم ولی بعد از مدتی متوجه شدم او با فرد دیگری نیز ارتباط دارد و به من خیانت می کند. این در حالی بود که من در ترم آخر مقطع کاردانی برق صنعتی دانشگاه ترک تحصیل کرده بودم.
دیگر از هر زنی نفرت داشتم تا این که چهار ماه قبل وقتی در یک مرکز خدماتی مشغول کار بودم با زن مطلقه ای که همکارم بود آشنا شدم و تصمیم گرفتم بعد از مدتی او را به عقد موقت خود دربیاورم اما خانواده ام به شدت مخالف بودند چرا که هیچ اعتمادی به من نداشتند حتی قبول نکردند با او که فرزندش نیز نزد همسر سابق اش بود، ملاقات کنند با این وجود من دل باخته او بودم چرا که برخلاف دختران امروزی دنبال مادیات نبود! ولی من خودم را نزد او فردی پولدار نشان می دادم چون دخترانی که با آن ها ارتباط داشتم، مرا تیغ زده بودند.
در همین شرایط بود که تصمیم به اجاره یک سوئیت گرفتم تا راحت تر با آن زن رابطه داشته باشم ولی پولی نداشتم به همین دلیل نقشه سرقت طلا و پول های زن عموی ۸۲ ساله ام را کشیدم و او را به قتل رساندم سپس مقداری از پول های مسروقه را از طریق راننده تاکسی تلفنی برای آن زن فرستادم اما ۲۴ ساعت بعد دستگیر شدم و …