مسعود صادقی |
کتاب «علم اخلاق» یا «Understand Ethics» از «مل تامسن» بتازگی ترجمه و توسط نشر فرهنگ جاوید منتشر شده است. از یک جهت میتوان کلیت اثر را فارغ از چگونگی ترجمۀ آن تحلیل کرد. از جهتی دیگر، میتوان جدا یا در راستای اثر اصلی، ترجمۀ آن را نیز مورد واکاوی قرار داد.
کتاب شروعی نامعمول و البته جذاب دارد: «علم اخلاق در یک دقیقه!» در ادامه نیز ذیل عنوان «علم اخلاق در ده دقیقه» تلاش شده است تا با روشی متفاوت، خواننده قانع شود که اخلاق و مطالعۀ آن یک ضرورت بهشمار میآید. نویسندۀ کتاب، تنها از اخبار و مندرجات یکی از شمارههای روزنامۀ «گاردین»، دوازده موضوع و مبحث مرتبط با اخلاق را استخراج کرده و بهشکلی نمونهوار آورده است تا نشان دهد، اخلاق و پژوهش در باب آن، در واقع با زندگی هر روزۀ ما عجین و قرین شده است. اجمالاً میتوان گفت، با توجه به واژهنامه و نیز اصطلاحنامۀ انتهایی کتاب، ظاهراً مترجم، اصطلاح «مخالف با اخلاق» را معادلی برای «immoral» و «غیراخلاقی» را برگردان «amoral» قرار داده و به همین دلیل، زمینۀ یک سوءفهم را فراهم آورده است. خوانندۀ کتاب با دیدن تعبیر «مخالف با اخلاق» و قیاس آن با اصطلاح «غیراخلاقی» و حتی با مشاهدۀ تعریف آنها، سردرگم میگردد. حال آنکه این تعاریف کلیدی اگر خود از ابهام رنج ببرند، نهتنها کلید نیستند، بلکه در حکم قفلی بر ذهن خواننده خواهند بود. روشن است که واژۀ «amoral» را نباید به «غیراخلاقی» ترجمه نمود؛ زیرا در عرف رایج فارسیزبانان، عمل «غیراخلاقی» بیشتر بر اعمال مخالف با اخلاق یا ضداخلاق اطلاق میشود و بههیچوجه بر خنثی بودن یک عمل دلالت ندارد. چنانکه از هر کتاب مقدماتی در فلسفۀ اخلاق انتظار میرود، این اثر نیز بخش مهمی از کار خود را مصروف تحلیل دیدگاههای اخلاقی کرده است. در فصل سوم، تامسن تلاش کرده چهار نظریۀ مهمِ شهودباوری، عاطفهباوری، توصیهباوری و طبیعتباوری را مورد تحلیل قرار دهد (تامسن، ۱۳۹۴: ۸۰). صرفنظر از این موضوع که به نظر میرسد، پسوند «گرایی» برای این مکاتب متناسبتر از «باوری» باشد، باید گفت، تبیین کتاب از این نظریات، بیش از حد مقدماتی و ابتدایی است؛ بهنحویکه خوانندۀ ناآشنا با دیگر آثار فلسفۀ اخلاقی، بههیچوجه متوجه اهمیت این نظریات در این عرصه نمیشود. در فصل چهارم کتاب، تامسن به تحلیل نظریۀ قانون طبیعی میپردازد. البته در ابتدای این فصل، مترجم کتاب برای واژۀ «challenge» معادل «معضله» را برگزیده است؛ معادلی که دلیل انتخاب و اولویت یا ارجحیت آن چندان روشن نیست. برخلاف فصل قبل، این فصل یکی از قویترین فصول کتاب است و خواننده را با سرخطها و سرنخهای اصلی در زمینۀ نظریۀ قانون طبیعی آشنا میکند. فصل پنجم کتاب در مجموع در پی تبیین فایدهباوری است، اما پیش از آن نویسنده سراغ «لذتگرایی» یا به تعبیر مترجم، «لذتجویی» میرود. ذیل عنوان لذتجویی، نویسنده از خودگرایی یا باز به تعبیر مترجم، «خودپرستی» سخن گفته است (همان: ۱۰۸-۱۰۷). دلیل تأکید بر این تفاوت، آن است که لذتجویی بههیچوجه معادل خوبی برای «hedonism» نیست، زیرا اولاً میتوان در جستوجوی لذت بود، اما به نظر و از حیث فلسفی، لذتگرا یا «hedonist» نبود و ثانیاً در عرف رایج اخلاقپژوهان و آثار تخصصی، اصطلاح لذتجویی رواج چندانی ندارد. هرچقدر که فصل ششم کتاب بخوبی از عهدۀ تبیین روان و آسان نظریۀ اخلاقی کانت برمیآید، فصل هفتم در برآوردن انتظارها سست و کمرمق ظاهر میشود. در فصل هشتم کتاب، ذیل عنوان «قانون و نظم» به تئوری قرارداد اجتماعی و نیز رابطۀ حقوق و اخلاق پرداخته شده است. اما موضوع مهم رابطۀ «دین و اخلاق»، در فصل بعدی مورد بحث قرار گرفته است. شاید مزیت (و از دیدی تخصصیتر شاید عیب) فصل نهم کتاب در آن است که برای مخاطب غیرمتخصص، بدون نام آوردن از فیلسوف یا فلسفهای خاص، سه دیدگاه کلی در رابطۀ نسبت دین و اخلاق مطرح شده است. شکگرایی و نسبیتگرایی دستمایۀ بحث در فصل دهم کتاب هستند. عجیب است که نویسنده، اخلاق موقعیتنگر را در میانۀ فصل مطرح میکند (همان: ۲۴۶)، ولی معلوم نمیسازد که اخلاقِ موقعیت را مصداقی از شکگرایی اخلاقی میداند یا نسبیتگرایی. به نظر میرسد، قاعدتاً اخلاقِ موقعیت، بویژه خوانش مطروحه در کتاب را (به دلایلی که در اینجا مجال کافی برای طرح آنها نیست) بههیچوجه نتوان مصداقی از هیچیک از این دو نگرش دانست. در مجموع در باب کتاب «علم اخلاق» میتوان چنین گفت:
۱٫ این کتاب اگرچه جنبهای مقدماتی دارد، اما حتی در حد کلی و مقدماتی نیز تقریباً هیچیک از مباحث و نظریات رایج و مهم در فلسفۀ اخلاق معاصر یا متأخر را بهشکل تفصیلی، دقیق یا دستکم جذاب، مطرح نمیکند و در قیاس با چند رقیب بالفعل خود در میان دیگر ترجمههای موجود، وزن تخصصی و دقت علمی و فنی کمتری دارد.
۲٫ روش و صورت بیان مطالب کتاب اگرچه متنوع و تا حدی متفاوت است، اما این اثر از نظر آموزشی، فاقد قدرت و تأثیر کافی است.
۳٫ ترجمۀ اثر به رغم زحمات مترجم، در نقاط حساسی چون انتخاب برخی از معادلها برای اصطلاحات تخصصی، ضعیف و گاه حتی گمراهکننده است.