
همسرم رد مرا پیدا کرد و خودش را رساند. با حرفهای زشت و ناروا سرو صدا راه انداخته بود. همسایههای خانه دوستم به پلیس ۱۱۰ زنگ زدند . پلیس آمد .
همه فکر میکردند چون دوستم مجرد است ریگی به کفش دارد که این زن در خانه اش سرو صدا راه انداخته، همسرم دست بردار نبود و ما را به کلانتری آوردند.
بله ، یک مرد هم از خانه قهر میکند. البته من قهروک نیستم. از کله صبح تا بوق شب زحمت می کشم و هزینههای زندگی را جفت و جور میکنم. دریغ از یک بار تشکر. دریغ از یک بار دیدن من و تمام زحمتی که برای این زندگی و لقمه ای نان حلال کشیده ام.
پدر و مادرش از دستش ناراضی هستند. با یکی از دوستان دوران مدرسهاش رفت و آمد دارد. زنی که سر هیچ و پوچ از شوهرش جدا شده و به گفته همسرم، اعتقادی به زندگی مشترک ندارد.
همسرم تحت تاثیر حرفهای این زن همه وجودم،تیپ و قیافه ام هر کاری که میکنم و خانه و زندگی مان را به تمسخر گرفته است.
تا میخواهم یک کلمه حرف بزنم میگوید مهریهام را بده و برو دنبال سرنوشت خودت.چند روز مرخصی گرفتم و بدون خبر خانه یکی از دوستانم رفتم . فقط میخواستم بفهمم نبودن من برایش مهم است یا نه.
غیرتی شده و هرچه دهانش رسید نثار دوستم کرد. جالب است دوست من هم همسرش را طلاق داده و در این چند روز فقط به من توصیه میکرد قدر زندگی و همسر و بچهات را بدان که تنهایی خیلی سخت است.
حیف که همسرم قدر زندگی مان را نمیداند. اگرچه همین پنج شش روز دوستش به او رو نداده و خانوادهاش هم از رفتارهایش ایراد گرفته اند.
دلم برایش میسوزد ، دوستش دارم و حتی دلم برایش تنگ شده بود. اما نمیفهمد چه بگوید و چه طوری حرف بزند.
زندگی که رفاقت و صداقت و معرفت در آن نباشد پشیزی نمیارزد. زندگی که فقط دنبال آن باشی چیزی علیه همسرت ثابت کنی چقدر دوام خواهد یافت.
من هیچ خطایی نکرده ام و او میخواهد پشت سرم حرف در بیاورد.
از کلانتری ما را به مرکز مشاوره معرفی کردند. جالب است،حتی وقتی گفتم به حرمت اندازهای که دوستت دارم حرفهای دهنت را مزه مزه کن ، پوزخندی زد و گفت: میخواهی با این گفتهها سرم شیره بمالی؟، حتما حرف زن دیگری وسط است.
من ازدواج کردم و می خواستم به یک زن تکیه کنم، پشت سرش باشم و زندگی خوب و آبرومندی برایش بسازم . توان من همین قدر است و می گویم با قناعت و توکل به خدا کارها درست می شود.
🖋غلامرضا تدینی راد