نویسنده: غلامرضا تدینی راد
صبح مشهد- باران می بارد در آسمان زلال چشم های شان شوق زیارت و آرامش حضور در مشهد، آرام بخش وجود شان است.
جمعیت موج می زند و فواره عاشق با اشتیاق در اوج، تعظیم کنان دوباره خاک می شود پای چارچوب های تشرف به حرم.
رقص اشک با نوای اندوه، موج شادمانی در وجود شان جان به ساحل می سپارد که به برکت نیت های پاک، آقای مهربانی صدای شان کرده و میزبان، اینجا خود میهمان دل های دلبسته دارالشفای نگاه است.
مگر می شود میهمانِ سیه پوشِ گریان، با کوله ای سنگین از اندوه در صحن و سرای حرم، شادمانی عمیقی حس کند.
چه رمز و رازی است بین این احساس و آن سوگ سنگین که باید، آدم ها بشکنند. اما گویی می سازد شان به نوای سازغم.
رقص اشک، جان گرفته نه از شوق، ازعشق، معنادارترین موسیقی شادمانی است.
میزبان، شادمان است که شهره شادی و مهربانی است. این شادی، همان شادی که ضمانت بچه آهویی کرد و با لبخند، عهدش وفا شد.
در حرکت هر دستی که به سینه نهاده می شود و اشکی که می چکد حس رقص برای طواف کعبه مقصود دیده می شود.
شهرسیاه پوش است ومیهمان ها و مجاوران حرم، به رنگ عشق، خیابان ها و کوچه ها و مغازه های شان را تزئین کرده و لباس سیاه پوشیده اند.
شهادت ولی نعمت است و ذکر « یا علی بن موسی الرضا» بر چشمه لب های شان جاری است.
هرکاری می کنند ذکری دارند، آهی می کشند و همین حس و حال، اوج شادی است؛ چون برای دل شان قدم به قدم گام بر می دارند در این مسیر.
قدر شکوه این سوگ را بدانیم، قدر دانه دانه اشک های ریخته شده از چشم هایی که در جوار حرم، نظاره گر گنبد طلایی اند و دل هایی لرزان که از راه دور، راهی حرم اند و فاصله ها برای شان بی معناست.
قدر این عظمت حضور و بلندای علم اقتدار را در موج این جمعیت ببینیم که ساحل آرامش را سرشار از حس زندگی و غرور می کنند.
بی تردید حس بی نظیر شادمانگی این رقص اشک تا مدت ها پس از این روز باقی است و شفای درد دل های غریب .
این بی قراری حضور در سایه امنیت و اقتدار کشوری است که جوانمردان و زنان غیر تمند برای عزت و سربلندی اش در سایه پرچم سرخ ابا عبدا… الحسین، شادمانه پرواز را برای دفاع از حریم حرم ایران، تمنا می کنند.