غلامرضا تدینی راد
دو بلای بزرگ که خمیرمایه بسیاری معاصی محسوب می شود «کبر و غرور و حرص و طمع » است؛ ” غفلت، ناسپاسی، کفران نعمت، اسیر هوای نفس شدن و بدتر از همه خدا نترسی” از آثار شوم آن به شمار می آید.
بیشتر، افرادی درگیر این دو گناه می شوند که خود باوری ندارند، به قول معروف نوکیسه هستند و به همین خاطر برای دیگران ارزش قائل نمی شوند.
آن ها نمی دانند با این گونه خصلت ها، دست شان برای همه رو می شود و از دیگران دور و دیگران هم از آن ها فاصله می گیرند.
آنان که دچار کبر و غرور شده اند چون خود را تافته ای جدا بافته می دانند با” عیب جویی و مذمت دیگران” به گمانی باطل می خواهند بزرگی شان را به رخ بکشند.
حال آن که نمی دانند دیگران در مورد آن ها چه قضاوتی کرده و چه می گویند.
روایاتی هست که این افراد را به عقرب تشبیه می کند و گویی کاری جز نیش زدن به دیگران و آزار و اذیت ندارند.
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی می فرمایند: شب معراج گروهی از دوزخیان را دیدم گوشت از پهلوی شان جدا می کردند و به آن ها می خوراندند. از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟ گفت: اینها عیب جویان و استهزاء کنندگان از امت تو هستند.
پس کبر و غرور، بلایی سهمگین بر زندگی ماست و بلای دیگر” حرص بر جمع مال و ثروت” است؛ این دو دنیا و آخرت خراب کن است.
واقعیت این که هر چه مال اندوزیم باید دیر یا زود، نه خیلی دیر بگذاریم و دست خالی به دنیایی دیگر برویم و تازه آنجاست که حساب و کتاب ها شروع می شود.
بی تردید مصیبت دیدگان این دو معصیت نه تنها در فکر و ذکر و عمل، کم فروشی می کنند بلکه آبروی خودشان و دیگران هم برای شان مهم نیست.
کم فروشی و قاطی کردن حلال و حرام برای کسانی که اسیر حرص و طمع می شوند عادی است و از آن ابایی ندارند.
نمی ترسند با دست خود، بر سر خود چه می آورند و این گونه است حق، ناحق می شود.
بلاهای دیگر هم هستند مثل” بخل و حسادت و غیبت، تهمت، تملق و چاپلوسی و … ” که معصیت کنندگان را بدجور مصیبت زده می کنند و عاقبت بخیری ندارند.
باید حواس مان باشد به یک مثلث که اضلاع آن” اسم و میزو نشان” هستند.
امروز خدا خواسته اسم و رسمی داریم، پشت میزی نشسته ایم (جایگاه و مسئولیت) و دارای نشان شده ایم و این ها همه امانت برما و نعمت و لطف خدا هستند؛ باید صادقانه و با روحیه ایثار و اخلاص انجام وظیفه کنیم و از این همه لطف معبود، حظ ببریم و بدانیم خدا از نیت ما آگاه هست.
یادمان باشد از کجا شروع کرده ایم، کجا هستیم و کجا خواهیم بود.
افکار و کردار و رفتار و گفتارمان چه گونه است، درباره ما چه فکری می کنند؟
در قبال دیگران و آنهایی که حق گردن ما نهاده اند چه وظیفه ای داریم، تکلیف چیست؟
بادمجان های دور قاب چین چه می خواهند و کیستند ؟
ما چه قدر فرصت داریم؛ باید حرمت وعزت چه چیزهایی نگه داریم و برای داشتنش شان تا پای جان پیش رویم؟
یک تلنگر به خودمان بزنیم: حواست هست ؟.