چند ماه از ازدواج شان می گذرد. نوعروس جوان و شوهرش اگر چه اختلاف نظرهایی داشتند اما کوتاه می آمدند و با گذشت زمان، شناخت شان از هم بیشتر می شد. یک روز صبح پس از جر و بحثی مفصل، زن جوان از خانه بیرون زد.
چند دقیقه ای در پارک جلوی خانه نشست و منتظر بود شوهرش بیاید او را به خانه برگرداند.
خبری نشد؛ حسابی حرصش در آمده بود. نمی خواست خانواده اش را در جریان این جر و بحث و دعوا قرار بدهد. همان طورکه سرش را درلاک خودش فرو کرده بود
ناگهان یاد یکی از دوستان دوران تحصیل افتاد. از چند وقت قبل او را در یکی از شبکه های اجتماعی پیدا کرده بود.
پیامی داد و حالش را پرسید.
افسانه به دوستش زنگ زد و از شنیدن صدای او خیلی خوشحال شد. از حال و هوای خودش و جشن ازدواجش تعریف کرد.
دوستش هم سفره دلش را گشود و گفت به تنهایی زندگی می کند و کار و بارش بد نیست.
افسانه آن روز برای دوستش تعریف کرد که جرو بحثش شده و از خانه بیرون زده است.
چند دقیقه بعد، نوعروس جوان به دعوت دوستش یک تاکسی دربست گرفت و خانه او رفت.
یکی دو ساعت گذشت. مرورخاطرات گذشته، امان نمی داد حرف دیگری بزنند. قرار شد به یاد روزهایی که با هم درس می خوانند یک ساندویچ چرب با سس تند بخورند . با هم از خانه بیرون آمدند و از سرخیابان، ساندویچ مورد علاقه خود را تهیه کردند.
اگر چه در این مدت حواس افسانه به گوشی تلفنش بود تا ببیند و شوهرش زنگ می زند یا نه که باز هم خبری نشد.
۲ساعت بعد:
افسانه و دوستش به خانه برگشتند و گرم صحبت بودند که زنگ خانه به صدا در آمد. افسانه تعجب کرده بود، پرسید قرار است کسی خانه ات بیاید و چرا این جوری دستش را روی زنگ گذاشته است.
افسانه در را با عجله باز کرد، مردی غریبه با توپ پر وارد خانه شد. خیلی عصبی بود. سردوست افسانه داد می کشید و غوغایی راه انداخته بود.
دعوا که بالا گرفت؛ نوعروس جوان با آن که خیلی هم ترسیده بود از همه جا بی خبر خودش را قاطی این جرو بحث کرد. همسایه ها به پلیس ۱۱۰ زنگ زدند. روز از نیمه گذشته بود که افسانه از کلانتری به شوهرش زنگ زد.
دقایقی بعد مرد جوان سراسیمه و مضطرب خودش را به کلانتری رساند. بغض نوعروس جوان با دیدن شوهرش ترکید. انگار مدت طولانی است که از شوهرش دور بوده؛ با گریه و زاری می گفت : به خدا من بی خبر بودم. به خانه دوستم رفته بودم از او سر بزنم و نمی دانستم اوضاع از چه قرار است.
با انجام تحقیقات اولیه پلیسی مشخص شد مردی که با دوستش درگیر شده همسر موقت او بوده است و از این بدترکشف مقدارکمی مواد مخدر بود که دوست زن جوان ادعا می کرد برای استعمال خودشان در خانه نگهداری می کرده اند.
با اظهارات دوست افسانه واقعیت روشن شد. موضوع به ظاهر ختم به خیر شده بود و افسانه لحظه شماری می کرد هر چه زودتر به خانه اش برگردد.
اما شوهرش همچنان عصبانی بود و غرو لند می کرد.
زوج جوان با راهنمایی کارشناس اجتماعی کلانتری به اتاق مشاوره دعوت شدند.
من از جلف بازی بدم می آید:
افسانه به کارشناس مشاوره کلانتری گفت: من از جلف بازی بدم می آید ولی همسرم یک سری اصول را رعایت نمی کند. او در روابط اجتماعی اش خیلی قواعد را مدنظر دارد و ازاین بابت مشکلی نداریم. اما در شبکه های مجازی، گروهی با حضور اعضای خانواده و فامیل تشکیل داده اند که واقعا اعصاب خرد کن است.
آنها هر مساله و موضوعی را بی توجه به مسائل اخلاقی در آن منتشر می کنند و گاهی هم با بیان یک سری اشتباهات و بهتر است بگویم آشکار کردن گند کاری های هم احترام و حرمت ها را زیر پا می گذارند.
چند بار به همسرم گفتم حضور در این گروه شان و شخصیتت را خرد می کند؛ فایده ای نداشت .می گفت شوخی و رو کم کنی داریم و در این گروه همه خودمانی هستیم.
یک بار عکس زن خارجی را گذاشته بودند و همه اظهار نظر می کردند چقدر شبیه من است وهرکس نظری می داد که اگر موهایش را فلان مدل آرایش کند و رنگ بزند و… بهتر می شود. واقعا با این اظهار نظرها اعصابم به هم ریخته بود .
سر این مساله با شوهرم جرو بحثی کردیم و به ظاهر مشکل حل شد. اما این بار آخری عکس شوهرم را کنار عکس یک زن خارجی داخل فروشگاهی در حال خرید مونتاژ کرده و نوشته بودند : اگر فلانی و همسرش خارج بودند …
با دیدن این تصویر خیلی ناراحت شدم. آنها حق نداشتند اسم من را با این شکل به شوخی های خود باز کنند.
شک نداشتم اگر همان جا جلوی این مساله گرفته نشود فردا شوخی های بی مزه دیگری هم خواهند کرد و پا را از حد و مرز محرم و نامحرم فراتر خواهند گذاشت.
نوعروس جوان گفت: هر حرف و رفتار وحتی شوخی، حد و اندازه ای دارد. قرار نیست به بهانه یک گروه مجازی همه احترام ها و حرمت ها شکسته شود.
ما سر این مساله دعوا کردیم و شوهرم می گفت این گروه مجازی، خانوادگی و فامیلی است و تو حق نداری برای ما تعیین تکلیف کنی. البته من اشتباه کردم که از خانه قهر کردم و به سراغ دوستی رفتم که نمی دانستم چه کار می کند و سر از کلانتری در بیاورم.
گفتگو با کارشناس:
“فرزانه پیرو احمدی” مشاور خانواده و مدرس مهارت های زندگی درباره این ماجرا می گوید: زمانی که یک رابطه زناشویی شکل می گیرد زن و مرد موظف هستند اصول و قواعد رفتار با همسرشان را به خوبی فرا بگیرند.
بیشتر مشکلات از ناتوانی در برقراری یک رابطه سالم است .
در اینجا لازم است که چند مورد از مهارت هایی که رابطه زوج های جوان را تقویت می کند گوشزد کنیم.
۱٫ شروع روز عاشقانه داشته باشید (درباره برنامه های تان صحبت کنید، با هم صبحانه بخورید و به همدیگر عشق بورزید.
۲٫ زمان های دو نفره بیشتری را برای خودتان در نظر بگیرید.
۳٫ به همدیگر ابراز علاقه نشان دهید. (زمانی که مشغول کارتان هستید یک پیغام عاشقانه برای همسرتان ارسال کنید.
۴٫ درمشکلات کنار هم باشید. همسرتان اولویت اول زندگی تان باشد. تکنولوژی و فضای مجازی را به اندازه و درست استفاده کنید.
در ماجرای درگیری افسانه و شوهرش می بینیم یک نکته مهم وجود دارد و آن این که درحالت عصبانیت تصمیم نگیرید، به دنبال تغییر اساسی در همسرتان نباشید و … .
فرزانه پیرو احمدی تاکید کرد: باید به چند نکته مهم دیگر هم اشاره کنیم.
مهارت حل مسئله:
در بررسی زندگی زن و شوهر ها اغلب به مشکلاتی بر می خوریم که ریشه آن در ناآگاهی از ارتباط خوب و موثر است.
بدون تردید دوران اول زندگی مشترک به دلایل متعدد دارای حساسیت های زیادی است . زوجین از روحیات هم شناخت کافی ندارند و از تجربه لازم برای حل مشکلات برخوردار نیستند.
بنابراین مهارت حل مسئله در دوران اول زندگی اینگونه است که ، به همدیگر مهلت بدهیم … مشکلات را خودمان حل کنیم (یکی از مهارتهای مهم در آغاز زندگی حل مسئله توسط خود زوجین است. چرا که خود زوجین بهتر از هر کسی به مسائل آگاهی دارند .)
با یکدیگر دوستانه، صمیمانه و محترمانه گفتگو کنیم .(که این امر همچون کلیدی، بسیاری از درهای صمیمیت را به روی زوجین باز میکند .
این گونه سخن بگوییم : ابتدا فکر کنیم، به نرمی و تواضع همراه با خوشرویی باشد. از سخن بیهوده دوری کنید و … .
سوال بپرسیم و خوب گوش کنیم.
و البته مشورت هم بسیار ضروری است، حال آن که چه کسی را امین و مشاور قرار دهیم نکته ای اساسی است چرا که یک مشاور متخصص می تواند ما را در انتخاب بهترین و موثرترین راه حل کمک کند.
این مشاور خانواده در بخش پایانی اظهارات خود به استفاده درست از فضای مجازی و حفظ حریم خصوصی و شخصی اشاره کرد و گفت:
حریم شخصی و خصوصی صرفا به معنای رازهای مگو نیست .این حریم مرزبندیهای مختلفی است که هر فرد در حیطه مختلف دور زندگی خود می کشد و از دیگران انتظار می رود که به این مرزها تجاوز نکنند .
افراد باید مهارت هایی را در خود پرورش دهند یا اصولی را رعایت کنند که علاوه بر حفظ حریم شخصی به حریم دیگران نیز احترام بگذارند .
در این باره به چند مورد اساسی اشاره می کنیم”
۱٫ شناخت خود. باید بدانید چه چیزی برای شما مهم است و باید چه چیزی را فقط برای خودتان نگه دارید. یادتان باشد این موضوع مهمی است.
۲٫ مرز بندی مشخص. بعد از اینکه خود و شخصیت تان را شناختید باید مرزبندی تان را در فضای مجازی مشخص کنید تا دیگران بدانند چطور با شما رفتار کنند .
۳٫ مهارت نه گفتن و تحمل نه شنیدن
وی گفت: به یاد داشته باشید که استفاده از فضای مجازی کمک های شایانی نیز به افراد می کند اما باید حریم ها رعایت شود و مهارت های افزایش عزت نفس، اعتماد به نفس و رشد و توسعه فردی را تقویت کنید.
نویسنده :غلامرضا تدینی راد