اجتماعی

عارضه های کشنده نگاه طبقاتی

کد خبر : 30957

عباس محمدیان
نظامِ کاستی، قرن هاست برافتاده و دیگر طبقات را نمی توان کادربندی شده از نسلی به نسل دیگر سپرد. حالا در جهان “روستازادگان دانشمند” به وزیری پادشاه نمی روند تا “پسران ناقص عقل وزیر” برای گدایی به روستا بروند. بلکه نظام های شاهی را هم برانداخته اند و طرحی نو درانداختند تا افراد بتوانند به وسع دانش و توان شان، در نظامات جدید صاحب جایگاه شوند.
در کشور خود ما، ایران عزیز هم با انقلاب اسلامی، ساحتی نو و بستری تازه براساس عدالت برای پیشرفت شکل گرفت تا همگان را فرصت، برابر باشد. با انقلاب، قلم قرمز کشیدیم بر طرح ها و قوانینی که راه را برای گروهی از اشراف زادگان به شاهراه می رساند و برای دیگر مردم، به کوچه بن بست! از جمله فلسفه های ایجادی انقلاب همین بن بست شکنی و راه بندی بر شاهراه بود تا همه چیز بر تراز عدالت شکل بگیرد اما….اما…. دلم نمی آید و قلم هم در شرم می نشیند اما باید گفت که طبقاتی جدید و با عناوین دیگر شکل گرفته است و باز کوچه بن بست، سهم افراد مستعد است که دستی در دست اهالی رانت ندارند! دریغا که برخی به شتاب از آرمان های انقلاب دور می شوند و دریغا که دگر باره میان آحاد جامعه، طبقات گوناگون شکل می گیرد و فاصله ها روز افزون می شود. این وضع را به جرات می توان ضدانقلابی ترین اوضاع نامید که اگر چاره نشود، راه را برای بیچاره کردن مان باز خواهد کرد به اندازه همان “شاهراه های منحوس” که ذکرش رفت. این فاصله و شکاف بستر ساز آسیب های متعدد اجتماعی می شود که اساس جامعه را هدف قرار می دهد. افزایش نزاع های اجتماعی که از سال ۹۶ – پس از چهار سال کاهش- دوباره افزایشی شده است. آمار های طلاق که دارد خود را از یک سوم ازدواج بالا می کشد، آمار پرونده های قضایی که دارد رکورد هندوستان ۱ میلیارد و۳۶۰میلیونی را رد می کند و… از همین شکاف های طبقاتی نشات می گیرد. در هندوستان، افراد شرایط را برای خود هموار می کنند با پذیرش وضعی که در آن قرار دارند اما این جا ایران است. کسی به شرایط رضا نمی دهد و نباید هم بدهد. فرصت برابر، حق همه است و همه باید از امکانات یکسان برخوردار باشند. حالا این که هر کس چه بهره ای از امکانات یکسان می برد و ممتاز می شود، به قاعده عدالت است. کسی را هم حرفی نمی رسد اما این که گروهی در شرایط از ما بهتران باشند و بیشمار مردم از ما بدتران، را با روح انقلاب و فلسفه ایجادی نهضت، منافاتی آشکار است. روحی که به عدالت و مساوات و قسط، روحی تازه بخشید. اما…اما…. برخی ها با طبقه سازی جدید، با ژن خوب، با آقا زادگی، با رانت بازی و قبیله گرایی و گروه سالاری دارند با آن آرمان های روشن پنجه در پنجه می شود آن هم در برخی مواقع به نام انقلابیگری! حال آنکه به جرات می توان ضد انقلابی خواند این رفتارها را. می توان یاس برخاسته از این منش را در میان مردم به وفور حس کرد. می توان تالی فاسد های این نگاه طبقاتی را در عرصه های جامعه و فرهنگ و سیاست و به ویژه اقتصاد دید و احصا کرد و نشان داد. فکر می کنم باید این بیماری را به فوریت مداوا کرد و الا این باتلاق، همه چیز را می بلعد. این دهان گشاده را با جامعه ای در تراز دینی و انقلاب، با عدالت تمام ساحتی می توان بست و جز عدالت، جز جراحی در شرایطی، درمان دیگر را نمی شود سراغ گرفت…..

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 − 4 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن