اخبار مهم

رابطه پنهانی با زن مسافر به صیغه موقت کشیده شد/او با دلبری مرا وادار به عقد موقت کرد!

کد خبر : 35648

در حالی با اشتباهی بزرگ زندگی ام را متلاشی کردم که هیچ گاه به خاطر غرور بی جا فرصت جبران نیافتم تا به همسرم بگویم مرا ببخشد چرا که هیچ زن دیگری نمی تواند جای او و دو کودک خردسالم را در قلبم پر کند…
به گزارش صبح مشهد به نقل از شهدای ایران مرد جوان در حالی این جملات را بر زبان جاری می کرد که اشک در چشمانش حلقه زده بود او با اعتراف به اشتباه بزرگش در زندگی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: از وقتی با اکرم ازدواج کردم خوشبختی و سعادت به من روی آورد او زن صبور و قانعی بود و با همه مشکلات و سختی های زندگی کنار می آمد. اگر چه هیچ گاه نتوانستم زندگی آرام و بی دغدغه ای را برایش فراهم کنم، اما او هیچ گاه “نداری هایم” را به رخم نکشید و همواره برای سعادت من و ۲فرزند خردسالم تلاش می کرد. آن روزها من از طریق مسافرکشی هزینه های زندگی را تامین می کردم. اگر چه درآمد خوبی نداشتم و از وضعیت مالی مناسبی بهره مند نبودم، اما از کارم راضی بودم و خدا را به خاطر نعمت هایش شکر می کردم وقتی انسان های درگیر مشکلات و گرفتاری را از مقابل مجتمع قضایی خانواده سوار می کردم و در جریان اتفاقات تلخ و شیرین زندگی شان قرار می گرفتم گاهی به زندگی دیگران غبطه می خوردم و گاهی از این که من با چنین مشکلاتی روبه رو نیستم خوشحال می شدم، رانندگی در شهر کار ساده ای نبود و گاهی با انسان های عصبانی و حساسی درگیر می شدم که همه آرامشم را به هم می ریختند به همین خاطر گاهی با همسرم مشاجره می کردم، اما همه این ها زودگذر بود از سوی دیگر نیز تلاش شبانه روزی ام برای تامین مخارج زندگی ، مرا از خانواده ام دور کرده و غبار سردی را بر رابطه من و همسرم نشانده بود تا این که آن روز شوم فرا رسید خانم جوانی را از مقابل مجتمع قضایی سوار کردم که در حال گرفتن طلاق از همسرش بود او هربار که به عنوان مسافر داخل خودرو می نشست آن قدر از بدبختی ها و مشکلاتش سخن می گفت که دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم به او کمک کنم او هم از این فرصت سوء استفاده کرد و با ابراز محبت های واهی مرا به سوی خود کشاند این گونه بود که با خطایی بزرگ و به طور پنهانی او را به عقد موقت خودم درآوردم مدتی بعد وقتی اکرم ماجرای ازدواج مجدد مرا فهمید غمگینانه زندگی ام را ترک کرد و رفت.

به او حق می دادم خیانت من به زنی که با گذشت و فداکاری آشیانه ای را برایم ساخته، جای هیچ حرفی برایم باقی نگذاشته بود از همان لحظات اول فهمیدم که اشتباه کرده ام اما غرور و لجبازی فرصت جبران را از من گرفت و حالا که تنها شده ام در آرزوی دیدار همسر و کودکان خردسالم لحظه شماری می کنم کاش اکرم مرا می بخشید و یا زمانه فرصت دیگری در اختیارم می گذاشت تا …
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۶ نظرها

  1. شما مردان خیانتکار هر چی سرتون بیاد حقتون هر کاری دلتون میخواد میکنید بعدشم با یه ببخشید میخواید تمومش کنید دیگه به فکر اون زنی که داغونش کردید خوردش کردید نیستید

  2. خیلی احمق بودی که همچین زن خوبی رو از دست دادی قدرشو ندونستی آینده خودت و زنت و بچه هات رو به خاطر یک هوس زود گذر نابود کردی اگه اون زمان به فکر بچه هات بودی و اون زنو رها میکردی دیگه این زنتو از دست نمیدادی ای کاش یکم بع فکر بچه هات بودی که نیمی از تکیه گاهشون رو از دست دادن

  3. حقت بود په نه مه بمونه با زن جدیدت زندگی کنه و بگه دستت درد نکنه اقایی که برام هووو اوردی بی لیاقت…

  4. انقدر سنگدل نباشید؛ کار این آقا قابل توجیه نیست اما تو جامعه هستند اندک کسانی که واسه خراب کردن زندگی بقیه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند؛ خب این آدم هم نتونسته در برابر اون زن مقاومت کنه
    من اگر جای اون خانم بودم یه فرصت دوباره به همسرم میدادم…

  5. تا با کفشای کسی راه نرفتی قضاوتش نکن، تو نمی تونی جای اون زن فداکار و صبور و البته خیانت دیده باشی، سعی کنیم شعار بی خود ندیم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار + نوزده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن