اخبار مهم

سناریوی هولناک مرد نانوا برای قتل پیرمرد پولدار

کد خبر : 30122

دو جوان سرباز که از سوی مرد نانوا برای آدمربایی و قتل پیرمرد پولدار اجیر شده بودند‌، بازداشت و به قتل اعتراف کردند. راز این جنایت در حالی فاش شده که جست‌وجوها برای یافتن جسد مقتول بی‌نتیجه مانده است.
به گزارش صبح مشهد به نقل از جام‌جم، هفدهم خرداد امسال دختری، پدر
۷۶ ساله‌اش را به اتحادیه نانوایان در تهران رساند اما بعد از آن تلفن پدر خاموش شد و دیگر به خانه بازنگشت. با طولانی‌شدن غیبت این مرد، خانواده‌اش با مراجعه به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران شکایتی را مطرح کردند. پس از تشکیل پرونده مقدماتی با دستور بازپرس احسان زمانی، پرونده برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
در جریان تحقیقات پلیسی معلوم شد که پیرمرد پولدار ، چند مغازه نانوایی و ملک دارد. نوزدهم اردیبهشت امسال هم از خانه او پول، مدارک و کارت بانکی که ۶۷‌میلیون تومان پول در آن بوده سرقت شده است.
تحقیقات بعدی نشان داد، دختر جوانی به نام شیوا بارها با مرد گمشده تماس گرفته و درباره کار با اوحرف زده و آخرین تماسش با او بوده است. شیوا هفته گذشته در خانه مجردی اش در اطراف تهران بازداشت شد و گفت: چندی قبل من و مرد مورد علاقه‌ام به نام رضا با مردی به نام بهرام آشنا شدیم که با پیرمرد پولدار اختلاف داشت. تحت‌تاثیر حرف‌های بهرام، من و رضا همراه دو مرد دیگر به خانه پیرمرد دستبرد زدیم و پسر مورد علاقه‌ام با سرقت کارت بانکی پیرمرد ناپدید شد.
در ادامه تحقیقات، بهرام و دو نفر از همدستان وی بازداشت شدند و بهرام در تحقیقات پلیسی گفت: یک سال پیش طلاهای مادرم را فروختم و مغازه نانوایی پیرمرد را اجاره کردم. وقتی قرارداد تمام شد، آن را تمدید نکرد و من دچار مشکل مالی شدم. از او کینه به دل گرفتم و سارقان را برای خسارت مالی به وی اجیر کردم. بعد نقشه ربودن پیرمرد را اجرا کردیم تا اخاذی کنیم که یکی از همدستانم او را به قتل رساند.

پس از این اعترافات، سه مرد به نام‌های میلاد، فرهاد و مهرداد که در آدم‌ربایی نقش داشتند، دستگیر شدند. میلاد گفت: فقط راننده بوده و فرهاد هم مدعی شد در آدمربایی نقش داشته اما دوستش مهرداد ۱۹ ساله قاتل است. مهرداد دیروز برای تحقیقات به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت: من و فرهاد سرباز یک پادگان بودیم و از طریق او با بهرام و چند نفر دیگر آشنا شدم. بهرام از ما خواست پیرمرد را برباییم تا بتواند از خانواده‌اش اخاذی کند. طبق خواسته او من، فرهاد و میلاد که راننده‌مان بود ،به دروغ با پیرمرد تماس گرفتیم و او را به اتحادیه کشاندیم و بعد از خروج از آنجا او را ربودیم.
وی افزود: بعد از آن گروگان را با دست و پا و چشمانی بسته به خانه‌باغی در شهریار بردیم. او ۱۲ ساعت گروگان ما بود. دسته کلیدش را برداشته و به خانه‌اش رفتیم تا اموالش را سرقت کنیم که در خانه باز نشد و با شنیدن صدای دختر او فرار کردیم. وقتی به مخفیگاه‌مان بازگشتیم، چهره‌مان را دید و بهرام را شناخت. او را سوارخودرو کرده و سمت کانال آب در مشیریه رفتیم. من و فرهاد وی را در داخل خودرو کتک زدیم که بد حال شد، بعد سیم شارژ تلفن همراه را دو نفری دو گردنش انداختیم و بعد نایلون را روی سرش انداخته و بستیم. بعد جسد را در کانال آب انداختیم. بعد از جنایت ترسیدیم و به خانه‌های‌مان بازگشتیم.
برای متهمان در حالی قرارقانونی صادرشده که جسد مقتول هنوز کشف نشده است.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هشت − دو =

دکمه بازگشت به بالا
بستن