مرد خیانتکار همسرش را به قتل رساند و نقشه کشید تا مرگ او را یک حادثه جلوه بدهد اما خیلی زود دستش رو شد.
به گزارش صبح مشهد، بیستونهم آذرماه سال گذشته به قاضی محمدتقی شعبانی بازپرس ویژه قتل تهران خبر رسید زن جوانی در یکی از بیمارستانهای پایتخت جان باخته است. به گفته مأمور پلیس این زن حدودا ۳۰ساله توسط همسرش به بیمارستان انتقال یافته اما دقایقی بعد قلبش از تپش ایستاده و جان باخته بود. علت اولیه مرگ وی مسمومیت اعلام شده و شوهرش مدعی بود که همسرش قرصهای گیاهی مصرف میکرده و احتمالا مسمومیت مرگبار او بهدلیل مصرف این قرصها بوده است.
از آنجا که گفتههای این مرد مشکوک بود قاضی جنایی دستور داد تا جسد زن جوان به پزشکیقانونی منتقل شود و شوهر وی نیز تحت بازجوییهای بیشتر قرار گیرد.
شروع تحقیقات
مرد جوان اصرار داشت که همسرش قرصهای گیاهی مصرف میکرده و علت مرگ او هم زیادهروی در مصرف این قرصها بوده است. با این حال کارآگاهان به تحقیق از خانواده زن جوان پرداختند و آنها گفتند که این زن هرگز در زندگیاش قرص گیاهی مصرف نمیکرده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که زن جوان ۵سال قبل با شوهرش که پسرعمویش بوده ازدواج کرده و کارمند یک شرکت خصوصی بوده است. به همین دلیل مأموران به سراغ همکاران وی رفتند و از آنها شنیدند که قربانی از مدتی قبل به همسرش مشکوک شده و احتمال میداده که شوهرش با زنی در ارتباط است.
کارآگاهان در گام بعدی به سراغ همکاران مرد جوان رفتند. او در یک شرکت ویزیتور بود و همکارانش میگفتند وی چندبار گفته که از زندگیاش خسته شده و حتی دوست دارد همسرش را به قتل برساند.
نمایش خودکشی
تحقیقات که کاملتر میشد، ظن مأموران به مرد جوان بیشتر میشد تا اینکه به قاضی جنایی خبر رسید این مرد به نام سعید دست به خودکشی زده است. او ظاهرا با مصرف چند قرص سعی داشت به زندگیاش پایان بدهد اما به بیمارستان انتقال یافته و از مرگ نجات پیدا کرده بود.
پس از بهبودی سعید، وی بازداشت و مدعی شد که از مرگ همسرش بهشدت ناراحت و اندوهگین است، به همین دلیل تصمیم گرفته به زندگی خودش پایان بدهد و به همسرش بپیوندد. با وجود این قاضی جنایی دستور ادامه تحقیقات از او را صادر کرد.
اقرار
مرد جوان که متولد سال۶۵ است از چهاردهم دیماه بازداشت شد. او همچنان اصرار داشت که بیگناه است تا اینکه صبح بیستونهم دیماه (صبح دیروز) قفل سکوت را شکست و راز قتل همسرش را فاش کرد. او گفت: مدتی قبل با دختری به نام مهناز آشنا شدم. به او نگفتم که متاهل هستم، چون میترسیدم رابطهاش را با من بههم بزند. حتی از او خواستگاری هم کردم و قول و قرار ازدواج گذاشتیم. از سوی دیگر با همسرم بهشدت اختلاف داشتم و حتی میخواستم طلاقش بدهم. او اما راضی به جدایی نمیشد و وی را سد راه ازدواجم با مهناز میدیدم. همسرم پیش از من یک نامزدی ناموفق داشت و دلش نمیخواست بهخاطر حرف و حدیثهای مردم باز هم در زندگیاش شکست بخورد. وی ادامه داد: مدتی گذشت و وقتی دیدم راهی برای خلاصشدن از همسرم نمانده تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. برای اجرای این نقشه، تعدادی قرص برنج تهیه کردم و پس از پودرکردن، آنها را داخل کپسول ریختم و بهعنوان داروی مسکن به همسرم دادم. پس از قتل میخواستم مرگ او را بهدلیل مصرف بیش از حد قرص گیاهی جلوه دهم تا اینکه فهمیدم پلیس متوجه شده که من و همسرم این اواخر رابطه خوبی نداشتیم. به همین دلیل دست به خودکشی ساختگی زدم تا وانمود کنم عاشق همسرم بودم و پس از مرگ او دیگر حاضر به ادامه زندگی نیستم اما در نهایت دستم رو شد.
پس از اقرار این مرد، وی در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.
گفتوگو
از جنایت بیخبر بودم
دختر ۲۴ساله بهنام مهناز صندوقدار رستورانی در پایتخت است. پس از اعترافات قاتل، قاضی جنایی دستور بازداشت و تحقیق از وی را نیز صادر کرد. او مدعی است که ۴ماه قبل با سعید (عامل جنایت) آشنا شده و خبر نداشته که او متاهل است.
با قاتل چطور آشنا شدی؟
سعید هرازگاهی به مغازه برادرم میآمد. من هم به آنجا رفتوآمد داشتم. چون مغازه سوپرمارکت برادرم درست کنار رستورانی بود که در آنجا کار میکردم. سعید ویزیتور بود و بهخاطر کارش به مغازه برادرم رفتوآمد داشت که مرا در آنجا دید و از برادرم خواستگاری کرد. اما من قسم میخورم که نمیدانستم او متاهل است.
چطور در مدت ۴ماه متوجه نشدی که او متاهل است؟
ازصبح تا غروب با هم تلفنی صحبت میکردیم. حتی تصویری هم به یکدیگر زنگ میزدیم. غروب هم که به خانه میرفت هرازگاهی به من زنگ میزد. البته شبها بیشتر پیامکی در ارتباط بودیم. میگفت ساعت۹ باید بخوابد. یعنی عادت دارد این ساعت بخوابد، چون بهخاطر کارش باید ساعت۴٫۵ صبح بیدار شود. به همین دلیل دیگر از ساعت ۹ شب به بعد تماسی با هم نداشتیم.
چه زمانی متوجه شدی که متاهل است؟
خودش به من گفت. یک روز زنگ زد و همه حقایق را فاش کرد.
چرا؟
از همان ابتدا، آشنایی من و سعید برای ازدواج بود. او قول داد که پس از پایان ماه صفر به خواستگاریام میآید. اواخر ماه به من زنگ زد و گفت پسردایی و دخترداییاش فوت شدهاند و مراسم باید بعد از چهلم آنها انجام شود. من هم قبول کردم. حتی زنی که میگفت مادرش است به مادر من زنگ زد و بهخاطر کنسلشدن خواستگاری عذرخواهی کرد. آخر آذر بود و فکر میکنم هنوز همسر سعید زنده بود که به من زنگ زد. البته این اواخر به رفتارهایش مشکوک شده بودم و بهدنبال علت آن بودم. تا اینکه سعید به من زنگ زد و گفت متاهل است. این را که شنیدم شوکه شدم و فریاد زدم چرا مرا بازی دادهای؟ او برایم توضیح داد که میخواسته همسرش را طلاق بدهد اما او راضی به جدایی نشده است تا اینکه تصمیم گرفته او را به قتل برساند اما موفق نشده است.
مطمئنی که هنوز همسرش را نکشته بود؟
بله. آن روزی که به من زنگ زد هنوز همسرش زنده بود. البته سعید گفت که یکبار دریچههای کولر را بسته و لوله بخاری را از جایش درآورده تا همسرش بر اثر گازگرفتگی بمیرد اما موفق نشده. باردوم مقداری سم در غذای همسرش ریخته بود اما ظاهرا او به بهانه اینکه غذا تلخ است، یک قاشق بیشتر نخورده بود. سومینبار از دوستش خواسته بود تا با نیسان همسرش را زیر بگیرد اما قاتل اجیرشده ترسیده و دست به جنایت نزده بود.
کی از جنایت باخبر شدی؟
فکر میکنم اول دیماه بود. فردای شب یلدا سعید به من زنگ زد و گفت همسرش خودکشی کرده است. من اصلا خبر نداشتم که او به قتل رسیده است. چون سعید خیلی ناراحت بود و برایم فیلم بازی کرد که همسرش به زندگیاش پایان داده است. حتی به من گفت شماره موبایلت را عوض کن. چند روز بعد هم پیام داد که خودش هم خودکشی کرده است. حتی عکسش را با چند قرص که کنارش بود در تلگرام برایم فرستاد که بعد متوجه شدم زنده است. بعد از آن دیگر خبری از سعید نداشتم تا اینکه پلیس مرا بازداشت کرد و گفت سعید همسرش را کشته است. اصلا باورم نمیشد که سعید با بیرحمی جان همسرش را گرفته است. باور کنید من نقشی در مرگ او ندارم.
منبع: همشهری