زن یک هفته قبل به مأموران پلیس مراجعه کرد و مدعی شد مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او گفت: من و شوهرم هر دو کار میکنیم تا بتوانیم زندگیمان را اداره کنیم. او کارگر یک شرکت است و من هم در خانههای مردم کار میکنم. روز حادثه در خانهای کار میکردم که شوهرم تماس گرفت و گفت یکی از اقوام میخواهد به خانه ما بیاید. من هم از صاحبخانه اجازه گرفتم که کمی زودتر بروم. مخالفتی نکرد و من هم رفتم. در مسیر یک پژو جلوی پایم توقف کرد و من هم چون عجله داشتم زودتر به خانه برگردم سوار شدم. مرد پژوسوار سر صحبت را باز کرد و من هم گفتم که نظافتچی هستم و در خانهها کار میکنم؛ گفتم شاید مشتری جدیدی برایم پیدا شود. بعد از طیکردن مسافتی مرد جوان از مسیر اصلی خارج شد. پرسیدم چرا این کار را کردی توقف کن من پیاده میشوم، اما او قبول نکرد.
میخواستم در را باز و خودم را بیرون پرت کنم مرد جوان درها را قفل کرد خیلی داد و فریاد کردم اما کارساز نبود. او با ریموت در پارکینگی را باز کرد و وارد خانهای شد. او سپس بهزور مرا به خانهاش برد و در آنجا مورد آزار و اذیت قرار داد.
زن شاکی گفت: خواستم فرار کنم اما آن مرد من را تهدید به مرگ کرد و مجبور شدم ساکت شوم و به خواسته او عمل کنم.
بعد از گفتههای این زن، او برای معاینه پزشکی قانونی معرفی شد. متخصصان بعد از معاینه، آثاری از آزار و اذیت را روی بدن او تشخیص دادند و در گزارشی آن را به دادگاه ارسال کردند.
زن جوان سپس برای بازجویی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران فراخوانده شد. او یکبار دیگر در برابر قضات گفتههایش را تکرار کرد و خواستار مجازات متهم شد. قضات از او خواستند اگر نشانهای از متهم دارد بدهد که زن جوان شماره تلفن همراه مرد را داد و گفت: وقتی نتوانستم در برابر مرد جوان مقاومت کنم، تصمیم گرفتم از در دوستی وارد شوم و شماره تماس او را گرفتم که بتوانم شکایتم را مطرح کنم، اما شماره پلاک ماشین او را ندارم.
بعد از گفتههای زن جوان شاکی، قضات دستور شناسایی و بازداشت متهم را برای انجام بازجوییهای بیشتر صادر کردند.