نویسنده: رضا سلیمان نوری
بی شک نیما را میتوان پرچمدار شعر نو فارسی نامید. قالبی که در آغاز برای تثبیت و اعلام موجودیت خود، ناملایمات بسیاری از سکانداران شعر کلاسیک دید.
نیما به رغم مقاومتهای پیران شعر فارسی؛ با حمایت بعضی از ادیبان به اصطلاح متجدد و شاید آینده نگر و البته با تشویق و اشتیاق عدهای از شعرای جوان هم عصر خود توانست این قالب نو را به گونهای رسمی به جامعه ادبی معرفی نماید. البته تنها کاری که او انجام داد شکستن اوزان عروضی بود با رعایت قوافی و سایر ارکان شعری. این سبک جدید بعدها رهروانی پیدا کرد که گاه از خود استاد فراتر رفتند.
یکی از این بزرگان بدون اغراق مهدی اخوان ثالث است. شاعر بزرگی که سبب رونق فزاینده شعرنو شد. شاعری که به راحتی توانست دردها و رنجها و نفرتهای خود را از زمانه در این سبک نو بنماید. آنگونه که جوانان بسیاری تا مدتها و حتی تا اکنون آنرا زمزمه کنند و بر روان او درود فرستند.اخوان ثالث چاووشی خوان قوافل حسرت و خشم و نفرت، راوی قصههای از یاد رفته و آرزوهای بر باد رفته بود و به معنای واقعی کلمه با فریب، وقاحت، تاریکی، دروغ و بدی دشمن و دوست نجیب و نجابت و روشنی و راستی و نیکی بود.
او در شعر کلاسیک نیز دستی پرتوان داشت اما حرفهایش چون بغضی فرو خفته بود که ظرفی متفاوت میطلبید و در این احوال با شعر نیما آشنا شد. البته اخوان زبان نیما را نمیپسندید و یا آن را الگوی مناسبی برای زبان شعری خود نمیدانست. او فقط میخواست از قالب نویی که نیما معرف آن بود، بهره برد. زبان اخوان نوع دیگری بود. زبانی که شاید احیای زبان قرن چهارم بود. زبانی که او آشکارا بدان افتخار میکرد.
شعر نیما دارای ناهمگونیها و ناهمواریهایی بود که اخوان آن ناهمواریهای زبانی شعر نیما را در شعر خود مرتفع ساخت. اخوان در حد تقلید صرف و خاصه بیان نیما نماند و بسیار زود دستاندازهای وزنی و زبانی شعر نیما را در شعر خود هموار کرد و با پیوند زبان و ادب دیروز خراسان و زبان رایج امروز ایران، که اوج تلفیق آن را در شعرهای پیوندها و باغ؛ مرد و مرکب و… می توان دید، بر زبان خود مُهر «امید» زد.
سلاست و روانی زبان شعری اخوان در سبک نویی که نیما آن را بنیان نهاده بود به نوبه خود بسیار ارجمند و قابل تامل است.این همواری و روانی زبان اخوان هیچگاه از استحکام ساختاری شعر او نکاسته است. شاید اگر اخوان پیش از نیما میزیست دعواهایی که بر سر تولد این قالب نوین درگرفته بود کمتر رخ میداد زیرا ویژگیهایی زبان اخوان که در شعر او نیز بسیار مشهود است بین شعر کلاسیک و کهن پارسی و شعر مدرن امروز آشتی داده است. شعر اخوان در حقیقت پلی است بین شعر سنتی دیروز و شعر مدرن امروز. گویی که او پیش از نیما میزیسته است .
شعر اخوان شعری است که به جرات میتوان گفت همواره مسیر صعودی را طی کرده است و از آسیبهای متداول که گریبانگیر بعضی از شعرا میشود مصون مانده است. امری که شاید آن را مدیون زبان قدرتمند خراسانیاش باشد.
یکی از علتهای اصلی توفیق شعر اخوان در اطلاعات و آگاهیهایی است که او از شعر اصیل فارسی دارد، در واقع زبان اخوان با سخن کهن پارسی عجین شده است.
اخوان نیز مثل نیما قائل به وزن است. ولی آنرا به گونهای به کار میگیرد که مایه روانی و طرب و تازگی شعرش شود. موسیقی در شعر نیما زیاد مورد توجه نیست اما اخوان از آن در شعر بسیار استفاده کرده است. صدای شعری اخوان، صدای سمبولیسم اجتماعی است که به گوش میرسد. نمونه اش شعر زمستان است. صدای؛ سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است… صدایی که درگیر مسایل اجتماعی است.شعر اجتماعی رمزگرا، آنگونه که در آثار م. امید متجلی است،حوزه شعر فارسی را از هر جهت تازگی و حرکت بخشید.
سرانجام اینکه فارغ از سبک و قالبی که اخوان ثالث از آن برای بیان اشعارش سود جسته است، زبان منحصر به فرد اوست که تاکنون بهرغم تقلیدهای زبانی که از وی شده هیچ شاعری نتوانسته است بار دیگر او را تکرار کند. گویی سبکی نو در قالب نیمایی است که فقط میتوان ناظرش بود و از آن لذت برد.
*کارشناس ارشد ایرانشناسی