نویسنده: سعید صفارزاده
شمار زیادی از مخاطبان ایرانی به تماشای فیلمهای سینمای کمدی تمایل داشته و دارند و این آثار از جمله پرمخاطب ترینها در سینمای ایران به شمار میروند. این در حالی است که طی دهههای اخیر به جز چند فیلم شاخص، کمدی قابل اعتنایی روی پرده سینماهای ایران نیامده است.
دهه ۶۰ خورشیدی بیشتر فیلسازان ایرانی زیر تاثیر جنگ تحمیلی مشغول ساخت فیلمهایی با مضمون جنگ و دفاع مقدس در ژانر (نوع و سبک) «اکشن» (فیلم پرتحرک و پر زد و خورد) و «ملودرام» (سبک مرکب از غم و شادی) بودند.در این مدت، بازیگران مستعدی همچون «جمشید هاشم پور» به قهرمانهایی جذاب برای سینمای ایران تبدیل شدند. طی آن سالها از ظرفیتهای جنگ و جبهه برای تعریف داستانهایی در قالبهای اکشن و ملودرام به خوبی استفاده شد.
هرچند فیلمهای سینمای ایران در آن دوره از منظر تکنیک و ساخت چندان قابل اعتنا نبود اما به جهت قهرمان پروری و قصه گویی در سطح خوبی قرار داشت و همین موضوع بود که سینمای ایران را در آن دوره به سینمایی پرمخاطب تبدیل کرد. در دهه ۶۰ به طور مشخص ژانر کمدی ژانر گسترده و غالبی نبود و شاید فیلم اجاره نشینها ساخته «داریوش مهرجویی» یکی از معدود نمونههای فیلم کمدی در سالهای میانی این دهه باشد که با استقبال زیادی روبه رو شد.
در دهه ۷۰ خورشیدی هم روایت قهرمانی های جنگ و به طور کلی موضوع جنگ، درونمایه اصلی شماری از فیلمهای سینمایی بود اما روی کار آمدن دولت اصلاحات و تحولی که در ساختار سیاسی کشور در این دوره حاصل شد، فیلمسازان را برای بیان ناگفته ها، چالش های سال های گذشته و کم و کاستی های جامعه آن سال ها به ساخت فیلم های انتقادی آن هم در قالب طنز سوق داد. فیلم «مرد عوضی» ساخته «محمدرضا هنرمند» در سال ۱۳۷۷ و «آدم برفی» ساخته «داود میرباقری» در سال ۱۳۷۶ که در ژانر کمدی قرار داشتند سرشار از کنایه های سیاسی- اجتماعی بودند.
در دهه ۸۰ اما با فاصله گرفتن از سال های جنگ، برای پرداختن به ژانر کمدی و کمدی- رمانتیک فرصت بیشتری فراهم شد، چنانکه بیشتر فیلم های فهرست پرفروش های دهه ۸۰ را به جز فیلم «ملک سلیمان» که در سال ۱۳۸۹ اکران شد، فیلم های ژانر کمدی تشکیل دادند؛ فیلم هایی با فضاها و ساختارهای مختلف و گرایش های فکری و سیاسی متفاوت.
فیلمهای «کلاه قرمزی و سروناز» ساخته «ایرج طهماسب»، «مارمولک» ساخته «کمال تبریزی»، «مکس» ساخته «سامان مقدم» ، «آتش بس» ساخته «تهمینه میلانی»، «چارچنگولی» ساخته «سعید سهیلی» و سه گانه «اخراجی ها» ساخته «مسعود ده نمکی» سینمای سال های پایانی دهه ۸۰ و سال های آغازین دهه ۹۰ را به سینمایی پرمخاطب تبدیل کرد. در آن سال ها شاهد آشتی موضعی مردم با سینما و پرشدن سانس های عادی و اضافه شدن سانس فوق العاده برای فیلم ها به خاطر استقبال بالای مخاطبان بودیم.
در کمرکش روند رو رشد ساخت فیلمهای کمدی در دهه ۸۰ مشکلی اصولی برای سینمای ایران به وجود آمد و آن ساخت فیلمهای کم وزن و گیشه محورِ صرف بود. به باور بسیاری از کارشناسان، رخت بربستن محتوا از سینمای ایران را تا حد زیادی می توان به تحولات سیاسی آن دوره مربوط دانست. بسیاری سه گانه اخراجیهای ده نمکی را آغازگر این موج در سینمای ایران میدانند؛ فیلمسازی که خود نخستین بازنده فروشهای میلیاردی فیلمهایش شد به گونهای که در فیلمهای «رسوایی» و «معراجیها» به هیچ وجه نتوانست به فروش موفقی دست پیدا کند. شاید بتوان گفت موج کمدی «بساز و بفروش» در ایران از میانه دهه ۸۰ آغاز شد. این موج تا سالهای دهه ۹۰ دست به دست ادامه پیدا کرد تا در این سالها شاهد پرشماری فیلمهای کمدی باشیم که با وجود ضعف فیلمنامه ها و بیبهرگی از استانداردهای کیفی فیلم سازی کمدی، فقط با تکیه بر تبلیغات، چهرههای شناخته شده در طنز و برخی شوخی های کلامی کم محتوا حجم زیادی از فروش سینما را نصیب خود کند. این فیلمها اگر چه در زمان اکران با استقبال گسترده مردم رو به رو شد اما به دلیل تاثیرگذار نبودن در ذهن مخاطبان باقی نماند.
در چند سال اخیر، فیلمهای کمدی زیادی روی پرده نقرهای قرار گرفت که به رغم نداشتن استانداردهای لازم، فروش خوبی را در گیشه تجربه کرد. فیلمهایی همچون «گینس» و «ایران برگر» را میتوان در زمره فیلمهایی به شمار آورد که تا اندازه زیادی گیشه را نشانه گرفته بودند. فیلمهای طنزی که هم اکنون روی پردهها قرار دارند نیز چندان از استانداردهای لازم کمدی برخوردار نیست. بسیاری از منتقدان این اتفاق را نتیجه رویکرد بازیگرمحور کارگردانان فیلمهای طنز میدانند. به عنوان مثال فیلم کمدی «من سالوادور نیستم» ساخته «منوچهر هادی» با بازی «رضا عطاران» به عنوان چهرهای شناخته شده و پرطرفدار در طنز، در صدر جدول فروش فیلمهای اکران شده در سال ۹۵ قرار گرفت و حتی فروشی افزونتر را در همسنجی با فیلم پرافتخار «ابد و یک روز» تجربه کرد.فیلمهای «پنجاه کیلو آلبالو» ساخته «مانی حقیقی»، «دراکولا» ساخته عطاران، «یک دزدی عاشقانه» ساخته «امیرشهاب رضویان» و «رسوایی ۲» ساخته «مسعود ده نمکی» نیز از جمله فیلمهای کمدی در حال اکرانی است که آنها را نیز میتوان فیلم هایی برای گیشه توصیف کرد؛ فیلمهایی در ادامه موجی که سه گانه اخراجیها به راه انداخت و در آنها هیچ نشانهای از یک طنز حرفه ای به چشم نمیخورد.
شاید یکی دیگر از مهمترین دلایل غیرحرفهای شدن فیلمهای کمدی حال حاضر، گرایش به ساخت فیلم کمدی نزد کارگردانانی است که تاکنون تجربهای در این زمینه نداشتهاند.در همین چارچوب، در میان فیلمهای کمدی پرفروش بهار سال ۹۵ فقط نام ده نمکی و کیایی به عنوان کارگردانهای کمدیساز به چشم میخورد که سابقه ساخت بیش از سه فیلم کمدی در کارنامه شان دارند. در این میان، بیشتر فیلمهای منوچهر هادی درام و گاه تراژیک بوده است و حقیقی و رضویان تاکنون هیچ فیلم کمدی کار نکرده بودند. همین بی تجربگی و نبود تخصص در پرطرفدارترین و در عین حال سختترین ژانر سینمایی است که در چند سال گذشته بر ساخت کمدیهای کم مایه دامن زده است.در میان چند فیلم کمدی در حال اکران اما فیلم «بارکد» فیلم به نسبت بینقصتری است که اگر در اکران نوروزی روی پرده سینماها قرار میگرفت شاید میتوانست فروش بهتری را تجربه کند.
ساخت فیلم کمدی همانند دیگر سبکهای سینمایی نیاز به آگاهی، دانش و تجربه کارگردان دارد. فیلمهای کمدی همچنین نیازمند فیلمنامههای بسیار قوی است تا بتوانند همزمان با خنداندن مخاطب، پیامهای انسانی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و … را به وی منتقل کنند. انجام رفتارهای سطحی، بیان دیالوگهای سبک و دست زدن به هر کاری فقط برای خنداندن مخاطب و کشاندن مردم به سینما اگر چه گیشه را تا اندازهای تضمین میکند اما در نگاه کلانتر، آسیبی به سینمای کمدی و ذایقه، آگاهی و تماشاگری مخاطب به شمار میرود.
کارشناس امور سینمایی