امیر سعادتی
۱. استاد مهدی محسنیانراد از نظریهپردازان ایرانی علم ارتباطات، نظریهای قدیمی دارد تحتعنوان «ایران در سه کهکشان مکلوهان». کهکشان اول «کهکشان شفاهی» بود که از دوردست تاریخ آغاز و تا سال۸۳۳شمسی (۱۴۳۵میلادی) ادامه داشت.
بعد عصر زندگی در «کهکشان گوتنبرگ» (گوتنبرگ: مخترع دستگاه چاپ) آغاز شد. مسافران آن کهکشانِ مکتوب، ۳۸۰سال در آنجا ماندند و بعد سومین سفر را آغاز کردند؛ سفر به «کهکشان مارکنی» (مارکنی: مخترع رادیو) که هنوز نیز در آنجا هستند. این نمایی است از آنچه مکلوهان
میگوید.
او برای آدمهای ساکن در هر کهکشان ویژگیهایی را برمیشمارد. آدمهای شفاهی، آدمهای مکتوب و آدمهای رادیوتلویزیونی. دکتر محسنیانراد ادامه میدهد: نمیخواهم وارد این بحث شوم که دیگران درباره عقاید مکلوهان چه میگویند، فقط میخواهم بگویم مسافرانی بودند که بهموقع نتوانستند به کهکشان گوتنبرگ مهاجرت
کنند.
اقوامی که از کهکشان اول راهشان را کج کردند و بهصورت عبوری سریع از کهکشان گوتنبرگ به کهکشان مارکنی رفتند. …و این داستان سرزمین من است؛
۲. این نظریه قدیمی است و با تولد اینترنت، ما سالهاست وارد کهکشان چهارمی که من نام آن را (با اجازه از روح مکلوهان) «کهکشان فضای مجازی» میگذارم، شدهایم و حالا این کهکشان تحلیل اوضاع «فرهنگ مکتوب» ما را بغرنجتر کرده است؛
اما به همه فعالان فرهنگی حوزه «کتاب و کتابخوانی» از نویسنده و ناشر گرفته تا کتابفروش و…
…کتابخوان توصیه میکنم این نظریه را که در کتاب «ارتباطشناسی» آمده است، دقیق مطالعه کنند. زیرا این نظریه دست روی نکتهای اساسی گذاشته است: در ایران تیراژ روزنامههای روزانه (براساس آمارهای سال تولید کتاب مذکور) ۳۳درصد کمتر از کشورهای درحالتوسعه و ۵۸درصد کمتر از کشورهای آسیایی است؛ درحالیکه تعداد گیرندههای رادیویی ایران ۵۹درصد بیشتر از متوسط کشورهای درحالتوسعه و ۶۳درصد بیشتر از متوسط کشورهای آسیایی است.
همینمقایسه برای گیرندههای تلویزیونی ۱۱۱درصد بیشتر از کشورهای درحالتوسعه و ۴۱درصد بیشتر از کشورهای آسیایی است. این یعنی ما بیشتر «میگوییم و میشنویم» تا «بخوانیم و
بنویسیم»؛
۳. در ادامه، دکتر محسنیانراد مقایسه جالبی از میزان اقامت در کهکشان گوتنبرگ (فرهنگ مکتوب جدید) میان غرب و ایران به دست میدهد. دراینمقایسه فاصله میان چاپ اولین کتاب در ایران با غرب، ۳۸۱سال و همچنین فاصله میان انتشار نخستین روزنامه، ۲۱۵سال است.
این درحالی است که فاصله میان تاسیس نخستین فرستنده رادیویی در ایران با غرب فقط ۲۰سال و همینفاصله برای تاسیس نخستینفرستنده تلویزیونی فقط ۲۲سال است.
او نتیجه میگیرد درحالیکه کشورهای غربی ۴۸۴سال در کهکشان گوتنبرگ (دنیای فرهنگ چاپ) زندگی کردند و با آن خو گرفتند، ما فقط ۱۲۳سال در آن کهکشان زندگی کردیم؛ ولی تفاوت مدتی که آنان در کهکشان مارکنی (دنیای فرهنگ رادیوتلویزیونی) زندگی کردهاند با ما فقط ۲۰سال است و شاید بتوان کمتوجهی نسبی ایرانیها به پیامهای مکتوب (روزنامه، مجله و مهمتر از آن کتاب) را ناشی از عواملی ازجمله همین اقامت کوتاه در کهکشان گوتنبرگ
دانست؛
۴. البته این نکته را نباید فراموش کرد که منظور از اقامت در کهکشان گوتنبرگ، زیستن در فضای آن فرهنگ مکتوبی است که براساس اختراع دستگاه چاپ و تولید انبوه کتاب بهوجود آمد؛ وگرنه ما ایرانیان وقتی در کهکشان شفاهی بودیم، خیلی بیشتر از اروپاییها احساس میکردیم که وقتش رسیده است تا کهکشانمان را عوض کنیم. ۵۰۰سال مانده بود تا اروپائیان سفر به کهکشان گوتنبرگ را آغاز کنند و ما فقط در شهر ری کتابخانهای با ۱۱۷هزار جلد کتابخطی
داشتیم؛
۵. و اما ماجرای ورود ما به «کهکشان فضای مجازی». به نظر میرسد درد اصلی همانی است که گفته شد. فضای مجازی در این ماجرا بیماری اصلی نیست، «زخم بستر» است. درمانش اولویت و فوریت دارد؛ اما نباید حواسمان را از درد اصلی منحرف کند،
سوای اینکه بهلحاظ زمان ورود به دنیای اینترنت
فاصله چندانی با عالم غرب نداریم و این موضوع و تاثیر آن بر کاهش فرهنگ مطالعه دامنگیر آنان نیز شده
است.
بنابراین بهزعم نگارنده، لاغری و ضعف شدید فرهنگ مطالعه ایرانیان در دنیای امروز (کهکشان مجازی) ریشه در جای دیگری دارد و خود ابزار و فضای مجازی معلول اصلی نیست؛ اما چگونه میتوان این ضعف تاریخی را با دیگرقوتهای تمدنی پوشش
داد؟
هدف این یادداشت کوتاه، بیان درد و طرحمسئله بود. «چه باید کرد؟» و «نسخهپیچی» را به یادداشت آینده موکول میکنیم؛ البته به