یادداشت روز

علی اصغر آذری ،کهنه سوارترین مرد رسانه ای خراسان

کد خبر : 4566

نویسنده: رضا سلیمان نوری
هرساله چند روز قبل و بعد از روز خبرنگار همه به دنبال تجلیل و تکریم از این قشر جامعه می افتند و مراسم های مختلفی برای آنان برگزار می کنند. مراسمدهایی که همه تنها مخصوص خبرنگاران فعال هستند و در هیچ کدام از آنها خبری از فعالان قدیمی این صنف نیست. این امر چند وقتی است که ذهن من به عنوان فردی که هر دو دوران را تجربه کرده و پس از مدتی در حاشیه قرار گرفتن بار دیگر به متن کار خبر بازگشته است،را به خود مشغول داشته و دراین راه تلاش کرده ام تا در حد بضاعتم با برخی از قدیمی های دور مانده از این حرفه حشر و نشری داشته باشم. این امر خود فواید بسیار داشته و از جمله باعث شد تا بسیاری از درس ها و نکات باریکتر از موی این هنر را که تنها با گذشت زمان و کسب تجربیات بسیار می توان آموخت بدون طی این مراحل و فقط با هم صحبتی با این بزرگان فراگیرم. یکی از این بزرگان که مدتی است افتخار شاگردی در محضر وی را پیدا کرده ام،پیر دیر مطبوعات خراسان، غلامرضا آذری است. مردی که اکنون با گذشت بیش از ۹۲ بهار از عمرش هنوز نیز هم نشینی با رسانه را کنار نگذاشته و تا همین ماه های نخست امسال و پیش از درگذشت همسر همیشه همراهش با عشق و علاقه فراوان ضمن اداره مغازه ای مختص نشریات قدیمی گه گاه دست به قلم می شد و می نوشت. آذری آن گونه که خود می گوید از دوران کودکی عاشق مطبوعات بوده و در همان سال های دهه دوم سده اخیر که مدرسه می رفته برخلاف سایر هم دوره ای ها پول جیبی خود را به خرید نشریات اختصاص می داده داست. همین عشق نیز سرانجام او را پس از مهاجرت از زادگاهش بابل به مشهد به سوی فعالیت های مطبوعاتی سوق داده داست.

بدین گونه او سال ۱۳۲۴ با در اختیار گرفتن هر دو دکه مطبوعاتی آن زمان مشهد به عضویت خانواده مطبوعات کشور درآمده است. اما این کار او را قانع نکرد و در نتیجه تا در سال ۱۳۲۶ با نوشتن اولین مطلب برای نشریه پرخاش به جمع اهالی خبر پیوست. پیوستنی که تا همین آغازین ماه¬های امسال امروز که در هفته نامه هوشیار مشهد قلم می زند ادامه داشته و بدین گونه او را با کمی کمتر از ۷۰ سال سابقه کار مستمر مطبوعاتی می توان قدیمی ترین کهنه سوار پا در رکاب کنونی مطبوعات و رسانه های نه تنها خراسان بلکه ایران لقب داد. کهنه سواری که در این راه ناملایمات بسیاری را چون احضارهای مکرر به ساواک برای کند کردن میزان تندی قلمش،تهدید به مرگ از سوی حزب توده به دلیل عدم همراهی با آنان چه از نظر عضویت در حزب و چه از منظر پخش نشریات آن،نابودی کامل آرشیو بزرگ مطبوعاتی خود در جریان حواشی پیش آمده در سال های پس از انقلاب توسط برخی گروه ها و سرانجام عدم درک جایگاه او به عنوان فعال قدیمی این عرصه از سوی مدیران فرهنگی خراسان و کشور پشت سر گذاشته اما هنوز هم وقتی از مطبوعات می گوید چشمانش از هیجان برق می زند.برقی که بیانگر عمق عشق و علاقه او به این حرفه است. همان عشق و علاقه ای که باعث می شود تنها آرزوی باقی مانده اش این امر ناممکن باشد که بار دیگر جوان شده و کار مطبوعاتی را از نو شروع کند. او در برابر چرایی این آرزو هم پاسخی قابل تامل دارد و می گوید:«تنها یک دلیل باعث می شود تا من چنین آرزوی محالی داشته باشم و آن نیز این است که سراسر و لحظه لحظه کار مطبوعات آموختن و آموختن وآموختن است.»
آرزویی که درست حساسترین اصل بقای فعالان رسانه در این عرصه است چه نه این حرفه از لحاظ مالی تامین کننده کامل افراد است و نه از لحاظ جایگاه اجتماعی در حال حاضر از چنان منزلتی برخوردار است که کمبودهای مادی را جبران کند.از این سخن در گذریم که این نوشتار تنها برای تجلیلی کوتاه اگر نگوییم از قدیمی ترین فعال رسانه ای زنده کشور بل یکی از قدیمی¬ترین این افراد قلمی  شد و قصد پرداختن به مثنوی هفتاد و هفت من مشکلات کار رسانه را در کشور نداشتم. پس با دعا برای بقای علی اصغر آذری این کهنه سوار عرصه مطبوعات کشور و البته سایر بزرگان اهل قلم،این نوشتار را به پایان می¬برم.
*کارشناس ارشد ایرانشناسی و روزنامه نگار

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده − ده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن