اجتماعیاسلاید شوستون اصلی

نقش شرایط اجتماعی در طلاق بیشتر از مشاوران است/ هر ازدواجی لزوما سازنده نیست/ برخی طلاق‌ها لازم است!

کد خبر : 7218

جامعه‌شناسان و مشاوران خانواده معتقدند به دلیل انتخاب نادرست، فقر، اعتیاد، اختلالات جنسی و … نرخ طلاق در جامعه بالا رفته است، بنابراین مقصر دانستن مشاوران خانواده در افزایش طلاق صحیح نیست. هر چند که طلاق برای برخی ازدواج‌ها لازم است!

 به گزارش صبح مشهد به نقل از خبرگزاری فارس، یکی از معضلات اجتماعی که این روزها بیش از هر چیز دیگر مورد توجه اصناف مختلف جامعه از جمله روانشناسان، جامعه‌شناسان، حقوقدانان و آسیب‌شناسان اجتماعی قرار گرفته، مسئله طلاق و ابعاد گسترده و ازدیاد آن است.

اخیراً میزگردی در مجله علوم انسانی «زاویه» شبکه چهارم سیما با حضور دو روانشناس از دانشگاه شهید بهشتی (محمدعلی مظاهری و شهریار شهیدی) و یک جامعه شناس از دانشگاه تهران (ابراهیم فیاض) با این موضوع که «روانشناسان و مشاوران تا چه اندازه توانسته‌اند طلاق را کاهش دهند» برگزار شد، که در این میزگرد ابراهیم فیاض مدعی شد عامل اصلی طلاق‌ها در جامعه روانشناسان و مشاوران هستند. (مشروح این گزارش از اینجا قابل مطالعه است.)

اظهارات فیاض درباره تشویق مشاوران به طلاق، چالش‌ها و اعتراضاتی را در فضای علمی ایجاد کرد و واکنش روانشناسان را در پی داشت. اما این ادعا تا چه اندازه درست است؟ اساتید حوزه جامعه‌شناسی و روانشناسی بررسی می‌کنند:

علل اصلی طلاق چیست

مجید ابهری جامعه‌شناس و آسیب شناسی اجتماعی: بنده به جز این مطلب یک اظهارنظر دیگری هم از یکی از نمایندگان خانم مجلس اخیرا شنیدم که بسیار بی اساس بود که درباره عامل طلاق‌ها صحبت کرده بود. متأسفانه آسیب‌های اجتماعی رهاترین محورها در جامعه ما هستند که هر کس می‌تواند درباره آنها اظهار نظر کرده و آمار ارائه دهد، اینگونه مطالب علاوه بر آشفته‌تر ساختن جامعه و ایجاد اضطراب اجتماعی نتیجه دیگری ندارد.

یک کارشناس، روانشناسان را عامل طلاق می‌داند و فرد دیگری فقر را و آن دیگری اعتیاد را در این زمینه علت اصلی قلمداد می‌کند. بنده از ۳۰ سال پیش تاکنون درباره ضرورت ایجاد بانک اطلاعات آسیب‌های اجتماعی صحبت کردم تا از پریشانی آماری جلوگیری شود، متأسفانه با وجود صرف میلیاردها تومان هزینه هنوز این بانک اطلاعاتی ایجاد نشده است.

انتخاب نادرست، بیکاری و فقر، اعتیاد، ناتوانی‌های جنسی، فقدان آموزش‌های قبل از ازدواج و … از اصلی‌ترین بسترهای طلاق در جامعه به حساب می‌آیند

ممکن است یک یا دو یا چند مشاور با ارائه راهنمایی‌های نادرست موجب طلاق شوند اما براساس این آمار نمی‌توان یک موضوع تا این درجه مهم را کالبدشکافی کرد.

انتخاب نادرست، بیکاری و فقر، اعتیاد، ناتوانی‌های جنسی، فقدان آموزش‌های قبل از ازدواج، کمرنگ بودن مراجعه به مشاور هنگام بروز اختلافات از اصلی‌ترین بسترهای طلاق در جامعه به حساب می‌آید. بنابراین نمی‌توان یک موضوع را عامل اصلی طلاق دانست چرا که آسیب‌های اجتماعی موضوعاتی چند بعدی بوده که دارای دلائل و ریشه‌های متعددی هستند.

مشاور نقش راهنمای خانواده را ایفا می‌کند نه تصمیم گیرنده!

بهمن ابراهیمی مشاور و روانشناس خانواده: نکته اول که در این باره باید گفت این است که افراد با عقل سلیم خود به روانشناس و مشاور مراجعه می‌کنند و خودشان تشخیص می‌دهند که نزد این فرد بروند یا خیر! به‌هرحال روانشناس هم مثل هر فرد دیگری انسان است و ممکن است اشتباه بکند، اما اینکه جمع بزنیم همه روانشناسان عامل طلاق هستند، خیلی غیر علمی و غیر حرفه‌ای است! بر اساس چه مستندات، تحقیقات و آمار فراگیر علمی چنین صحبتی شده است؟

بنابراین نکته اول این است که نمی‌توان بر اساس یک سری مشاهده چنین نتیجه‌گیری کلی راجع به همه مشاوران و روانشناسان داشت نکته دیگر اینکه در کار مشاوره و روانشناسی یک پروتکل پذیرفته شده وجود دارد که مشاور به مراجعان خود پیشنهاد طلاق نباید بدهند. مشاور بررسی می‌کند و براساس اطلاعات موجود پیش بینی می‌کند که اگر این زندگی اینطور پیش برود به کجا خواهد رسید.

مشاور بررسی می‌کند و بر اساس اطلاعات موجود پیش‌بینی می‌کند که اگر این زندگی اینطور پیش برود به کجا خواهد رسید

نکته دیگر هم این است که علی رغم همه این مباحث، برخی ازدواج‌ها واقعا خطرناک هستند، خطر جانی برای فرزندان یا خود افراد دارد و صلاح نیست که ادامه پیدا کند این دو نفر نباید زیر یک سقف زندگی کنند یکی از طرفین ممکن است اختلال شخصیتی داشته باشد و اصلا برای ازدواج ساخته نشده یا مشکلات هنجاری داشته باشد.

به فرض اینجا مشاور پیشنهاد می‌دهد که ادامه زندگی با این فرد چه خطراتی دارد ممکن است اصلاً گاهی یکی از طرفین حاضر به حضور در جلسات مشاوره نشود اما وظیفه یک مشاور این است که خطرات زندگی با این فرد را گوشزد کند، البته همه افراد به مشاوران مراجعه می‌کنند اینطور نیستند تنها یک عده ضعیفی ممکن است چنین شرایطی داشته باشند و این وظیفه روانشناسان است که خطرات احتمالی را بگویند.

هر ازدواجی لزوما سازنده و خوشبختی آور و آرامش‌بخش نیست، نفس خود زندگی زناشویی به طور مطلق خوب است و نباید طلاق باشد اما برخی طلاق‌ها شاید واقعا لازم باشند در مقابل آن هم برخی طلاق‌ها عجولانه و سرسری هستند.

*موضوع طلاق را به مثابه یک امر اجتماعی ببینیم نه با رویکرد تقلیل‌گرایانه!

سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: من تصور می‌کنم این صحبت دکتر فیاض مثل این می‌ماند که بگوییم عامل عدم توسعه یافتگی ایران مقصرش جامعه‌شناسان یا علت تورم در ایران به خاطر اقتصاددان‌ها است!

این موضوع آن صورت مسئله را به صورت واضح و مبرهن ندیدن است و در زبان فلسفی به آن رویکرد تقلیل‌گرایانه می‌گویند، یعنی اینکه ما به جای اینکه بیایم موضوع طلاق را به مثابه یک امر اجتماعی ببینیم که در هندسه روابط و مناسبات اجتماعی تعریف شده و در بستر یکی از اصیل ترین و بنیادی ترین نهادهای اجتماعی که خانواده باشد، قرار دارد و همین نادیده گرفتن نهاد خانواده در ماتریس نهادهای اجتماعی که به مانند دانه‌های یک تسبیح به هم مرتبط هستند و عوامل پیچیده را باز کنیم و تشریح و تفسیر کنیم و سپس مسئله را در یک منظومه فکری و چارچوب مفهومی انتقادی قرار دهیم کل مسئله را تقلیل به یک عامل دهیم.

بعد آن عامل که مثلا می‌توان گفت در اینجا رویکرد روانشناسی یا رشته روانشناسی یا مثلا روانشناسان به مثابه یک گروه یا طبقه اجتماعی هستند تقلیل یافته و سپس تقلیل گرایانه‌تر رفتار کردن این است که خود روانشناسی را تصور کنیم که یک کل واحدی است.

در ایران با تمام نقدهایی که ممکن است به علم روانشناسی یا به علوم انسانی معاصر داشته باشیم اگر این پیش فرض را در ذهن خود تصور و سپس به جامعه علمی و رسانه‌های جمعی تسری دهیم به این معنا که روانشناسی یک کل واحدی است و در ایران رویکردهای متفاوتی در روانشناسی وجود ندارد و روانشناسان همه در یک پاردایم قرار دارند! این یک اشتباه علمی است.

*نظام روانشناسی بر دستمزدهای مشاوران نظارت داشته باشد

نادر قلم‌بر، استاد دانشگاه فرهنگیان، مشاوره خانواده در مراکز مشاوره آموزش و پرورش: صحبتی که دکتر فیاض داشتند درست است گاهی در برخی همکاران مشاور دیده می‌شد، اینها تا می‌بینند که مشکلی حل نمی‌شود می‌گویند طلاق بگیرید! اما در همه اصناف ما چنین معضلاتی را می‌بینیم. مشاوران، روانشناسان و پزشکان تلاش می‌کنند که زندگی افراد دوام داشته باشد راه‌های مختلف را بررسی و شخصیت شناسی می‌کنند اگر دیدند که قابل درمان نیست و هیچ راهی وجود ندارد مجبورند چنین راهی را هم نشان دهند.

مشاوران، روانشناسان و پزشکان تلاش می‌کنند که زندگی افراد دوام داشته باشد

ما خیلی افراد را دیده‌ایم که درگیری‌های فیزیکی شدید با هم دارند، با دارودرمانی هم رفع نشده و بیماری بیشتر پیدا کرده‌اند. بنابراین من می‌گویم که تمام راه‌ها باید رفته شود وقتی دیگر به هیچ جایی منتهی نشدیم به خاطر سلامت افراد مجبوریم بگوییم حال ممکن است یکی دو همکار هم از بین صدها نفر در بین نظام روانشناسی ما اینطور سریع مشاوره بدهند که این اشتباه است اما نمی‌توان این را به همه تعمیم داد.

بنده با یکی دیگر از صحبت‌های دکتر فیاض هم درباره فردگرایی و رواج آن موافقم، این باعث شده افراد دیگر حوصله درگیری نداشته باشند، می‌خواهند سریع راحت شوند، این اتفاق متأسفانه افتاده اما مقصر آن روانشناسان نیستند، شرایط اجتماعی هم مؤثر است.

نکته دیگر اینکه سازمان نظام روانشناسی هم باید بر دستمزدهای مشاوران و روانشناسان کنترل داشته باشد دراین زمینه بی در و پیکری می‌بینیم باید سازمان نظام اهرم‌های فشار را بیشتر کند و بررسی داشته باشد.

*چنین اظهار نظری سطحی نگری صرف است!

محمدمهدی لبیبی، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی: این جمله که ما تصور کنیم روانشناسان عامل طلاق هستند مثل اینکه است بگوییم پزشکان عامل جراحی هستند، این دو جمله تقریباً یک معنا را منتقل می‌کند. بله پزشکان عامل جراحی هستند اما لزوما پزشکان به هر کسی توصیه به جراحی نمی‌کنند و همینطور الزاما جراحی همیشه چیز خوبی نیست اما در مواقعی که ضروری باشد که بیماری جراحی شود، باید جراحی کنند و پزشکان هم عامل آن هستند، بنابراین این گزاره را می‌توانیم بگوییم که پزشکان عامل جراحی هستند و اگر آنها نبودند کسی جراحی نمی‌کرد اما آن را برای کسی توصیه می‌کنند که نیاز به جراحی دارد نه برای فردی که نیاز ندارد!

 ممکن است جایی خطایی صورت بگیرد اما اینکه ما تعمیم به همه بدهیم که مثلاً عامل طلاق روانشناسان هستند، مرا یاد جمله‌ای از «دیوید کوپر» جامعه شناس غربی می‌اندازد که گفت «عامل طلاق، ازدواج است». از یک جهت درست است، ما می‌توانیم این را بگوییم افرادی که ازدواج کردند طلاق می‌گیرند، پس می‌توانیم بگوییم علت طلاق، ازدواج است و نتیجه بگیریم که برای اینکه اصلاً طلاق در جامعه نباشد، می‌توانیم اصلاً ازدواج نکنیم! این هم یک راه حل است.

روانشناسان و مشاوران ابتدا راه حل‌ها را بررسی می‌کنند، اما ممکن است به یک نقطه‌ای برسند که احساس شود زندگی این دو با هم خطرناک است یا منجر به تبعات بعدی می‌شود، درآن صورت آن توصیه به طلاق می‌کند

به نظر من اینگونه برخورد کردن با مسائل خیلی سطحی‌نگری است که ما به این شکل فکر کنیم و بعد یک مجموعه روانشناسانی که در حوزه‌های  مشاوره کار می‌کنند، تحت اتهام در این زمینه قرار بگیرند.

روانشناسان و مشاوران ابتدا راه حل‌ها را بررسی می‌کنند، معمولاً اول جداگانه صحبت می‌شود و بعد جمعی و راه حل‌ها و شرایط را در نظر می‌گیرند، اما ممکن است به یک نقطه‌ای برسند که احساس شود زندگی این دو با هم خطرناک است یا منجر به تبعات بعدی می‌شود، در آن صورت توصیه به طلاق را می‌کند.

 اما این بدین معنا نیست که روانشناسان عامل طلاق هستند، اصلا به هیچ عنوان چنین گزاره‌ای نمی‌تواند درست باشد، حتی تحقیقی هم اگر شده باشد آن تحقیق دچار سوگیری و چالش خاص است. اگر اطراف خود را ببینیم افراد زیادی طلاق گرفتند بدون اینکه به هیچ مشاوره مراجعه کرده باشند. و فرض کنیم آمار مشاوره هم باشد درحالیکه نرخ طلاق در مناطقی زیاد شده که اصلا مراجعه به مشاوره اصلا رسم نیست و مردم چنین اخلاقی ندارند تا به مشاور مراجعه کنند یا از این طریق بخواهند اطلاعاتی بگیرند بنابراین فکر میکنم باید خیلی دقت کرد و برخی گزاره‌های مطلق و اینکه ما تعمیم بدهیم یک موضوع و سوژه را به جایی و بعد نتیجه گیری کنیم، درست نیست.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نه − هفت =

دکمه بازگشت به بالا
بستن