
نویسنده: غلامرضا بنی اسدی
صبح مشهد- جدی بگیریم حادثه را. جدی بگیرند چشم های امین و حساس ابن واقعه هولناک را. جدی تر از جدی، موی بشکافید و بیابید دلیلِ حادثه را. می گویم “دلیل” و دعا می کنم تمام ماجرا یک حادثه باشد و الا آن وقت باید پیِ”عامل” بگردیم. بگردیم و سرِ نخ را پیدا کنیم. پی بگیریم این سر نخ را و تا انتهای کلافِ احتمالی برویم و دست و بازو را بشکنیم از صاحبِ کلاف. البته آلوده دست ها و کینه دل ها حادثه را هم به نفع خود مصادره می کنند.
این را به تجربه می دانیم اما…. این “اما” را در کار می کنیم که اگر یک در هزار، دستی در کار بوده باشد، شکستن آن را واجب می دانیم. این ماجرا اما به رغم تلخی و سوگ افروزی، جلوه های زیبا هم داشت. همدلی و همدردی که در میانِ مردم ما موج می زند و “جشن” را هم سوگواره می کند تا “کوچه” به میدان همدلی برسد. علاوه بر مردم وطن، دیگر کشور ها هم همدلی کردند. کلمات شان بوی محبت داشت. فهرست نام ها در خبر ها هست. اینجا اما ما به رسمِ پسندیده همدلی و همراهی توجه داریم. این که گاه یک داغ، آتش دلخوری ها را هم سرد می کند. یک ماتم، خاتم می شود برای پایان نامهری ها و آغاز مهربانی ها. اینجاست که شعر شیخ اجل، سعدی حکیم، در جان ها به فراوانی، تَکرار می شود که؛
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
همین یگانگی در ذات و صفات فطری است که جهان را زیبا می کند و جهانیان را واجب الاحترام زیرا می بینیم این واقعیت را که؛
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
در این میان اما حکایت بدخواهان ایران و ایرانی جداست. حکایت آنانی که سورشان را در سفره سوگِ ما می جویند هزار بار جداست. حکایتِ آدم های جعلی و رژیم های جعلی و حتی اپوزیسیون های جعلی هم جدا تر از جداست. قصه آنان که در فصلِ ازدحامِ درد ها، با گران کردن طلا و سکه و….، دردی بر آلام مردم می افزایند را باید جوری خواند که “غُصه” بماند برای این فزون خواهان. از صهیونیست ها بدتر، کسانی هستند که از اشک مردم هم می خواهند کره بگیرند. از این ها هم نانجیب تر کسانی هستند که با روایت سازی های جعلی، با جعل خبر، ادراک جامعه عزادار را هدف گرفته اند. “ناآدم” هایی که سعدی دقیق تعریف شان کرده است؛
تو کز محنتِ دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
باری، حادثه را باید دقیق خواند. سهل انگاری ها و ترک فعل ها را باید در کنار هر احتمال دیگری به جد، پیگیری کرد. به ریشه رساندن واقعه و اعلام صریح و سریع و صادقانه آن می تواند هم تشفی خاطر به بار آورد و هم شایعات را از صفحات ذهن بشوید. این هم شتاب در اقدام را طلب می کند.