زندگی

خانه سوم؛ جایی برای شارژ روح

کد خبر : 63767

در کنار انواع نقش‌هایی که در خانه و محل کار به عهده داریم، هر کدام از ما به «مکانی سوم» نیاز داریم برای رشد، حال خوب، معاشرت و فرار از تنش‌های زندگی و جمع کردن انرژی تا بهتر ادامه دهیم

نویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامه‌نگار

صبح مشهد- زندگی ما ترکیبی از نقش‌هاست: پدر یا مادر بودن، همسر بودن، کارمند یا کارفرما بودن، دوست و همکار بودن. هر یک از این نقش‌ها با انتظارات و تعهداتی همراه هستند که اگرچه ضروری‌اند، اما انرژی روانی و جسمی ما را مصرف می‌کنند؛ طوری که چند وقت یک‌بار دل‌مان برای خودمان، حال خوبی که دیگر نداریم و … تنگ می‌شود. اما برای آن‌که بتوانیم این نقش‌ها را با کیفیت و از سر رضایت اجرا کنیم، به مکانی نیاز داریم که در آن نقش و بار مسئولیتی نداریم؛ جایی بی‌نقاب و بی‌فشار، که هم حال‌مان را خوب کند و هم بستر رشد فردی‌مان باشد. این مکان در جامعه‌شناسی «خانه سوم» نام دارد، یعنی فضایی میان خانه و محل کار که در آن می‌توانیم دوباره خود را بازیابی کنیم، روابطی با آدم‌های همفکر شکل دهیم و با تبادل ایده و تجربه، نیرویی تازه برای ایفای نقش‌های دیگر زندگی بیابیم. در این پرونده سراغ ضرورت و انواع این پایگاه مهم روحی رفتیم.

از کافه‌های محله تا گروه پیاده‌روی؛ خانه سوم یعنی کجا؟
«ری اُلدنبرگ»، جامعه‌شناس آمریکایی، در دهه ۱۹۸۰ اصطلاح Third Place یا «مکان سوم» را برای توصیف فضاهایی به کار برد که بیرون از خانه و محل کار قرار دارند و قلب تپنده ارتباطات غیررسمی جامعه‌اند. او کافه‌های محله، کتابخانه‌ها، پارک‌ها یا باشگاه‌های ورزشی را نمونه‌هایی از این مکان دانست؛ جایی که افراد صرف‌نظر از موقعیت اجتماعی یا نقش‌های رسمی، کنار هم می‌نشینند و گفت‌وگو می‌کنند. در نگاه اُلدنبرگ، مکان یا خانه سوم زمینه افزایش سرمایه اجتماعی و حس تعلق به محله و شهر است. امروزه مفهوم خانه سوم گسترده‌تر شده و تنها به کافه یا کتاب فروشی محدود نیست؛ می‌تواند یک باغ محلی، کارگاه خیاطی جمعی، گروه پیاده‌روی صبحگاهی یا حتی فضای سبز کوچک ساختمان باشد. جامعه‌شناسی معاصر، خانه سوم را «زیرساخت نامرئی» شبکه‌های انسانی می‌داند؛ جایی که دوستی، اعتماد و هویت جمعی شکل می‌گیرد و به ماندگاری پیوندهای بین افراد کمک می‌کند. این فضا بیش از آن‌که یک مکان فیزیکی باشد، یک تجربه مشترک است که ریشه در نیاز دایمی انسان به هم‌نشینی و مبادله دارد.

خانه سوم در روان‌شناسی؛ پناهگاه ذهن و دل
در روان‌شناسی، خانه سوم را می‌توان به‌عنوان «ساختاری برای بازیابی روان» شناخت؛ محیطی که فشار نقش‌ها و انتظارات را موقتاً از دوش ما برمی‌دارد و به ذهن اجازه می‌دهد دوباره شادابی، آرامش و تمرکز پیدا کند.

زنده شدن نیازهای بنیادین
طبق برخی از نظریه‌ها حس تعلق، خودمختاری و شایستگی سه مؤلفه کلیدی شادمانی‌اند. خانه سوم هر سه را تقویت می‌کند: تعلق با هم‌نشینی همفکران، خودمختاری با حضور آزادانه و بی‌وظیفه و شایستگی با فرصت یادگیری، تبادل تجربه یا نمایش توانمندی‌ها.

موتور خلاقیت در فضای امن
مطالعات نشان می‌دهد محیط‌های اجتماعی دلپذیر خلاقیت را فعال می‌کنند؛ چون ذهن در حالت «امن» و به‌دور از فشار ارزیابی، ایده‌های تازه‌تری می‌سازد. در چنین فضایی افراد می‌توانند بازی کنند، بیازمایند و ایده‌ها را بدون ترس از شکست مطرح کنند.

تعریف‌های متنوع برای افراد و فرهنگ‌ها
البته خانه سوم فقط چیزی شبیه پاتوق‌های روشنفکری نیست و می‌تواند برای هر فرد و گروهی تعریف خودش را داشته باشد؛ برای یک نفر گروه مطالعه کتاب است، برای دیگری اردوهای طبیعت‌گردی یا حتی جمع عصرانه در حیاط مشترک ساختمان. در جوامع کوچک و سنتی، شاید میدان روستا یا قهوه‌خانه باشد؛ در شهرهای مدرن، گالری هنری یا باشگاه ورزشی. مهم این است که هر کس بنا به روحیاتش این فضا را در هر قالبی به‌عنوان منبع تغذیه روانی پیدا کند و توسعه دهد تا حال خودش و دیگران خوب باشد و انرژی لازم برای زندگی خانوادگی و شغلی را داشته باشد.

کارکردهای اجتماعی «خانه سوم»
خانه سوم بستری برای شکل‌گیری و تقویت شبکه‌های انسانی است. گردهمایی‌های خودجوش در این فضاها باعث گسترش سرمایه اجتماعی می‌شود، یعنی همان اعتماد، همکاری و حمایت متقابل میان افراد. نتیجه، کاهش انزوای اجتماعی و شکل‌گیری حلقه‌های ارتباطی پایداری است که حتی در بحران‌ها نقش تکیه‌گاه ایفا می‌کنند. فراتر از این موضوع کارکردهای دیگری را هم می‌توان برای آن متصور شد:

همبستگی و نوآوری این مکان‌ها مرزهای طبقاتی، نسلی و حتی فرهنگی را کم‌رنگ می‌کنند. تعامل میان افراد متفاوت می‌تواند جرقه نوآوری‌های کوچک یا راه‌حل‌های خلاق برای مسائل محلی باشد. خانه سوم در این معنا آزمایشگاهی زنده برای شکل‌گیری ایده‌هاست.
رضایت از زندگی از منظر روان‌شناختی، حضور در خانه سوم با افزایش رضایت کلی از زندگی  همراه است، چون فرد تجربه «خودِ انتخابگر» و «آزاد از نقش‌های رسمی» را به دست می‌آورد. چنین تجربه‌ای، حس ارزشمندی و آرامش درونی را تقویت می‌کند.
بازسازی روابط خانه سوم همچنین فضایی غیررسمی برای یادگیری مهارت‌های جدید ایجاد می‌کند. این فرایند علاوه بر توسعه فردی، فرصتی برای بازسازی روابط آسیب‌دیده در محیطی حمایتی و بی‌فشار فراهم می‌آورد.

خانه سوم یا چاله سوم؟
خانه سوم قرار است پناهگاهی برای شارژ انرژی و رشد باشد، نه مقصد نهایی زندگی. اگر این فضا به اولویت اول و رقابت‌کننده با مسئولیت‌های خانوادگی، شغلی و شخصی بدل شود، کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد. مهم است که خانه سوم به‌جای گرفتن سهم بیش از حد از زمان و انرژی، به بهبود کیفیت نقش‌های اصلی زندگی کمک کند. همچنین هر خانه سومی ارزشمند نیست؛ اگر محتوای آن غیرسازنده باشد یا به صرف اتلاف وقت منجر شود، بیشتر به «چاله سوم» شبیه است تا خانه سوم. برای ماندگاری و اثر مثبت، باید مراقب این خطاها بود:

انتخاب فضایی صرفاً به‌خاطر مد یا ظاهر، بدون شناخت واقعی از حال و هوای آن.

پیوستن به جمع‌هایی که ارزش‌ها یا مرزهای اخلاقی فرد را نادیده می‌گیرند.

تکرار یکنواخت فعالیت‌ها بدون یادگیری یا تعامل تازه که به رکود منجر می‌شود.

وابستگی افراطی به خانه سوم به‌گونه‌ای که غیبت در آن باعث اضطراب یا کاهش عملکرد شود.

استفاده از خانه سوم به‌عنوان محلی برای فرار دایم از چالش‌های اصلی زندگی به جای مواجهه سالم با آن‌ها.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × سه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن