تاریخ مشروطهخواهی در مشهد، به شدت سیاستزده است؛ کمتر پیش میآید که عوارض بروز و ظهور مشروطیت در مرکز ایالت خراسان، از بُعد فرهنگی یا حتی علمی مورد توجه قرار گیرد. معمولاً پژوهشگران ما وقتی به شخصیتهای این دوره میرسند، چشم به جایگاههای سیاسی و اجتماعی آن ها میدوزند و در برابر چنین موضوع جذابی، سِپَر میاندازند! البته حق هم دارند؛ چون در آن غوغای عجیبی که از حدود سال ۱۲۸۴ش در سرزمین ما به وجود آمد، همه چیز رنگ و بوی سیاسی داشت، اما باید یادمان باشد که این گرایش به فعالیتهای سیاسی، برای مبارزه و براندازی استبداد، تنها بُعد فعالیت مشروطهخواهان نبود. در این طایفه، بودند افرادی که در پی مقاصد سیاسی، آرزوهای فرهنگی و اجتماعی فراوانی داشتند و خیال ترقی و تعالی میهن را در ذهن میپروراندند و این موضوع بسیار مهم، در میان مشروطهخواهان مشهدی نیز، شایع بود و علاقهمندانی داشت.
صبح مشهد– یکی از برجستهترین مشروطهخواهان مشهد که بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، نقش مهمی در تحولات فرهنگی این شهر ایفا کرد، حاجی عبدالرحیم صراف خراسانی بود؛ یک بازاری معتمد و عنواندار که رد پای فعالیتهای فرهنگی و عامالمنفعه او، بیش از تکاپوهای سیاسیاش، در متون و اسناد تاریخی به چشم میآید؛ هر چند که اطلاعات ما درباره سن و سال وی، نحوه زندگیاش و حتی درگذشت حاجی، دقیق و کامل نیست و به واقع، در برخی موارد، فعلاً اطلاعاتی در دست نداریم.
پیشگام تأسیس مدارس نوین
نام حاجی عبدالرحیم صراف، با قدیمیترین نهادهای آموزش نوین شهرِ مشهد، ارتباط تنگاتنگی دارد. هنگامی که انجمن مشروطهخواه سعادت در این شهر شکل گرفت و اعضای آن برای تحقق اهدافشان، بنای فعالیتهای فرهنگی را گذاشتند، فکر تأسیس مدارس جدید، نخستین چیزی بود که به ذهنشان رسید و حاجی عبدالرحیم، اولین کسی بود که برای این منظور، پا پیش گذاشت و از بذل مال دریغ نکرد. ششم فروردین ۱۲۸۶، زمانی که مردم مشهد از انتخاب وکلای مجلس شورای ملی و اعزام آن ها به تهران فارغ شده بودند، هفتهنامه خورشید، در یادداشتی که در شماره دو این هفتهنامه به چاپ رسید، خبر از افتتاح نخستین «قرائتخانه» مدرن شهر مشهد داد و همچنین، از تأسیس نخستین مدرسه نوین شهر، به همت انجمن خیریه سعادت و تنی چند از بزرگان و معتمدین گزارشی ارائه کرد.
نام این مدرسه را، به احترام حاجی عبدالرحیم صراف، بانی و مرد خیّری که فضای آن را برای تحصیل نوباوگان آماده کرده بود، «رحیمیه» گذاشتند. در گزارش یاد شده آمده بود: «[حاجی عبدالرحیم] مردِ باهمّت مزبور، یک باب منزل ملکی خودشان را در بالاخیابان که شش هزار تومان قیمت دارد برای محل مدرسه [رحیمیه] بدون کرایه مجّاناً معیّن فرموده، سیصد تومان خرج آماده کردن بنا کرده و دویست تومان هم برای هزینه خرید اثاثیه مورد نیاز مدرسه اختصاص داده است.» به این ترتیب، حاجی عبدالرحیم صراف را باید نخستین خیّر مدرسهساز شهر مشهد یا دست کم اولین خیّر شناخته شده در این زمینه بدانیم. مدیریت این مدرسه، با نظر انجمن سعادت و البته تأیید حاجی عبدالرحیم، به سیدحسین اردبیلی، از مشروطهخواهان بنام شهر و بنیان گذار روزنامه «خراسان» واگذار شد؛ روزنامهای که حدود یک سال و نیم بعد از تشکیل مدرسه، در دوره استبداد صغیر، به صورت زیرزمینی انتشار یافت. البته مدیریت مدرسه رحیمیه، بعدها تغییر کرد و طبق گزارش روزنامه خراسان مورخ ۲۲ اردیبهشت ۱۲۸۸، افرادی مانند علیقلیخان مسعود و «امینالکتاب»، به جای سیدحسین اردبیلی که بعدها به نمایندگی دور دوم مجلس شورای ملی رسید، مسئولیت اداره مدرسه رحیمیه را برعهده گرفتند.
این مدرسه، با وجود حوادث پرشماری که پس از تأسیس آن در ایران رخ داد، موجودیت خود را حفظ کرد و توانست هر روز بر شمار دانشآموزانش بیفزاید. مدرسه رحیمیه تا زمان تأسیس مدارس دولتی، طی دهه ۱۳۱۰ش، برقرار و فعال باقی ماند و برای بانیاش باقیاتالصالحات بود. جمعی از نخبگان مشهدی که بعدها در عرصههای مختلف، شهرت ملّی و جهانی پیدا کردند، شاگردان همین مدرسه بودند؛ افرادی مانند ابوالقاسم حبیباللهی (مشهور به نوید؛ شاعر و استاد ادبیات)، محمدتقی مدرس رضوی (استاد برجسته ادبیات فارسی و عربی و نویسنده آثار فاخر در حوزه تاریخ و ادبیات)، دکتر مهدی آذر (فرزند میرزاعلیآقای مجتهد، نماینده مشهد در دور اول مجلس شورای ملی و بنیان گذار گرایش تخصصی طب داخلی در ایران) و مسیح دانشوری (نخستین متخصص ریه در ایران و بنیان گذار مجموعه پزشکی بیمارستان مسیح دانشوری در تهران). مدرسه رحیمیه، با همت بانی و مدیریت اهل فرهنگ در آن، خیلی زود جای خود را در میان مردم باز کرد.
طبق گزارش روزنامه خراسان شماره ۱۳، مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۲۸۸، شاگردان مدرسه تأسیس شده توسط حاجی عبدالرحیم صراف، در حمایت از دولت مشروطه و مخالفت با رژیم استبدادی، دست به تظاهرات زدند. این اتفاق، پیش از آغاز استبداد صغیر هم، در اعتراض به انعقاد قرارداد توهینآمیز ۱۹۰۷، میان روسیه تزاری و انگلیس، برگزار شده بود. یکی از مهم ترین اقدامات حاجی عبدالرحیم برای تنویر ذهن دانشآموزان و آگاه کردن آن ها از مسائل روز دنیا، همانطور که اشاره کردیم، شرکت در تأسیس نخستین قرائتخانه یا همان تالار مطالعه شهر مشهد و خریداری نشریات مختلف از سراسر دنیا، برای استفاده دانشآموزان مدرسه رحیمیه بود. این اقدام باعث پرورش نسل جدیدی از نخبگان شد که راجع به مسائل روز اطلاعات خوبی داشتند.
مردی برای تمام فصول
اقدامات نخستین خیّر مدرسهساز مشهد، فقط به این عرصه محدود نمیشد؛ خوب است بدانید که حاجی عبدالرحیم صراف خراسانی، در نخستین دوره انتخابات «انجمن بلدی» یا همان شورای شهر مشهد، رأی نخست را به دست آورد. این انتخابات روز اول اسفند ۱۲۸۶ برگزار شد و حاج عبدالرحیم، به عنوان محبوبترین نامزد شرکتکننده در انتخابات، به این شورا راه یافت و حتی برخی جلسات انجمن بلدی مشهد، در منزل او برگزار میشد؛ مانند جلسه قسم خوردن نمایندگان انجمن که آن را در ۱۲ اسفند ۱۲۸۶ برگزار کردند و هفتهنامه خورشید، گزارش مفصلی از این جلسه را در شماره ۱۲۲ خود منتشر کرد. حاجی عبدالرحیم با علمای مدافع مشروطیت نیز، ارتباط بسیار نزدیکی داشت. هنگامی که آیتا… محمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی وارد مشهد شد تا در این شهر مستقر شود، حاجی عبدالرحیم از کسانی بود که در تهیه منزل برای آیتا… آقازاده مشارکت کرد و بعدها نیز، از افراد نزدیک به او شناخته میشد.
حاج عبدالرحیم صراف، علاقه فراوانی به تاریخ و حفظ هویت تاریخی و فرهنگی داشت؛ او نخستین کسی است که به فکر تعمیر آرامگاه نادرشاه در مشهد افتاد و خبر این اقدام، در روزنامه «مجلس» شماره ۲۱، مورخ ۱۷ شهریور ۱۲۸۸ به این شرح منتشر شد: «حاجی عبدالرحیم صراف خراسانی که از وطنپرستان غیور است در این اوقات شنیده میشد که درصدد تعمیر قبر نادرشاه برآمده است و خبری صحیح از این اقدام تاکنون به ما نرسیده بود تا آن که هفته گذشته از طرف خود حاجی مزبور مراسلهای به یکی از اجزای اداره روزنامه مجلس رسید و شمهای از خیالات خود و اقدام به این عمل مبرور را نوشته است لذا عین آن مراسله را درج میکنیم. مشارٌالیه مینویسد: از بابت مقبره نادرشاه بنده مدتها بود که در این خیال بودم مقبره را که سالها اصطبل چاروادار و گاریچی شده تعمیر نموده، آثاری بگذارم … تا این موقع [فرصت] به دست آمده فوری مشغول شده دور قبر را دادم سه ذرع دورتادور کنده تا روی آب. از روی آب مشغول شفتهریزی شد. انشاءا… شفته که تمام شد، یک آثاری خواهم گذاشت.»