اسلاید شوزندگی

پسر دلباخته

کد خبر : 45716

ترم دوم دانشگاه بودم که حرف دلم را به مادرم گفتم طاقت نداشتم و میخواستم تکلیف هم هرچه زودتر روشن شود او و پدر میگفتند هنوز وقت ازدواج تو نیست، ولی وقتی با اصرار من مواجه شدند با انجام تحقیقاتی نظر قطعی خودشان را اعلام کردند.

صبح مشهد- پدرم میگفت این دختر به درد تو نمی خورد چون هیچ تشابهی از نظر فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و غیره بین دو خانواده وجود ندارد چه کنم که نتوانستم خواسته دلم را زیر پا بگذارم عاشق شده بودم و از طرفی وضعیت مالی پدر دختر مورد علاقه ام من را دلگرم می کرد که پشتوانه ای برای زندگی هم خواهم داشت هیچ وقت یادم نمی رود وقتی در این باره با پدرم صحبت کردم او گفت پسر جان پول برای تشکیل زندگی چیز بسیار خوب و لازم است اما اینکه انگیزه اصلی باشد شاید نتواند خواسته‌های تو را برآورده سازد.

با وجود مخالفت شدید خانواده ام من به ارتباط پنهانی خود با دختر مورد علاقه ام ادامه دادم چون همکلاسی بودیم همدیگر را گاهی می دیدیم در پارک قرار ملاقات می‌گذاشتیم مدتی گذشت من که از نظر عاطفی با خانواده ام فاصله زیادی گرفته بودم پدر و مادرم نگران آینده ام بودند ولی هر موقع می خواستند حرفی بزنند جواب سربالا میدادم.

چندی قبل متوجه شدم پدر همکلاسی ام را به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر کرده‌اند او می گفت برادرش هم معتاد است و من که از قبل می دانستم سیگار می کشد شک کردم که خودش هم معتاد باشد به او گفتم ما به درد هم نمیخوریم و باید برای هم همیشه همدیگر را فراموش کنیم اما برادرانش خط و نشان کشیدند که تو حق نداری با احساسات خواهرمان بازی کنیم و سر این مسئله یک بار هم درگیر شدیم.

به هر سختی بود از این ماجرا عبور کردم و انگار سرم به سنگ زمانه خورده بود اما بعد از آن نمی‌دانم اعتماد از دست رفته پدر و مادرم را چطور از نو بسازم یکی از مشکلات من این بود که وابستگی شدیدی به پدر و مادرم داشتم. آنها در تمام کارهایم نظارت مستقیم می‌کردند و اجازه نمی دادند خیلی از کارها را به تنهایی انجام بدهم این مسئله بارها و بارها سبب تمسخر دوستان می شد آنها می گفتند تو بچه هستی که هم قد جوان ها شده ای ولی هیچ اختیاری از خودت نداری.

این مسئله ناراحتم نمی کرد و شاید به همین خاطر هم دلبسته دختری شدم که هیچ شناختی از او نداشتم و به خاطرش برای اولین بار جلوی پدر و مادرم ایستادم حالا نمی‌دانم با سختگیری و بدبینی آنها چه کنم

نظریه کارشناس: فرزانه پیرو احمدی، مدرس مهارت های زندگی

یکی از موارد مهمی که در کنار رسیدن به بلوغ جنسی و عاطفی در ازدواج مهم است رسیدن به * بلوغ فکری * است و ما در روایتی که ذکر شد با فقدان این اصل مهم که زیربنای یک انتخاب مناسب برای زندگی موفق است، روبرو هستیم.

ابتدا بلوغ فکری را بشناسیم و بدانیم افراد دارای این مزیت چه ویژگی هایی دارند

بلوغ فکری یعنی اینکه فرد به تواناییهای خود ایمان داشته باشد و با رویکردهای زندگی و در فراز و نشیب ها از خود واکنش های منطقی نشان دهد. این افراد در زمینه های ذیل شاخص هستند:

۱- بهترین تصمیم ها را میگیرند : فردی که به بلوغ کافی برای ازدواج رسیده بسیار معقول و داناست
۲- واقع بین هستند: فردی که به بلوغ فکری رسید نسبت به واقعیتهای اطراف توجه بیشتری دارد، این افراد خیالاتی نیستند، ودر رویا به سر نمیبرند.
۳- صبور هستند
۴- مسئولیت پذیر است: نقاط ضعف خود را می پذیرد و ان را به نقطه مثبت تبدیل میکند
۵- متعادل است و تعادل را در زندگی رعایت میکند.
۶- حسود نیست.

مشورت و نظرخواهی از خانواده

نکته مهم بعدی که در این داستان به وضوح مشهود است، فقدان مشورت و اثرات مهم آن در تصمیم گیری های زندگی است. مشورت در حقیقت استفاده از علم و تجربه دیگران برای اتخاذ یک تصمیم مهم و زمینه پیدایش آن به تربیت و دوران کودکی فرد بر می گردد.
والدین آگاه به خوبی میدانند از نمونه های بارز احترام و تکریم فرزندان مورد مشورت قرار دادن از کودکی و اوایل نوجوانی است و آنان وظیفه دارند در انتخاب همسر برای فرزند خود با اجتناب از تحمیل نظر خود به وی ابعاد مختلف یک انتخاب صحیح و زندگی موفق را سنجیده و با فرزندشان به گفتگوی صمیمانه بنشینند.

وابستگی به خانواده
وابستگی به خانواده باعث میشود که افراد کمتر عاشق شوند و از عشق میترسند .و روابط صمیمی برای افراد وابسته گیج کننده و نگران کننده است. در وابستگی از راهنمایی والدین استفاده کنید اما اجازه ندهید که انها برای شما تصمیم بگیرند.

بدست آوردن اعتماد از دست رفته خانواده
هیچ کس نمی تواند بگوید علاقه ای به جلب اعتماد دیگران ندارند..بنابراین برای بدست آوردن اعتماد از دست رفته ۲ عادت ساده وجود دارد:
۱- ابراز همدلی از طریق عذر خواهی
۲- تقلید کردن زبان بدن فرد مقابل: یعنی اگر هنگام گفتگو از زبان بدن فرد مقابل استفاده میکنید نشانه خوبی است که شما نامحسوس به روش خود در مسیر جلب اعتماد قرار گرفته اید ..تقلید زبان بدن افراد بدون انکه فرد متوجه شود که شما در کپی کردن رفتار اوهستید.

و همچنین برای از بین بردن حس بدبینی خانواده نسبت به اتفاقی که رخ داده باید عزم را جزم کرد جهت تغییر نگاه به زندگی بهتر است سر مسائل کوچک با خانواده بحث نکنید و از موضوعات منفی اجتناب کنید. این را بدانید والدین دلسوز و دوست فرزندان خود هستند نه دشمن آنها و در پایان توصیه می کنم هر دو طرف ماجرا با مراجعه به مشاوران خبره حوزه خانواده ، تکنیک ها و مهارت های زندگی و ارتباطی را با بیان ساده فرا بگیرند تا زندگی موفق و شادی داشته باشند.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

20 + سه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن