چند سالی با هم دوست بودیم. همیشه می گفت تو آدم ساده ای هستی و سرت کلاه می رود. من تعجب می کردم چرا این حرف را تکرار می کند. می گفت زرنگ باش تا کلاه سرت نرود. او خیلی وقت ها به بهانه مریضی زنش مرخصی می گرفت. بعضی وقت ها هم نسخه جور می کرد که زنش مریض است و سر کار نمی رفت.
فکر می کرد خیلی زرنگ است.خودش را بازنشسته کرد. خوشحال بود و می گفت نباید به کارفرما جماعت باج بدهی و حالا وقتش هست از زندگی لذت ببرم.
چند سالی از او بی خبر بودم. امروز که دوازدهم آبان ۱۳۸۰ هست و در مشهد او را دیدم. شکسته شده بود . من نشناختم چون قیافه اش عوض شده بود. گفتم چرا این قدر شکسته شدی (شده ای) رفیق؟.دلش پر درد بود و می گفت زنش مریضی لاعلاج سختی گرفته (است). برایم تعریف کرد دارو ندارش را خرج دوا و دکتر کرده (است) .
با هم حرف زدیم. وقتی گفت داروها اثر خیلی بدی برای زنش داشته ، دلم گرفت. گفتم اگر کاری از دستم بر می آید بگو. گفت فقط دعا کن.من خانه پسرم مهمان هستم. به خانه رفتم و هم برای او و.زنش و هم برای خودم و خانواده ام دعا کردم . آدم باید عاقبت بخیر بشود. امروز فکرم خیلی درگیر شده (است).
ما نباید کلاه به کلاه کنیم که آخرش یک کلاه بزرگ سر خودمان می رود.وقتی نعمت خدا را شکر نکنیم (شکر گزار نباشیم)و برای کار کردن بهانه جور کنیم به همان دروغ هایی که بگوییم گرفتار می شیم(می شویم).
درست مثل همین دوستم که هر روز می گفت زنش مریض است تا از کار در برود . بعضی وقت ها هم از اخلاق و خانواده زنش بد می گفت و فقط بدی های شان را می دید ،انگار هیچ خوبی در آنها نیست.
خدا بیامرزه پدرم حاجی شیخ را. همیشه نصبحت می کرد و می گفت باید دل به کار و زندگی بدهی تا عاقبت بخیر شوی و خدا از نیت و ظاهر و باطن ما خبر دارد.
من به این نتیجه رسیده ام که زندگی بی برو برگرد حساب و کتاب دارد. اگر خودت را خیلی زرنگ فرض کردی و تمام وقت به این فکر بودی که بهانه ای برای از زیر کار در رفتن جور کنی خوب نیست .زرنگی در کار خیر و خیر خواهی برای دیگران خوب است نه برای این که کلاه روی کلاه بگذاری.
این یادداشت پس از درگذشت مرحوم محمدعلی تدینی راد در سال ۱۴۰۰ برداشت شده است.