وقتی آن جوان خودش را مهندس معرفی کرد و به تعریف و تمجید از من پرداخت، خودم هم نفهمیدم چگونه فریب ادعاهایش را خوردم و در حالی که به او دلبسته بودم راهی شرکتی شدم که …
به گزارش صبح مشهد، این ها بخشی از اظهارات دختر ۲۲ساله ای است که مدعی بود توسط جوانی اغفال و از او اخاذی شده است.
این دختر جوان درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: دو سال قبل در حالی که وارد بیستمین بهار زندگی ام شده بودم، در یکی از مهدهای کودک مشهد کار می کردم تا بخشی از هزینه های زندگی ام را تامین کنم. در این میان روزی یکی از دستگاه های الکترونیکی مهدکودک دچار نقص فنی شد و ما برای انجام خدمات بانکی به مشکل خوردیم. به همین دلیل مدیر مهدکودک با یکی از شرکت های پشتیبانی و خدمات مربوط به آن دستگاه الکترونیکی تماس گرفت تا برای رفع نقص آن اقدام کنند.
بعد از مدتی مرد جوانی که خودش را مهندس معرفی می کرد وارد مهد کودک شد تا دستگاه مذکور را تعمیر کند. من هم او را به طرف دستگاه راهنمایی کردم و از ایراد به وجود آمده سخن گفتم. آن جوان در حالی که مشغول رفع نقص دستگاه بود، به تعریف و تمجید از من پرداخت و گفت: شما روابط عمومی بالایی دارید و از فن بیان خوبی نیز برخوردار هستید، حیف است که در مهدکودک کار می کنید. از سوی دیگر نیز ظاهری جذاب دارید و این ویژگی ها به پیشرفت شما کمک می کند. به همین دلیل اگر مایل باشید می توانم شغل مناسبی در شرکت خودمان به شما بدهم و … بعد از این گفت وگوها، او شماره تلفن مرا گرفت تا برای استخدام در شرکت به من خبر بدهد ولی همین گفت وگوها و ارتباط تلفنی به یک ماجرای عاشقانه انجامید، به گونه ای که آن مهندس جوان پیامک هایی با مضامین عاشقانه برایم ارسال می کرد و من هم که شیفته او شده بودم به این پیامک ها پاسخ می دادم.
این ارتباط ها و تماس ها دامه داشت تا این که روزی آن مهندس جوان از من خواست برای استخدام و تکمیل فرم های مربوط به شرکت آن ها بروم. من هم که دیگر رویاها و آرزوهایم را در دسترس می دیدم بدون هیچ تاملی به راه افتادم و به طرف نشانی شرکت آن ها حرکت کردم اما زمانی که به محل قرار رسیدم فقط «ساسان» و دوستش آن جا بودند. او با توسل به فریب و حیله مرا هدف آزار قرار داد و دوستش نیز از این صحنه های زننده فیلم گرفت. وقتی احساس کردم همه این ها یک نقشه هوس آلود بوده، با سرخوردگی به خانه بازگشتم اما از شدت شرم و حیا به هیچ کس چیزی نگفتم ولی «ساسان» از آن فیلم سوءاستفاده می کرد و مرا در تنگناهای رسوایی اخلاقی قرار می داد تا از من اخاذی کند.
من هم از ترس آبروریزی همه درآمدم را به حساب بانکی او واریز می کردم تا این که «هومن» به خواستگاری ام آمد و مقدمات ازدواج مان فراهم شد ولی ساسان که از ماجرای ازدواجم مطلع شده بود، آن فیلم زشت را به خواستگارم نشان داد و او را از ازدواج با من منصرف کرد. دیگر این وضعیت برایم قابل تحمل نبود و آینده ام در مسیر تباهی قرار داشت، این بود که قانون را پناهگاه خودم یافتم و به کلانتری آمدم تا مرا راهنمایی کنند و … شایان ذکر است، به دستور سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی مشهد) پرونده این دختر جوان برای اقدامات مشاوره ای و قضایی در اختیار کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان