با تکیه بر اذهان پرخاطره قدیمیهای محلههایی، چون پایینخیابان، نوغان و عیدگاه، دوباره روزگاری را مروری میکنیم که حمامها برای خودشان رونق داشتند و مراودات مردم در سر حمامها خلاصه میشد.
گزارش: المیرا منشادی
اواخرهزاره دویست و اوایل هزاره سیزده و اوایل قرن چهارده که آب لولهکشی نبود، حمامرفتن دغدغهها و مشغلههای خودش را داشت. از زمانی که فرد اراده میکرد به حمام برود، تا زمانی که پایش به خزینه حمام میرسید، زمان زیادی میگذشت. یعنی آنطور نبود که هروقت فکر حمام و تمیزی به سر کسی زد، نیمساعته دوش آب گرم بگیرد و حوله حمام را بپیچد دورش و برود داخل اتاقش و لباس عوض کند. این حکایت، حکایت زمان قاجارهاست.
این هفته با تکیه بر اذهان پرخاطره قدیمیهای محلههایی، چون پایینخیابان، نوغان و عیدگاه، دوباره روزگاری را مروری میکنیم که حمامها برای خودشان رونق داشتند و مراودات مردم در سر حمامها خلاصه میشد. همچنین به روزهایی خواهیم رفت که حمام برای عید، قرق مردم محله میشد و بساط شادی، شوخی و خنده در آن بهراه بود.
حمام پایینخیابانیشلوغ بود
بر اساس اسناد و آمارهای بهجامانده در بین کتابهای تاریخی، محله پایینخیابان مشهد بیشترین تعداد حمام را داشته است. به گفته عرب، یکی از قدیمیهای این محله، دلیل این موضوع وجود کسبه و رفتوآمدهای بسیار زائران و مسافران از این دروازه مشهد بوده است «هر زمان که کاروانی از سمت راه ابریشم میآمد، اولین جایی که اتراق میکرد، کاروانسراهای محله پایینخیابان بود. این مسافران پنجشش ماه یا شاید هم بیشتر رنگ حمام را به خود نمیدیدند.
به همین علت قبل از رفتن به زیارت، سراغ اولین مکانی که میگرفتند، حمام بود.» این محله قدیمی بر اساس آمار کتاب «ارض اقدس» ۱۰ هزار و ۷۲۹ نفر جمعیت و ۱۵ حمام داشته است. برخی از این حمامها همانند حمام «اسلام» زنانه و مردانه بود و برخی از یهودیان هم به آن رفتوآمد میکردند. در لابهلای ورقهای کتابهای تاریخی و توصیفی مشهد، محله نوغان با ۹ هزار و ۹۵۱ نفر جمعیت ۸ حمام داشته و جمعیت ۵ هزار و ۸۸۱ نفری بالاخیابان از ۱۰ حمام و همچنین ۱۰ هزار و ۳۱۴ نفر ساکن در محله عیدگاه هم از ۷ حمام استفاده میکردند.
۴۰ حمام در ۴ محله
بر اساس اسناد اواسط دوره قاجار که کل مشهد به ۴ محله بزرگ ختم میشد، چند حمام خزینهای وجود داشت که جمعیت بیش از ۵ هزار نفری آن دوران از آنها استفاده میکردند. کمکم با گشتوگذار شاهان قجری دور اروپا و دیدن وضعیت بهداشت و حمامهای ترکی و اروپایی، تغییر و تحولاتی در ظاهر و ماهیت حمامها به وجود آمد. بر اساس کتاب «نفوس ارض اقدس» که مهمترین کتاب در حوزه آمار محسوب میشود و در سال ۱۲۵۷ توسط زینالعابدینمیرزای قاجار و بهدستور ناصرالدینشاه مکتوب شده، مشهد آن روزها ۴۰ حمام داشته است.
با روی کار آمدن پهلویها حمامها باز هم تغییر ماهیت دادند و حمامهای خزینهای برچیده و با همه جنجالها و مشکلاتی که توسط متعصبان آن زمان بر پا شد، با وساطت روحانیان، دوشها جای خود را در حمامهای عمومی باز کردند. ازجمله حمامهایی که در این دوران با نهایت دقت و رعایت نکات بهداشتی ساخته شدند، میتوان به حمامهای کمیسری، حاج نوروز، صاحبکار، حکیم، گلشن، چهارسوق، رضوان، نوگل، اسلام، سلیقه، حکاکها، باغ حاج ابراهیم، برق و حمام بازارچه حاجآقاجان اشاره کرد.
معماری خاص حمامها
درباره اینکه حمامها به لحاظ معماری چه ویژگیهایی داشتند، شعبانپور، کارشناس میراثفرهنگی، میگوید: حمامهای قدیمی به لحاظ معماری و ویژگیهای خاص بنایی چند دسته بودند. دستهای که اعیان و اشراف به آن رفتوآمد میکردند، همانند حمام شاه، معماری خاص خود را داشتند. خزینه با آب تمیز، اسباب و وسایل گران و قیمتی و البته تونتابهای* ماهر از ویژگیهای این حمام بوده است. ضمن اینکه این حمامها از بودجه دولتی ساخته میشدند و به همین دلیل وسایل تزیینی و نقاشیهای خاصی داشتند. دسته دیگر، حمامهای وقفی هستند. حمامهایی که به اسم صاحب پولدارشان ساخته میشدند و در اختیار مردم قرار میگرفتند، همانند حمام برلیان، حمام صاحبکار و غیره.
دسته دیگر، حمامهای مردمی بودند. این حمامها با بودجه اهالی محل ساخته میشدند و تزیین خاصی هم نداشتند. بیشتر این حمامها مساحت زیاد و تزیینات و معماری خاصی نداشتند. او در ادامه صحبتهایش به یکی از باورهای مردم قدیم در ساخت حمام اشاره میکند که به گفته او، بیشتر معماران در ساخت حمامهای خاص از این نوع سبک و معماری استفاده میکردند: سردر برخی از حمامهای قدیم اشکال مختلفی نقاشی میشد. اشکالی همانند دیو، رستم یا شیطان. فلسفله این نوع نقاشیها و تزیینات مشخص نیست، اما به باور تاریخشناسان، این سبک باید با باورهای مردم عامه مرتبط بوده باشد.
شعبانپور سبک و معماری همه حمامها را یکی میداند و میگوید: برای رسیدن به حمامها باید چندین پله پایین میرفتید تا به سر بنه یا رختکن میرسیدید. «بینه»، حیاط سرپوشیدهای بود که وسط آن حوض بزرگی قرار داشت. اطراف بینه سکوهای بلندی دیده میشد که در آنجا دراصطلاح «رخت میکندند». استاد حمامی در کنار یکی از آن سکوها یا بالای یکی از سکوها مینشست و جعبه دخل را هم بغل دستش میگذاشت. از سقف بینه چراغ بزرگ گردسوز و گاهی هم چلچراغ تا بالای حوض آویخته بود. دور تا دور سکوهای رختکن تیر میگذاشتند و به آن تیرها گویهای شیشهای رنگارنگ میآویختند. یک تغار (کاسه بزرگ سفالین) محتوی آلو و آب آلو روی چهارپایه نزدیک حوض بود و چندین کاسه کوچک با قاشقهای چوبی پهلوی تغار میگذاشتند. در ایام زمستان بهجای آب آلو، لبو و آب لبو را با کمی سرکه در تغار میریختند.
علاوه بر استاد حمامی، یک نفر به نام «جامهدار»، یک نفر به اسم «مشتمالچی» و یک نفر هم به عنوان «پادو» در سر بینه حضور داشتند و تا مشتری وارد میشد، پادو کفش مشتری را زیر سکو میگذاشت و یک لنگ خشک روی سکو پهن میکرد. مشتری که لخت میشد، پادو یک لنگ دیگر به او میداد. مشتری آن لنگ دوم را به کمر میبست، لباس هایش را در لنگ اول میپیچید و از سکو پایین میآمد. از دالان تاریکی میگذشت و در صحن حمام را میگشود و داخل حمام میرفت. در اینجا چند شاهنشین و چند ایوان و چند طاق نما و یک حوض کوچک آب سرد بود و کارگران داخل حمام عبارت بودند از چند دلاک و آبگیر و دوسه پادو.
اصغر رستمزادهخراسانی، یکی از قدیمیهای محله نوغان، حمامها و معماریشان را اینگونه به یاد میآورد: آخر گرمخانه چند پله گذاشته بودند که به یک ورودی محرابیشکل و تنگ به اسم خزینه میرسید. پلهها همه از سنگ سیاه یا سیمانی بودند. کم پیش میآمد که مرمر باشند. مثل حمام برلیان در چهارراه زرینه. قدیمیها اعتقاد داشتند حمامی که پلههای خزینهاش سفید و مرمر است، حتما زیرش گنج دارد. یعنی این را علامتی برای خود گذاشته بودند؛ سنگ مرمر مساوی است با گنج!
حمامهای مخصوص برای طبقه مخصوص
آنطور که از خاطرات محلیها و البته اسناد تاریخی میتوان دریافت، هر حمام محل برووبیای یک قشر و طبقه خاصی از جامعه بوده است. فرهاد سلیقه، یکی از نوههای میرزاعلی سلیقه، بانی حمام سلیقه در محله دریادل، در اینباره میگوید: حمامی که پدربزرگ من ساخت، حمامی بود که بیشتر روسها و سربازان روس به آن رفتوآمد میکردند. روزهای ابتدایی دهه ۲۰ بهعلت اشغال مشهد توسط روسها، این حمام در روزهای خاص برای سربازان و ژنرالهای روس قرق میشد.
۲ حمام دیگر در محله عیدگاه هم مخصوص یهودیها یا جدیدیها بوده است؛ حمام لوی و حمام جدیدیها. باغدار توسی، یکی از مالکان حمام اسلام، درباره این حمام و رفتوآمد جدیدیها به آن، میگوید: حمام اسلام در ابتدا توسط تاجری یهودی به نام «عبدالرحیم لوی» ساخته شد و به همین دلیل سبک و معماری خاص یهودیان در ساخت آن لحاظ شده است و بعدها، زمانی که فردی به نام حاجرضا این حمام را خرید، معماری آن را تغییر دادند و حمام را به اسم اسلام تغییر داد و کمکم با مهاجرت یهودیان از ایران، پای آنها هم از حمام بریده شد.
جریان حمام برلیان با همه حمامها متفاوت است. این حمام را یک یزدی تاجر ساخته است. میگویند از در و دیوارش گل میباریده است. این حمام با سنگ مرمر و کاشیهای آبی تزیین شده و آب حمامش بسیار معروف بوده است، بهطوریکه به گفته ابراهیمی، یکی از کسبه قدیمی چهارراه زرینه، این حمام به حمام سپیدرو معروف بوده است. دلیلش را وارسته، قدیمی محله دریادل، اینگونه بیان میکند: آن وقتها که آب لولهکشی نبود. آبهایی که مصرف میشد، از آب چاه بود. اما این حمام آب لولهکشی داشت و نیاز به تصفیه نبود. برای همین مردم به آن حمام سپیدرو میگفتند. چون آبش خیلی خوب بود.
ابراهیمی در اینباره میگوید: من به یاد دارم آقاجان خدابیامرزم میگفت آب این حمام یک چیز دیگر است. به هیچ حمام دیگری هم نمیرفت. من نشنیدم که به دلیل آب لولهکشی به حمام برلیان، حمام سپیدرو گفته باشند، اما شنیده بودم که، چون آب این حمام از چاهی تأمین میشود که آب بسیار خوب و موادمعدنی زیادی دارد، مردم از آن استفاده میکردند و معتقد بودند با استحمام در این حمام بعضی از امراضشان از بین میرود.
حمامهایی هم بودند که مخصوص کسبه بازار و مردم محلی و عادی بودند. حمامهایی، چون حمام بازارچه حاجآقاجان که کسبه بازار به آن رفتوآمد میکردند و حمامهای باغ، برق، صاحبکار و … که مردم عادی و محلی از آن استفاده میکردند.
چادر و چاقچور برای حمام عید
همین گرمابههایی که امروزه به خرابه تبدیل یا بهطور کل تخریب شدهاند و جایشان ساختمان و برج ساخته شده است، روزگارانی نزدیک بهار و عید نوروز، صفهای طولانی را به خود میدیدند. بغچههایی که زنان برای خود و چهارپنج بچه قدونیمقدشان میبستند، گاهی زودتر از خودشان به حمام میرسید. در این روزها به بغچه همیشه حمام لباسهای عید و تمیز هم اضافه میشد.
نزدیک عید که کار و کاسبی حمامداران حسابی سکه میشد، از خروسخوان تا شغالخوان حمام پر و خالی و برخی از حمامها چند نوبت آبشان عوض میشد. تا زمانی که دور حوض کوچک در بینه جا بود، مردم دور آن مینشستند و از مزایای جانبی حمام همانند همصحبتی و بازکردن گره از مشکلاتشان با پادرمیانی بزرگان محله بهره میبردند. گاهی هم بساط خوشی فراهم میشد و کسی لطیفهای تعریف میکرد و آن وسط یکیدو نفر هم ترانه و تصنیف میخواندند. اما وقتی بینه شلوغ میشد، مردم منتظر به کوچههای اطراف و قهوهخانههای محله پناهنده میشدند و منتظر رسیدن نوبتشان برای حمام عید بودند.
حمامهای عید همیشه خاطرات خوب و بد زیادی را برای قدیمیها بهجا گذاشته است، از جنگهای تمامعیار بر سر کیسه و دلاک بگیرید تا مشتمالهایی که حسابی خستگی یک سال را از تن بهدر میکردند.
حمامها عیدها مانند اهالی محله رنگ و بوی دیگری به خود میگرفتند و سال نو و روز نو را نوید میدادند. شعبانپور، کارشناس میراث، در اینباره میگوید: حمامهایی همانند حمام برق، حمام باغ و حمام حاجرستم نزدیک عید که میشد، تزیینات خاصی داشتند؛ به این صورت که قسمت رختکن به زیبایی آراسته میشد تا شکلی نوروزی به خود بگیرد.
حمامهای عید به نوبت در اختیار خانمها و آقایان قرار میگرفت. رستمزاده در اینباره میگوید: حمامها معمولا صبح و بعدازظهر در اختیار خانمها و شبهنگام در قرق آقایان بود. بوقهایی که صبح اوستای حمام میزد، یعنی حمام باز است و برای بار دوم یعنی حمام زنانه است.
فرشته ابراهیمی، نویسنده کتاب «حمام خاموش»، درباره نوبتدهی حمامها نزدیک عید، در صفحات ۵۱، ۵۹ و ۶۷ کتابش اینگونه میگوید: هرروز، نیمساعت مانده به صلات صبح، حمامی یا کارگرش، یک کدامشان، فانوس برمیداشتند و راه میافتادند و میرفتند در حمام را باز میکردند و میرفتند پشت بام، روی بلندترین جا، (گنبدهای جامهکن یا چهارحوض یا روی بام سردر حمام) میایستادند و بوق میزدند و دور میچرخیدند تا صدایشان همهجا را بگیرد. زمان قدیم شهر خواب داشت، مثل حالا نبود که این همه خودرو ریخته شود داخل کوچه و محله و صدا به صدا نرسد.
از طرفی هوای دم صبح رقیق بود و صدا پخش میشد. حمام در آن روزها متصل کار میکرد و آتش حمام در همه روزهای پایانی سال برای حمام عید روشن بود، بهجز روز اول عید نوروز. غروب نشده هم اوستای مردانه میآمد حمام را از خانمها تحویل میگرفت. معمولا جلو در حمام یک درخت بود و دور تنه درخت، یک لنگ میبستند، یعنی حمام باز است و نوبت مردهاست که بیایند حمام. بخش دیگری که برای حمامهای عید باید رعایت میشد، شستوشوی متفاوت بدن بود.
شستوشویی که کمتر کسی از دهه پنجاهیها و شصتیها آن را از یاد برده است! «آن روزها دلاکها مهمترین وظیفه را داشتند؛ به این صورت که کاسهکاسه آب از تشتهای عمومی دورتادور حمام یا داخل خزینه برمیداشتند و اول فرد را خیس میکردند تا نم بکشد! بعد از نیمساعت حمام واقعی شروع میشد. کیسه و روشور را چنان به بدن فرد میکشیدند که گویی قرار است پوستش را بکنند و تا انتهای حمام جایش پوست تازهای روی بدن برویانند! پس از کیسهکشی، آبهای جوش بر سر و بدن فرد ریخته میشد تا سلولهای مرده و زنده بدانند که عید است و باید دستکم ۱۵ روز تمیز باقی بمانند.
حمام عید که با خنده و شوخی و دلاکی تمام میشد، بازگشت به خانه، خودش حکایتی غریب داشت. خیلی از بچهها آنقدر تمیز میشدند که برای اهالی محله قابل شناسایی نبودند. خیلی از مردان هم با پوستی عاری از سلول مرده که برق میزد، وقتی از کوچه و بازار میگذشتند، دهان شگفتی اهالی را باز میکردند!
محمود سلیقه، حمامدار قدیمی
یکی دیگر از قسمتهای شیرین گرمابه برای قدیمیترها، خوردنیهایش بود. یک قاچ خربزه، نوشابه خنک یا یک گاز از هندوانه از لذتبخشترین خوراکیهایی بودند که قدیمیترها از آنها یاد میکنند. عصر نشده، عدسیپزها یک مشت عدس میریختند داخل هرکاره، آب و نمک اضافه میکردند، درش را میگذاشتند، میچیدند درون مجمعه، میگذاشتند روی سرشان و میآوردند توی بینه و میسپردند به پهنسوزان تا آنها را بگذارند روی خاکستر چاله و دورشان آتش بچینند.
صبح میآمدند چند تا خوراک را برای پهنسوزان و حمامی و کارگرهایش میگذاشتند، پول آتش را میدادند و بقیه دیزیها را میگذاشتند درون مجمعه، میبردند روی چرخ، جلو در حمام یا سر گذر میایستادند. راهگذر، پا سست میکرد، عدس میخرید و همانجا میخورد و میرفت. خلاصه که گرمابهها در قدیم برای خود عزت و احترام خاصی داشتند، بهطوری که برایشان ضربالمثل میگفتند. آنطور که از روایات و مدارک بهجامانده برمیآید، گرمابهها در ایام قدیم محل رفتوآمد و گاهی تفریح مردمان بوده است.
به همین دلیل است که امروزه داستانها و روایتهای زیادی از گرمابه به گوش ما میرسد. در روزگاران قدیم که شکل زندگیها با حالا فرق داشته است، مردم علاوه بر استحمام، برای تفریح و خوشوبش و حتی کارهای مهمتر، مثل وقتی که میخواستند کسی را بشناسند، یا حتی قراردادی با او منعقد کنند، بهجای کافیشاپ که اصلا وجود نداشته است، به گرمابه میرفتند. حتی هنگام عروسی برای آشنایی هرچه بیشتر و صمیمیت و صفا، خانوادههای عروس و داماد به گرمابه میرفتند تا بیشتر با عروس یا داماد خود آشنا شوند!
منبع:
حمامهای خاموش
کتاب ارض اقدس
*کوره یا آتشدانی که آب خزینه یا سنگفرش صحن حمام را داغ میکند، «تون» یا «گلخن» مینامند، و کسی که کارش روشن نگاه داشتن «تون» است، «تونتاب» نامیده میشود.
*گوشهای از خاطرات محمدجواد دهقانی، از ساکنان محله نوغان.