هیچ گاه قصد خیانت نداشتم. من زندگی ام را دوست دارم اما نمی دانم چگونه با وسوسه های شیطانی همکلاسی ام با آبروی خانواده ام بازی کردم. حالا شوهرم قصد دارد مرا طلاق بدهد. او حق دارد من مسبب همه این بدبختی ها هستم اما…
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا، زن ۲۴ ساله در حالی که با گوشه روسری اشک هایش را پاک می کرد،ادامه داد: سال آخر دانشگاه بودم که مورد توجه یکی از همکلاسی هایم قرار گرفتم و بدین ترتیب ارتباط من و «حجت» آغاز شد. در این میان فقط «اعظم» که یکی از دوستان صمیمی ام بود از این ارتباط خبر داشت و من همه چیز را برای او تعریف می کردم. قرار بود بعد از فارغ التحصیلی «حجت» به خواستاری ام بیاید و ما با هم ازدواج کنیم اما در روزهای آخر امتحانات پسر یکی از دوستان پدرم مرا خواستگاری کرد و من هم که او را کاملاً می شناختم پاسخ مثبت دادم و زندگی شیرین ما آغاز شد. «رضا» مرا خیلی دوست داشت و من هم به زندگی ام عشق می ورزیدم. سال گذشته وقتی دخترم به دنیا آمد، همسرم یک گوشی هوشمند به عنوان «هدیه» برایم خرید. من که از «هدیه» همسرم بسیار خوشحال بودم عضو یکی از شبکه های اجتماعی تلفن همراه شدم. در همین روزها «اعظم» به سراغم آمد و صحبت ما به خاطرات گذشته و همکلاسی های دانشگاه کشیده شد.
آن روز «اعظم» شماره تماس «حجت» را به من داد و گفت: این خیلی بی معرفتی است که تو با او ازدواج نکردی، او هنوز مجرد است حداقل با او تماس بگیر و عذرخواهی کن!! دچار وسوسه های شیطانی شده بودم. چند روز به شماره «حجت» نگاه می کردم و تردید داشتم ولی باز هم «اعظم» آن قدر مرا وسوسه کرد که آن شماره را در گوشی تلفنم ذخیره کردم غافل از این که او هم عضو همین شبکه بود و به ناگاه عکس او را دیدم و این گونه بود که با گرفتن آن شماره ارتباط دوباره من و «حجت» شروع شد. من به درخواست او یکی از عکس های بدون حجابم را برایش ارسال کردم و به صورت تلفنی با هم صحبت می کردیم که مورد ظن همسرم قرار گرفتم ولی از ترس همه چیز را انکار کردم. همسرم از من شکایت کرد و در پلیس فتا ارتباط من و حجت برملا شد. اکنون همسرم تصمیم گرفته است مرا طلاق بدهد. من می دانم اشتباه بزرگی را به خاطر وسوسه های شیطانی دوستم مرتکب شده ام. می دانم با آبروی خانواده همسرم و خانواده خودم بازی کرده ام، اما هیچ گاه قصد خیانت نداشتم. من دخترم و زندگی ام را دوست دارم ولی حرمت زندگی را شکسته ام به همین خاطر هم همسرم دیگر دوست ندارد با من که به اعتمادش خیانت کرده ام زندگی کند. «حجت» هم به مکان نامعلومی گریخته است و پلیس سعی می کند او را دستگیر کند. کاش بعد از ازدواج همه چیز را فراموش می کردم تا مسبب این همه بدبختی نباشم… ماجرای واقعی با همکاری پلیس فتای خراسان رضوی
واقعا برات متاسفم
وای چقدر اینطور مسائل زیاد شده. ترو خدا منع نکنید.خدا هر کس رو ک قضاوت کنیم مارو تو همون راه قرار میده.
منک جرأت اظهار نظر ندارم چون از فردای خودم بی خبرم
چراحرف دروغ وچرند مینویسی
الکی پای شیطان و رفیق نابابو نکشید وسط.اولا تو که قول و قرار ازدواج با پسر مردم میذاری و امیدوارش میکنی برای چی میری بایکی دیگه ازدواج میکنی.این اولین خیانت دوما چرا وقتی ازدواج کردی و بچه داری پای پسر دیگه ای به زندگیت باز میکنی اینم دومین خیانت.سوما وقتی پای بچه میاری در مقابلش مسئولی.اون بچه چه گناهی کرده تو مادرشی.اینم سومین خیانت.
خب حجت چرا در رفته مگه جرم کرده؟تو رو باید مجرم دونست
حجت گریخته؟
مگه برای صحبت کردن با زن نامحرم پلیس فتا لباس سبز میفرسته پی آدم؟؟
لااقل یکم باور پذیر تر از شبکه های اجتماعی بد میگفتید?
خیر پلیس فتا لباس سبز نمیفرسته ولی درصورت شکایت همسر اون خانم حجت رو میگیرن و به جرم رابطه نامشروع با زن شوهردار ۷۰ضربه شلاق و۶ماه حبس باید
متحمل بشه
یکم نه خیلی احمقانست هم داستان هم ظن شماها به شبکه های اجتماعی